به گزارش حلقه وصل، هجدهمین محفل شاعرانه «قرار» با حضور صابر قدیمی، فضهسادات حسینی و حسین صیامی در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.
در ادامه اشعار خواندهشده توسط فضهسادات حسینی در این محفل را با هم میخوانیم:
این غزل را صابر قدیمی سروده است.
رفتنت زخم عمیقی ست که بر دل مانده
زخم مانند رفیقی ست که بی مانند است
بند بند بدنم در تب تو می سوزد
گاه خاموشی یک شعله به آهی بند است
بعد تو شهر چه تنگ است ... شبیه دلِ من
دل من بعد تو آشفته شبیه شهر است
کودک پیر درونم به تو وابسته شده
بعد تو با همه حتی خود من هم قهر است
راه می افتم و می افتم و می افتم ... آه
یادت افتادن من کار به دستم داده
بام تهران دگر از دیدن من خسته شده
تشت رسوایی من از سر بام افتاده
آمدم تا بسپارم به خدا جانم را ...
بوسه آخرمان قبل شکفتن پژمرد
آمدم بدرقه با کاسه آبی در چشم
چشمم افتاد به تو ... سیل مرا با خود برد ...