حلقه وصل: اعتراف تلخی است اینکه امروزه ساحت نوشتن و نویسندگی، تا حد زیادی سبک و بیحرمت شده است. نویسندگی در سالهای نه چندان دور، شان و جایگاه والایی داشت؛ سالهای پیش از این، کسی خود را نویسنده قلمداد میکرد که سالها جز خواندن و نوشتن اولویتی در زندگی نداشت و جز در اوج پختگی، قلم بر کاغذ نمیراند. نویسندگی عشق بود، نه راهی برای کسب منافع مادی و یا بر هم زدن اسم و رسم. امروز اما «خودنویسنده پندارها»، «کتابسازان» و «نویسندهنماها»، بلای بدی به جان مکتوبات علمی و فرهنگی ما شدهاند. آنهایی که دلسوز این عرصه هستند و از کم و کیف بازار نشر و مکتوبات به خوبی آگاهند، با دلنگرانی و خون دل خوردن، نظارهگر این اوضاع هستند.
اما عاملان و مسببان وضع موجود که سابقا ذکرشان آمده، دقیقا چه کسانیاند؟
«خودنویسنده پندارها»: آنهایی هستند که توهم نویسنده بودن دارند؛ الفبای نویسندگی را نمیدانند و کتابهای خوبی که در تمام عمر مطالعه کردهاند از تعداد انگشتهای یک دست فراتر نمیرود. در نهایتِ امر یک کپشننویس خوب هستند اما لایکها، کامنتها و ریتوئیتهای دنبال کنندههای آنها در فضای مجازی، باعث ایجاد احساسات کاذب در ایشان شده و این تصور را به وجود آورده که در صاحب سبک بودن از «جلال» چیزی کم ندارند و همچون «نیما یوشیج» میتوانند همه قالبهای نظم و نثر را به هم بریزند!
«نویسندهنماها»: این دسته از عناصر نامطلوبِ حوزه فرهنگ، گناهشان از دسته قبلی سنگینتر است چراکه «خودنویسنده پندارها» در عمق ناآگاهی به سر میبرند و از بیهنری خود بیخبرند. اما «نویسندهنماها» در عین آگاهی، دست به تقلب میزنند و حاصل دسترنج دیگران را به اسم خود میزنند. «نویسندهنماها» در اصل کپیگران قاهری هستند که از طرفی نیاز مخاطب را خوب میشناسند و از سوی دیگر، منابع خوبی برای رفع این نیازها در دسترس دارند. کپی، پیست و درج نام خود، تنها زحمتی است که نویسندهنماها برای خلق یک اثر به خود میدهند.
«کتابسازان»: مهلکترین ضربه را این قشر از فعالان عرصه تالیف و نویسندگی وارد میکنند. این دسته همانهاییاند که میدانند بیهنر هستند اما نیتشان کسب درآمد و جذب مخاطب به هر نحو است. آنها هیچ معذوریت اخلاقی و حرفهای برای خود قائل نیستند. کپیبرداریِ غیر قانونی برایشان مثل آب خوردن است. از دادن اطلاعات غلط به مخاطب هیچ ابایی ندارند حتی اگر این اطلاعات غلط خدشهای جدی بر یک واقعیت تاریخی وارد کند و یا یک امر خطیر را کاملا وارونه بازنمایی کند. راست و غلط را به هم میبافند و همه تلاششان این است تا یک محتوای عامه پسند به خورد مخاطب دهند. البته لزوما هدف این دسته، کسب درآمد نیست بلکه مقصود میتواند تبلیغ یک تفکر و یا ایدئولوژی خاص باشد. به هر روی این دسته را باید خیانتکارترین عناصر فعال در عرصه فرهنگ و مکتوباتِ امروز جامعه ایرانی دانست.
به اعتقاد نگارنده تنها راهِ خروج از اوضاع نابه سامان کنونی و به حاشیه بردن این عناصر و عوامل، نقد و روشنگری است. تجربه نشان داده نهادهای متولی و ابزارهای ممیزیشان در مقابل چنین عواملی کاملا ناکارا هستند و هیچ امیدی نمیتوان به اصلاح امور از سوی آنها داشت.
مولفان حقیقی و استخوان خوردکردههای عرصه نویسندگی در تمامی حوزهها میبایست متعهدانه به میدان بیایند و نگذارند عرصه مکتوبات کشور به دست نااهلان بیفتد. اهل علم و فرهیختگان حقیقی هستند که باید ذائقه مردم عادی را به درستی شکل دهند. باید تالیفات درست را قدردان بود و اذهان را نسبت به محتوای نادرست و آسیبزا واکسینه کرد.
این وظیفه هر رسانه صاحب ایده و تفکری در حوزه فرهنگ است که روشنگرانه بنویسد و حرفهای نقد کند تا فضا برای چاپ و انتشار هرگونه محتوای نامسئولانهای در عرصه مکتوب کشور ناامن و هزینهزا شود.