سرویس پرونده: دوباره ماه محرم آمد و تمام شهر سیاه پوش عزای سیدالشهدا شدند، براستی که داغ شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین حرارتی در قلوب مومنین ایجاد کرده که تا قیامت سرد نخواهد شد. به مناسبت فرارسیدن ایام دهه اول محرم پایگاه خبری تحلیلی حلقه وصل قصد دارد هر شب و به مناسبت نامگذاری آن شب به نام یکی از کربلایی ها و یاران صدیق سیدالشهدا بسته ادبی منتشر کند. هفتمین بسته ادبی را در ادامه خواهید خواند.
شاید از همان قدیم ها که محرم می رسید و روضه شش ماهه را میشنیدیم، چنین حادثه دلخراشی قدری برایمان باور نکردنی مینمود. باید قبول کرد آن روزها هضم چنین روضه سنگینی چندان سهل نبود. آخر کودکی شش ماهه برای یک سپاه چندین هزار نفری، چقدر خطرناک میتواند باشد که از رساندن چند جرعه آب به لب های او هم دریغ کنند؟
تا سال ها پیش اگر در کمال ناباوری تنها شنونده روضه های مکشوف بودی و متحیرانه خواننده متن مقاتل بودی، حالا به لطف رسانه ها میبینی که جنایت شمرها و یزیدیان در هر دوره ای همان است که پیشتر شنیده و خوانده بودیم. ما با این مصائب چندان بیگانه نیستیم. امروز هم هر از چندگاهی در جنگهای موسمی یزیدیان روزگار، چند صد کودک خردسال به فجیع ترین حالات ممکن کشته شوند. میبینی شباهت مثال زدنی ظالمان را؟ میان مستکبرین دیروز و امروز، فرق چندانی نیست. خوب که نگاه کنی میبینی تنها ابزارها عوض شده. دیروز اگر با تیر سه شعبه حلق شیرخواره را میدریدند، امروز با ترکش بمب های خوشه ای صدای گریه کودکانه صدها طفل را برای همیشه قطع میکنند!
اگر می خواهی نوادگان فرعون کودک کش را ببینی و همقطاران حرمله را بشناسی، چشم بگردان در روی زمین، ببین امروز کیست که در چند مرحله کودکان شیرخوار یک دیار را بی بهانه قتل عام می کند و هیچ از فعل خود ابایی ندارد.
حالا دیگر باور کرده ایم که برای مستکبرین، سن و سال مهم نیست، آنان بی هیچ تأثر و تألمی، پیر و جوان و خردسال و حتی کودک شیرخواره را از دم تیغ میگذرانند. و تمام امید خانه ای را در زیر بارش شیطانی جنگنده های خود به آغوش مرگ میفرستند، بی آنکه خطری برای آن ها داشته باشند. آن ها میدرند و میکشند، چرا که خوی گرگ ها دریدن است و این میل جز با دریدن، فروکش نمیکند.
ببین تبار استکبار و ارتجاع را که امنیت را جز برای خانواده و کشور خود نمیخواهد. ببین شمر و یزید و حرمله زمانه را که چگونه علی اصغرهای معصوم را میکشند. آیا هنوز دنبال نشانه ای؟ اسوه های استکبار، با رفتار خود بر یزیدی بودن خود صحه میگذارند امروز، من و تو آیا در حسینی بودن خود و درستی راهی که برگزیده ایم، یقین نکرده ایم؟ صدای طبل جنگ، سال هاست که از جبهه یزیدها برخواسته، شمرها در میانه میدان هم آورد میطلبند، براستی امروز آیا وقت آن نرسیده که علیه جور و جفای ظالمان قیام عاشورایی کنیم؟
امروز برای مستکبرین اهمیتی ندارد طفلت بیمار باشد یا تشنه، هدف حمله شان بیمارستان و مدرسه باشد یا خیمه، فرق چندانی نمی کند؛ همسوشان که نباشی، مسلکشان را قبول اگر نداشته باشی، انسانیت را هم در برابر دیدگانت ذبح خواهند کرد، بی آنکه فریاد تظلم خواهی از سویی برخیزد. و این حقیقت دموکراسی امروز است.
تا زیر پرچم استکبار نروی، هیچ تحریمی قطع نخواهد شد، مگر آنکه تسلیم مطلق امرشان شوی؛ اگر نه، از حیاتی ترین حقوق خود نیز محروم خواهی شد. این تحریم روزگاری شامل آب می شود و روزگاری شامل دارو و اقلام حیاتی دیگر! از آن روزها تا بحال خوی شان تفاوتی نکرده، مرغ استکبار یک پا دارد از قدیم! بی شک تا جبهه مقابل عبد شیطان است و پایه های حکومتش - چون کاخ خضرای یزید - طاغوتی است، هیچ مذاکره ای نفع حسینی ها را در بر نخواهد داشت. تنها به شرطی که از گذشته ها عبرت بگیری و قبول کنی که تاریخ معلم انسان هاست(سید محمد رضی زاده)
در ادامه چند شعر از شاعران اهلبیت تقدیم به حضرت علی اصغر علیه السلام را ملاحظه خواهید کرد.
مثل پرنده بال گشودی رها شدی
کوچک ترین ستاره سر نیزه ها شدی
لعنت به لای لایی این نیزه دار تو
باعث شده است بر سر نی بی صدا شدی
زخم سرت برابر زخم عمو شده
بر روی نیزه ها چقدر جا به جا شدی
بعد از تو گاهواره به دردم نمی خورد
چه زود پر کشیدی و از من جدا شدی
بر روی دست باد عزیز دل رباب
مانند زلف های پریشان رها شدی
در آسمان کرب و بلا ردّ خون توست
تو یک تنه برای خودت کربلا شدی
مسعود اصلانی
××××
هر روز می سوزی و خاکستر نداری
تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری
"خورشید بر نی بود" و حق داری بسوزی
دیدی به جز او سایه ای بر سر نداری
برگشته ای؛ این را کسی باور نمی کرد
برگشته ای؛ این را خودت باور نداری
می خواهی از بغض گلوگیرت بگویی
از لایی لایی واژه ای بهتر نداری
هر بار یاد غربت مولا می افتی
می سوزی از این که علی اصغر نداری
این غم که طفلی که بغل داری خیالی ست
«سخت است آری سخت تر از هر نداری»*
ما پای این گهواره عمری گریه کردیم
یک وقت دست از لای لایی برنداری
حسن بیاتانی
××××
به گاهواره ات ای هرم التهاب بخواب
تو خانه زاد غمی ، لحظه ای بخواب بخواب
تو را چو چشمهِ باران به دشت خواهم برد
بخواب در برم ای روح سبز آب بخواب
دوباره می کِشمت مثل عطر درآغوش
چو روح غنچه که جاری ست در گلاب بخواب
بخواب اگر تو نخوابی به خويش می پيچم
به روی شانه چو مويت به پيچ و تاب بخواب
تو در تمام فصول ای نجابت سرسبز
به زير خوشهِ تب دار آفتاب بخواب
اگر شقايق روحت تب بيابان داشت
چو من به وسعت رؤيای يک سحاب بخواب
بخواب اصغرم اين بار کاخ آمالت
به روی دست پدر می شود خراب بخواب
اگر سفینه خون شد تنت خدا يک روز
عذاب می دهد اين قوم را عذاب بخواب
به روح زرد بيابان قسم که اين خون ها
فکنده بر دلشان چنگ اضطراب بخواب
غلام رضا شکوهی
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند
گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند
مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند
با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خنده های آخرش را در کجا پنهان کند..
مجید تال
****
خندیدی و شکستم و عالم خراب شد
سهم تمام ثانیهها اضطراب شد
تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند
گفتم که آب؛ تیر برایم جواب شد
تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد
از آتش گلوی تو قلبم کباب شد
تصویر حلق پارهات ای کودک شهید
در چشمهای دخترکی تشنه قاب شد
آنجا که موجموج دل آب سنگ شد
آنجا که فوجفوج دل سنگ آب شد
تیری رسید و هستی من را به باد داد
آهنگ من بریده بریده «رباب» شد
سید محمد جوادی
****
بر مرکبِ پیمبر اعظم سوار شد
عمامه بست، رو به سوی کارزار شد
زیر عبا گرفت علی را شهِ غریب
با شیرخواره جانب آن قوم خوار شد
گفتند آمده ست به قرآن قسم دهد
پس همهمه گرفت و قُشون بیقرار شد
پس دست بُرد و طفلکِ از حال رفته را
بیرون کشید و خاتم شهر آشکار شد
لب باز کرد تا سخن انشا کند حسین
پس رو برو به مکتبِ داد و هوار شد
چندین سخن ز ماهی و آب فرات کرد
پس با علی سخن ز سر التفاط کرد
چشم سیاه تو چقدر آب می خورد؟
اصلاً شب سیاه مگر آب می خورد؟
شمر و سنان و اَخنس و خولی بهانه است
قتل پدر ز داغ پسر آب می خورد
ای پاره ی دلم سر دستم تکان مخور
الآن لبت ز تیر سه پر آب می خورد
گفتند آمده ست زرنگی کند حسین
جای تو گفته اند پدر آب می خورد
عباس خفته است که برپاست حرمله
این فتنه از خسوف قمر آب می خورد
یا رب ببین که من جگرم را فروختم
تنها ستاره ی سحرم را فروختم
محمد سهرابی
در ادامه چند کلیپ مداحی به مناسبت شب هفتم محرم خواهید دید.
حاج محمود کریمی (طفلکم تو گهواره)
سید مهدی میرداماد (واحد آهسته)
سید مجید بنی فاطمه ( لالا لالا گلم لالا)
حاج اصغر زنجانی (روضه حضرت علی اصغر)