سرویس معرفی: کشتی سانچی با 32 خدمه ایرانی که چند روز در آتش می سوخت روز گذشته به طور کامل غرق شد تا کورسوهای امید برای نجات هموطنان عزیزمان که گرفتار آتش شده بودند از بین برود. هنوز داغ سوختن آتش نشان ها در دی ماه سال گذشته و در حادثه پلاسکو در دل های مردم مانده بود و اینبار هم حادثه کشتی «سانچی» داغ روی داغ بر دل گذاشت.
اینبار هم بعد از این حادثه دلخراش هنرمندان کشورمان دست به کار شدند و با خلق آثاری هنری با داغدیدگان همنوا و همدرد شدند.
در ادامه برخی از مهمترین کارهای گرافیکی و پوسترهایی که برای این حادثه جانکاه توسط هنرمندان متعهد کشورمان تولید شده را ملاحظه خواهید کرد.
برخی از شاعران کشورمان نیز پس از انتشار خبر تلخ غرق شدن کامل کشتی سانچی دست به قلم شدند و با سوگ سروده های خود با خانواده های داغدار ابراز همدردی کردند. که در ادامه برخی از این اشعار را ملاحظه خواهید کرد.
آه اگر طغیان دام پیر دریا را بگیرد
آه اگر نفرین دریا دامن ما را بگیرد
پیچش زنجیره ی امواج یعنی رقص توفان
پای کوبان می رود تا دست مالا را بگیرد
شب شب گستاخ و گردنکش شب دشنام دریا
پرسه می زد شب که خواب چشم درنا را بگیرد
کومه ها آبستن سیلی موج و دود و هیمه
یک نفر شلاق را از حضرت دریا بگیرد
خواب، افعی بود و می چرخید در چشمان مالا
نیش می زد تا از او حظ تماشا را بگیرد
موج آمد تا که رنج شاه ماهی را نبیند
مرد پارو زد که آن ماهی زیبا را بگیرد
موج غرق بوسه بازی چون پلنگ بیشه ی آب
پنجه بر شب می کشد تا ماه یلدا را بگیرد
شب دراز و زورقی در نقره مهتاب غرق است
کو پری تا دست زورق بان تنها را بگیرد
پونه نیکوی
****
دریا به سنگ و صخره می کوبد سرش را
وقتی به ساحل می برد خاکسترش را
خونگریه دارد باغبان وقتی ببیند
پر پر به روی موجها نیلوفرش را
قربانی عشق است پاک و بی گناه است
ای ماه روشن کن هلال احمرش را
از اشک ایران دخت ها شور است این آب
با خون دل شسته ست اشک مادرش را
این آب و خاک جاودان جان و تن ماست
خالی نخواهد کرد این دل،سنگرش را
مهر خلیج فارس را در سینه دارد
دریا به ساحل باز گردان پیکرش را
نغمه مستشار نظامی
****
چند شبی را فقط گریست دل من
کشتی آتش گرفته ای ست دل من
گرچه دل از آب و باد و آتش و خاک است
بعد شما غیر اشک نیست دل من
علیرضا قزوه
****
دود است؟ نه! آهِ ماست در آن بالا
شعله است؟ نه! قلبِ ماست با این غم ها
کشتی است؟ نه! عمرِ ماست بعد از این درد
دریاست؟ نه! اشکِ ماست ! آه از دریا!
عارفه دهقانی
****
دیگه خاموش شد سوز صداشون
گمونم مرگ بوده ناخداشون
هنوز اما داره اینجا می سوزه
دلای داغدار ِ مادراشون...
سیده تکتم حسینی
***
گل جای خود دارد ای کاش آهن در آتش نماند
من دوست دارم که حتی دشمن در آتش نماند
راه گریزی ندارم ، می سوزم و می نویسم
صد مرد آتش بگیرد ، یک زن در آتش نماند
محسن عرب خالقی
****
در آب سوختی تو و با شعله ساختی
در آتش غمت دل ما را گداختی
در جنگ نابرابر آن شعله های سرخ
ای مرد! مرد آبی دریا نباختی
شاید در آن سکوت، در آن خلوت عمیق
موسیقی غریب دلت را نواختی
سرباز خاک من! ز چه خفتی میان آب
در بی کسی برای خودت خانه ساختی
تا عرش حق ز عرشه ی کشتی قدم زدی
آری چنان شهید خدا را شناختی
محمدعلی بیابانی
****
الهی جانِ آب آتش بگیرد
که دریا زین عذاب آتش بگیرد
ندیدم جز شما پروانهای را
که در آغوش آب آتش بگیرد
خرابم من، خرابم من، الهی
که این جان خراب آتش بگیرد
در این غم، گونه و رخساره بگذار
که با اشکِ مذاب آتش بگیرد
درون سینه، آرامم بسوزد
درون دیده، خواب آتش بگیرد
اگر پرسی ز کشتی بان و کشتی
زبانم در جواب آتش بگیرد
تو ای خورشید، بر بالین دریا
نیا، چون آفتاب آتش بگیرد
ندارم چاره غیر از شعر و تَرسَم
به دفتر، شعر ناب آتش بگیرد
افشین علاء