به گزارش حلقه وصل، غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: کابینه سیزدهم به نظر میآید که بیشتر از همه دولتهای گذشته زیر نظر و دقت رهبر انقلاب قرار خواهد گرفت. مضمون سخنان نخستین دیدار کابینه با رهبری چنین احساسی به مخاطب میدهد. از طرفی این کابینه شاید با همان شدت زیر نظر و ارزیابی مردم نیز برود. برخی که برای فروپاشی جمهوری اسلامی روزشماری میکنند، کابینه رئیسی را «آخرین شانس جمهوری اسلامی»میدانند. این گزاره مردود و بیمایه است. دولتها هیچگاه آخرین شانس ایران نبودهاند. بخت نظام و انقلاب با مردم گره خورده است نه با دولتها. اما اگر همین گزاره اندکی رعب در دل دولتمردان به خاطر وظیفه سنگینی که برعهده دارند، بیندازد باید که تلاش کنند با دولتهای گذشته چه دولتی که با آن مقایسه میشوند و چه دولتی که قرار است خرابیهای آن را بازسازی کنند، متفاوت باشند و عبرت و تجربه بیندوزند.
فرض معقول این است که وقتی کسی دیگران را توصیه میکند، نگرانیهایش را با آنان در میان میگذارد. این نگرانیها از دولتهای گذشته تاکنون در ذهن رهبر انقلاب انباشته شده است و کار دولت سیزدهم دستکم آن است که بر این نگرانیها نیفزاید و تا آنجا که میتواند در رفع آنها بکوشد و گرنه «اگر چنانچه به همین اندازهای که بنده بگویم و شما هم یادداشت کنید، اکتفا بشود، فایدهای ندارد؛ جنبه نصیحت پیدا کردن این گونه حرفها فایده ندارد.»
اشاره رهبر انقلاب به یادداشتبرداری برخی از اعضای دولت سیزدهم ذهن مخاطب را به یادداشتبرداری اعضای دولت نهم از سخنان رهبری میاندازد که این سنت از آنجا شروع شد و نشان میدهد رهبر انقلاب همچنان انتظارشان از دولتمردان چیزی بیش از ظواهر کار است. در دولت نهم به برخی دولتمردان میگفتم «چرا در وقت سخنرانی رهبری یادداشت برمیدارید؟ این سخنان ساعتی بعد روی سایت در دسترس است.» پاسخها عموماً این بود که «این را تعبداً و برای نشان دادن اهمیت کار انجام میدهیم!» حالا تذکر رهبری درباره اینکه اگر سخنان مرا به عنوان یک نصیحت یادداشت کنید یا به ذهن بسپارید، فایدهای ندارد، به معنای آن است که نگرانی از بر زمین ماندن خواستههای رهبری و در حد نصیحت ماندن آن همچنان وجود دارد.
دولت نهم اگرچه خوب شروع کرد، اما خوب تمام نکرد و عاقبتش را دیدیم و دیروز از یک عضو کابینه نهم شنیدیم که هدف توزیع یارانه در آن دولت، عدالتگستری نبود وگرنه جامعه هدف یارانهبگیر مشخص است و، چون یارانه را به همگان بدهی، یعنی که هدفت از یارانه، تضمین دوره دوم و سوم و چهارم است!
کابینه یازدهم و دوازدهم نیز در آغاز یکی دو نفرشان یکیدو جلسه از سخنان رهبری یادداشت برمیداشتند، اما در همان زمان آغاز دولت یازدهم شنیدم که یکی از اعضای ارشد کابینه خطاب به دولتمردان گفته است: «شما کار خودتان را بکنید، اما پیدرپی بگویید مقام معظم رهبری، مقام معظم رهبری! و این از دهانتان نیفتد!» از کسانی با این حد از نفاق معلوم است که ساختن و آبادکردن ملک و ملت برنمیآید. این است که کابینه رئیسی باید مصلح کابینههای گذشته هم باشد.
کابینه سیزدهم دستکم تا اینجا مکلف شده که باید برای کارهایش «پیوست عدالت» یا «یک تنظیمی» داشته باشد، به طوری که کار دولت «طبقات مظلوم را پایمال نکند» و برای وعدههایی که میدهد «روزشمار» بگذارد و «دونه، دونه تعقیب کند» وگرنه «ما طرح زیاد داریم، آنچه نداریم همین پیگیری جدی است که باید انجام شود». کابینه آقای رئیسی همچنین موظف شده است در کنار انقلابیگری، عقلانیت را هم همراه خود کند: «انقلابی بودن حتماً بایستی همراه باشد با عقلانیت» تا «یک بازسازی انقلابی و البتّه عقلانی و فکورانه در همه عرصههای مدیریتی به وجود بیاید.»
این توصیهها نشانه امیدی است که به این دولت بسته شده است، در عین حالی که رهبر انقلاب بیمهای خود را نیز از برجاماندن وعدهها و وعیدها مطرح میکنند. برای عمل به این دستورات باید مقداری از سنتهای رایج برخی دولتها در وعدههای سرخرمن، دروغهای مصلحتی، منتگذاشتن بر سر مردم، از بالا نگاه کردن به مردم و عذرخواهی نکردن از ملت در وقت خود، و حضور بیشاز اندازه در رسانهها و جلوی تریبونها و روبانقیچیکردنها و از همین حالا به فکر دوره بعد بودن و سینهخیز به سمت اشرافیت رفتن فاصله گرفت. دولت آقای رئیسی باید گذشته را فراموش کند. اکنون در معرض «ابلیس قدرت» قرار دارید که بزرگان نفوذناپذیری را در طول تاریخ از پا درآورده است. شما برای آنچنان ابلیسی دشوار نخواهید بود. شاید شخصاً این همه جامعیت را در برخی از وزیران کابینه نبینم، اما به کلیت آن و شخص رئیسجمهور امید فراوان است؛ و البته رهبر انقلاب، مردم و روزنامهنگارانی که طرف مردم هستند، به شدت شما را زیر نظر دارند و اینها همه دون خدایی است که از رگ گردن به شما نزدیکتر است.