سرویس حاشیهنگاری: اساسا «صدا و سیما»ی جمهوری اسلامی، تخصص بسیاری در بزرگ کردن چهرههای افرادی دارد که روزی قرار است علیه نظام صحبت کنند و یا کاری کنند که باعث شرمساری باشد.
مجریان برنامههای تلویزیونی در عین اینکه گروهی قابل احترام هستند اما در میان آنها چهرههایی به چشم میخورند که کارها و فعالیتهایشان به هیچ وجه قابل دفاع نیست. هنوز هم بعد از گذشت چند سال همهی اهالی فرهنگ و حتی مردم عادی فردی همانند سیدمحمدحسینی را به خاطر دارند که روزی یکی از پای ثابتهای اجرای برنامههای تلویزیون بود ولی امروز تبدیل به مجری برنامههای مستجهن و چیپ شبکههای ماهوارهای مخالف با نظام جمهوری اسلامی شده است.
شیوهای که صدا و سیما در برنامههای گفتگو محور خود به کار گرفته، به علت نداشتن متن قوی و طرح از پیش تعیین شده باعث میشود که در آنها مجری، حرف اول و آخر را بزند. نتیجه این سیاست تربیت نیروهایی شده که با اتکا به قدرت جادویی تلویزیون، محبوبیتی به دست آورده و بعد از آن هرکاری که بخواهند انجام میدهند.
فرزاد حسنی و همسر سابقش آزاده نامداری از جمله افرادی هستند که ثمرهی همین نگاه مدیریتی هستند. این دو نفر که همواره از چهرههای پرحاشیه صدا و سیما بودهاند، بعد از آن که از هم جدا شدند هرکدام به نوعی از طریق تریبونهای مختلف بر علیه دیگری صحبت کردند و بد گفتند و جنجال آفرینی کردند.
حضور عدهای خاله زنک اینترنتی نیز باعث داغتر شدن این موضع شد تا جایی که عدهای از همکاران این دونفر نیز را وادار به موضعگیری علیه کارهای آنها کرد.
اما این موضوع به همینجا ختم نشد و در نوروز امسال انتشار عکسی توسط آزاده نامداری از صورت آسیب دیدهاش که ادعا کرده بود توسط شوهر سابقش مورد ضرب و شتم قرار گرفته، در شبکه مجازی اینستاگرام باعث داغشدن مجدد تنور این حاشیه تمام نشدنی شد و بعد از آن هم بیانیه دادن فرزاد حسنی و ادامه ماجرا...
جالب آن که صدا و سیما نیز خود یکی دیگر از عوامل پررنگتر شدن حواشی مرتبطت با این دونفر بود. یک بار آنجا که با آوردن فرزاد حسنی و کل خانوادهاش به برنامه ویتامین سه باعث شد یک جشن طلاق تمام عیار برای این دو مجری سابقش برپا شود و بار دیگر با درپیش گرفتن سیاست بیخیالی در قبال رفتارهای این دونفر و البته داغ کردن تنور دعوای آن دو از طریق سایت رسمی این سازمان!
اگر برخورد صدا و سیما با این دونفر با قاطعیت بود و دیگر به فرزاد حسنی اجازه نمیداد که در رادیو برنامه زنده داشته باشد و به آزاده نامداری هم اجازه ساخت مستند را برای تلویزیون نمیداد، آنگاه شاید این دونفر نه از ترس آبرویی که گویی برایشان اهمیتی ندارد؛ بلکه حداقل از ترس از دست دادن موقعیت شغلیشان هم که شده بود به این گونه بحثها خاتمه میدادند.
اما متاسفانه نتیجه سکوت فعلی رسانه ملی و مدیرانش در قبال اینگونه برخوردهای افرادی اینچنینی راه افتادن بازار کاسبی مناسب برای آنها بوده است. شاهد مثال این موضوع هم سیل نشریات زردی است که هر روزه با طرح جلدهایی از این دو مجری سابق صدا و سیما منتشر میشود و حتی کار آنقدر بالا گرفته که آزاده نامداری بعد از پشت سرگذاشتن همه این آبرو ریزیها این بار در مقام یک مشاور خانواده ظاهر شده است و با در اختیار گرفتن ستونی ثابت در یکی از همین نشریات زرد به خانمهای ایرانی مشاوره خانواده میدهد!
این دعوای خانوادگی برای هرکسی نان و آبی نداشت، برای آزاده نامداری داشت و نامداری توانست خودش را که اصلا معلوم نیست تحصیلات و تخصصش چیست و در واقع یک نمونهی تمام عیار از شکست در زندگی خانوادگی محسوب میشود، به عنوان مشاور خانواده معرفی کند. ببینیم این بار خانواده مشاوران کشور نسبت به چنین رفتارهایی موضعگیری میکنند یا نه؟!