به گزارش حلقه وصل، احمد مقیمی از فعالان فرهنگی اصفهان در یادداشتی به بیان ویژگیهای مدیریتی و ذکر خاطره از محمد مهدی اسماعیلی وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم پرداخت.
سال ۸۸ به عنوان معاون استاندار به اصفهان آمد. به استاندار اصفهان گفتم: مگر بیل به کتف جوانان اصفهان خورده که از جای دیگر معاون آوردهاید؟! قاعدتاً گفتوگو بینتیجه بود! ولی گفتم چون بنای بنده تذکر و بیان چالش «مدیران غیر بومی» برای اصفهان بود که همچنان هم هست.
چند روز بعد با اینکه میدانست از مخالفان حضورش در اصفهان هستم، مرا به یک گپ دوستانه دعوت کرد. وقتی هم سخن شدیم، دغدغه مدیران غیر بومی را به صراحت بازگو کردم.اهل گفتوگو بود اما بیشتر گوش میداد. قدرت اقناع و اغناء در کلامش محسوس بود. برای قضاوت کمی زود بود ولی خیلی زودتر از آنچه که گمان میکردم در دایره تعامل قرار گرفتیم و از آنجائی که در ملاقات گره از کارها باز میشد زود به زود «بافهای» از نامهها را روی میزش میگذاشتم.
با حوصله میخواند و توضیحاتم را میشنید و برای آنها راه حل پیشنهاد میداد و برای اقدام دستور و تا حصول نتیجه پیگیر میشد. کسانی که او را میشناسند(حتی مخالفان منصف) هوش و عقل مدیریتیاش را تصدیق میکنند.
با اینکه مدیریت موفق او در معاونت سیاسی امنیتی استانداری پیشانی فعالیتهایش به حساب میآمد اما کسی نمیتوانست منکر علاقه و توان و توجهاش به مباحث فرهنگی، هنری، اجتماعی و رسانهای باشد.
فهرست حمایت ممتاز او از اهالی فرهنگ و هنر، تشکلها، مؤسسات و مراکز فرهنگی در قرارگاه فرهنگ خاطرات خوشی را در ذهنها رقم زده است. اما در این روزهائی که نام محمد مهدی اسماعیلی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح و به مجلس پیشنهاد شده است؛ گروههای مختلف با انگیزههای متفاوت، تخریب گستردهای را علیه او شکل دادهاند: گروه اول؛ شبکههای ضد انقلاب و ضد ایران هستند که تکلیفشان روشن است. گروه دوم؛ سیاسیونی هستند که معمولاً در رفت و آمد وزرا و رؤسا نطق شان باز میشود.گروه سوم؛ دلسوزانی که بخاطر عدم شناخت یا وجود سؤال و ابهام نگران هستند. گروه چهارم؛ دوستان نسبتاً محترمی که هنرشان گل به خودی است و متأسفانه بخشی از هیزم این آتش تخریب از اصفهان تأمین شد!
و همین بداخلاقیها مرا بر آن داشت که این چندسطر را بنویسم که همه بدانند؛ اصفهان همین چند نفر تلفن به دست نیست. اصفهان قدردان خدمتگزاران خودش بوده و هست، هرچند مدیر غیربومی باشد!
پس از انتشار ناقص برنامههای وزیر پیشنهادی و برخورد گزینشی رسانهها و برخی از اهالی فرهنگ و هنر با آن، در گفتوگویی با او نظراتش را جویا شدم و بر اساس آن هفت گانهای را تقدیم میکنم؛
۱ـ وزیر پدر است! وزیر را همانند پدری میداند که هم فرزند موافق دارد و هم مخالف و هم معلول! که باید برای همه شأن پدری کند و برای فرزند مخالف وقت گذاری و دلسوزی بیشتر.
۲ـ منتقدین دعوت هستند! اگر توفیق حضور در این مسند را بیابد آقایان همایون اسعدیان، غنی زاده و علی اصغر دشتی از هم اکنون به شورای عالی دعوت هستند تا در فضای کارشناسی و نه سیاسی حرفهایشان شنیده شود!
۳ـ خانه سینما مظلوم است! خانه سینما بین هویت صنفی و هویت فرهنگی متحیر و سرگردان است. هرگاه اراده حل مشکلات صنفیاش را دارد وزارت کار او را به وزارت ارشاد حواله میدهد و هر گاه برای مأموریت فرهنگیاش حرکت میکند وزارت ارشاد او را به وزارت کار حواله میدهد و او بنا دارد برای این رفع تحیّر تلاش مضاعف داشته باشد...
۴ـ حمایت و نظارت بجای تصدی گری! نظارت مومنانه و دست گیرانه بجای مچ گیری...
حمایت عادلانه بجای تصدی گری. توجه به زیرساختهای تحول آفرین به جای تغییرات نمایشی از دغدغههای اوست.
۵ـ هنرستان هنرهای زیبا، احیاء و تقویت هنرستان هنرهای زیبا را به عنوان مهد تربیت هنرمندانی همچون استاد فرشچیان معهود و مذکور او یافتم.
۶ـ استفاده از ظرفیتهای نوین: با توجه به تحولات گسترده در جهان ارتباطات و فناوری اطلاعات و شکلهای متعدد و نوین در ارائه محصولات فرهنگی هنری استفاده از این ظرفیتها را در دستور کار دارد.
۷ـ اعتلای شأن و منزلت اهالی فرهنگ و هنر: روی عهد و اراده اش برای ارتقاء آسایش مادی و آرامش روحی و منزلت اجتماعی اهالی فرهنگ و هنر میشود حساب کرد و به قول خودش؛ «به ایجاد آرامش در فضای فرهنگ و هنر متعهد میمانم»