به گزارش حلقه وصل، شب شعر «سبوی عاشقان» روز گذشته با شعرخوانی برترین شاعران آیینی در رثای بانو حضرت خدیجه (س) در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
در این مراسم که با اجرای فضه سادات حسینی برگزار شد، سید حمیدرضا برقعی، نغمه مستشار نظامی، نفیسه سادات موسوی، ساجده جبار پور، مینا شیرخان، سیده تکتم حسینی، فاطمه نانی زاد، فاطمه افشاریان و محمدعلی بیابانی به شعرخوانی پرداختند.
نغمه مستشار نظامی نخستین شاعری بود که غزلی را تقدیم به امالمونین کرد:
تمام شوکت و مال و جلال و جاه خدیجه
قدایی نفحات نفیس ماه خدیجه
کدام راه به عرش خدا رسانده دلش را
یقین که جز به ره عشق نیست راه خدیجه
سعادتی است برای زنان که جلوه ایمان
مجسم است به دستان دین پناه خدیجه
نماز اول وقتش به اقتدای محمد(ص)
کشانده خیل ملک را به قبله گاه خدیجه
امین همیشه امین بوده در مقام رسالت
رسول بوده از آغاز در نگاه خدیجه
چهل شب است که از کوه نور بازنگشته
خدا کند برسد مژده پگاه خدیجه
کدام مژده از این خوبتر که اشهد ان ...
محمد(ص) است رسول خدا و ماه خدیجه
*
نفیسه سادات موسوی دیگر بانوی شاعری بود که برای شعرخوانی حاضر شد:
تویی که هم زبان و همسر نجم امین بودی
چه در سختی، چه آسایش برایش همنشین بودی
که رو کردی به دین وقتی تمام شهر کافر بود
نخستین بانوی اسلام در آن سرزمین بودی
تو را هم طاهره خوانند و هم شهبانوی بطحا
ولی در وصفت این کافی ست، کوثرآفرین بودی
اگر نامید عام الحزن پیغمبر وفاتت را
تو بیش از آنچه میدانیم با احمد عجین بودی
برایت جبرئیل از جنت اعلا کفن آورد
یقینن لایق این هدیه از عرش برین بودی
گواهی میدهد قرآن، شهادت میدهد تاریخ
نه تنها مادر زهرا که ام مومنین بودی
*
ساجده جبارپور نیز غزل خود را به خدیجه طاهره(س) تقدیم کرد:
از خیل بانوان جهان بی گمان سر است
هم همسر نبی ست و هم ام کوثر است
چون آفتاب بادیه دستش، دلش سخیست
دریاست در مقابل هر کس که مظطر است
از مال و جان گذاشت بگوید مرام چیست
این زن که مثل کوه کنار پیمبر است
این زن که صبر ثروت بی انتهای اوست
وقتی که در مقابل حق، گوشها کر است
امشب که ابرها به سرایش رسیدهاند
آن رود پرخروش زمین گیر بستر است
انگار هر وصیت او مثل ضربهای
بی اختیار موجب بغض پیمبر است
*
مینا شیرخان نیز غزلی را به بانو خدیجه کبری (ص) تقدیم کرد:
باران گرفت در غزلم یا گریستم
بانو سلام! آه همین جا گریستم
گفتن به شکل شعر بیایم به چشم تو
در هر ردیف جای تمنا گریستم
بی وحی و معجزه که نبی را شناختی
من آیههای رنج نبی را گریستم
تنها شدی برای حقیقت به رسم عشق
رفتند از کنار تو زنها گریستم
تنها پناه بغض نبی دامن تو بود
من هم از این تصور زیبا گریستم
آن انتظار چل شبه پایان گرفت و بعد
مادر شدی، فرشته تنها، گریستم
گاهی شبیه تو به حرا غبطه خوردهام
گاهی به شعر آمدهام تا گریستم
مادر! رفیق! همدم شبهای بیکسی
بیتو برای غربت مولا گریستم
بانو گذشتم از همه خاطرات تلخ
باران گرفت و غرق تماشا گریستم
در کودکیش چشم تو را بست روی خویش
هر شب به یاد غربت زهرا گریستم
این گریهها که بغض مرا وا نمیکند
شاید تو را به دیده دریا گریستم
*
فاطمه افشاریان دیگر شاعری بود که در این محفل به شعرخوانی پرداخت.
حک شده نام شما، با قلمی سبز
به روی دفتر مندرس و کاهی تاریخ نگاران
آمده نام شما، نام علی در دل تاریخ
اولینهای مسلمان شده در بین هزاران
فارغ از رسم ربا خواری تجار زمانه
در پی نقض مصادیق ربا از بن و ریشه
کل مکه همه در خدمت او بود ولیکن
همه ثروت او وقف خداوند همیشه
بارها تجربه کردید که فرمود پیمبر
همسری بهتر از او نیست مرا هیچزمانی
همسری با دل آیینه و یکرنگتر از آب
روزگاری که پر از توطئه بودند جهانی
یک به یک شرح وصایای خودت را به امیدی
گفته بودی که پس از کوچ تو اجرا شده باشد
نگذارید بگرید که پس از مرگ ندارم
طاقت اینکه دمی فاطمه تنها شده باشد
مصطفی دید که در سجده پایان نمازت
بعد خود صبر برایش ز خدا خواسته بودی
بال پرواز تو در عرش خداوند، عبایش
خواهش اول و آخر که عبا خواسته بودی
*
فاطمه نانیزاد شاعر نامآشنای آیینی نیز غزلی را تقدیم به بانوی بانوان کرد:
نشستی در دلش تا مهربانی را نگین باشی
امین و همدم و دلدار ختم المرسلین باشی
به گوش کوه نور از عشق خواندی، آسمان دانست
که تو، خورشید تابانِ پس از هر اربعین باشی
خداوندت سلامت داد پیش از بعثت خاتم
که مشمول دعای ویژه روح الامین باشی
تو ایمان داشتی که مصطفی ختم رسولان است
خدا هم خواست که در بین زن ها اولین باشی
شهادت داده شعب رنجهایت این چنین دیده:
در آن سختیِ جان فرسا به عزمی راستین، باشی
به هر صحرا صبا نجوا نموده: دین داور را
به دوشادوش احمد سالها حصنی حصین باشی
زنان یثربی هم مثل مکه بی وفا هستند
تو حق داری برای دخترت زهرا حزین باشی
پیمبر بعد تو«اینَ الخدیجه»بر زبانش بود
همین دارد نشان بانو برایش بی قرین باشی
کفن از آسمان آمد برایت وای از آن روزی
که در اوج مصیبت بی کفن نقش زمین باشی
*
شاعر افغان، تکتم حسینی دیگر شاعری بود که در این محفل به شعرخوانی پرداخت:
عشق دلخواه تویی یار پسندیده تویی
مصطفی را به جهان نور دل و دیده تویی
اولین مرد که دل داده به اسلام علی است
اولین زن به اسلام گراییده تویی
آنکه در راه خدا هرچه خدا داده به او
همه را از دل و جان یکسره بخشیده تویی
مادر مادر نور آن که خدا جانش را
از گل عاطفه و عشق تراشیده تویی
*
حمیدرضا برقعی شاعر نامآشنای آیینی دیگر شاعری بود که در این محفل به شعرخوانی پرداخت. او پیش از آنکه غزل خود را تقدیم به خدیجه طاهره کند گفت: باید از بانیان برگزاری این محفل ادبی سپاس گذار بود، هم سجاد نوروزی مدیر سابق فرهنگسرای اندیشه که سنگ بنای این محافل را گذاشت و هم از محمد میثم میثمی مدیر جدید این فرهنگسرا که برگزاری این محافل را ادامه دادند. این باعث خوشحالی است که حتی به مناسبتهایی که متاسفانه کمتر به آنها پرداخته میشود، این فرهنگسرا نگاه ویژهای دارد.
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم
نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم
با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست
با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم
ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها
باور من نمی شود، همنفس خدا شدم
سفره دل برای من، باز کن آیه ای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم
قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
*
شعر خوانی و مرثیه سرایی محمدعلی بابایی بخش دیگری از این مراسم بود:
مومنون آیههای قرآنند
گاه مقداد و گاه سلمانند
از عرب تا عجم مسلمانند
همه فرزندهای بارانند
یا نوه یا نتیجهاند همه
بچه های خدیجهاند همه
سایه اش مستدام، بر سر ماست
خانه اش قبلهگاه دیگر ماست
نامش آرامش پیمبر ماست
مادر فاطمه است، مادر ماست
مادرم! ای امام مادرها
به فدایت تمام مادرها
گرمی آشیان پیغمبر
همسر مهربان پیغمبر
یاد تو در روان پیغمبر
نام تو بر زبان پیغمبر
قد علم کرده پیش هر دردی
تو بر اسلام مادری کردی
نه فقط امّ مومنین هستی
امّ اسلام، امّ دین هستی
به تو جبریل احترام کند
پیش پایت نبی قیام کند
به تو باید خدا، سلام کند
و تو را صاحب مقام کند
قرعه کشی کمک هزینه سفر به مشهد مقدس و پذیرایی از حاضران با افطاری ساده پایان بخش این مراسم بود.
شب شعر «سبوی عاشقان» در ذیل ویژه برنامه های سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به مناسبت ماه مبارک رمضان با عنوان ضیافت باران طراحی شده در تاریخ 11 و 12 خرداد ماه نیز به مناسبت رحلت امام خمینی(ره) و شهادت حضرت علی(ع) ادامه خواهد یافت.