به گزارش حلقه وصل، حجتالاسلام والمسلمین امیرعلی حسنلو مدیرگروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم به مناسبت سالروز ازدواج حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) یادداشتی منتشر کرده است که در ادامه میآید:
*ازدواج حضرت زهرا (س)
پس از هجرت پیامبر اعظم(ص) به شهر مدینه و استقرار در آن دختر گرامی و بسیار عزیزش فاطمه(س) بحدّ بلوغ و رشد رسید، بزرگان قریش که از اهل فضل و سابقه در اسلام و اهل شرف و مال و ثروت بودند، فاطمه را از سول خدا(ص) خواستگاری کردند و هر کدام از آنان که قدم پیش گذاردند رسول خدا(ص) نمیپذیرفت و در جواب آنها میگفت: امر ازدواج دخترم، فاطمه(س) در دست خداست و هر که را او امر کند به ازدواجش در خواهم آورد.
ازدواج فاطمه(س) را با امیرالمؤمنین(ع) جماعت بسیاری از بزرگان علمای اهل شیعه و سنی در کتب خود روایت کردهاند که تمامی آنها محتوی چگونگی ازدواج ایشان در آسمانها و زمین و فضایل و مناقب و بسیاری از خصائص ایشان است به اختصار به اشاره میکنیم:
در کتاب مناقب، روایت شده وقتی که اشراف و بزرگان قریش از خواستگاری فاطمه(س) جواب منفی گرفتند، روزی ابوبکر و عمر - که جزو خواستگاران بودند- در مسجد رسول خدا(ص) با همدیگر نشسته بودند و سعد بن معاذ انصاری اویسی نیز با آنان بود و در امر ازدواج فاطمه(س) مذاکره میکردند، ابوبکر گفت: اشراف قریش او را خواستگاری کردند و رسول خدا(ص) آنها را رد کرد و فرمود امر او با پروردگار ست اگر بخواهد تزویج کند او را تزویج میکند و علی بن ابیطالب او را از رسول خدا(ص) خواستگاری نکرده و من مانعی از جهت علی(ع) نمیبینم مگر از جهت در دست نداشتن چیزی از مال دنیا و پندار من این است که حضرت رسول(ص) و خداوند فاطمه(س) را برای علی نگاهداشتهاند. راوی گوید: ابوبکر و عمر و سعد بن معاذ گفتند نزد علی(ع) برای یادآوری میرویم و میگوییم اگر مانع تو نداشتن چیزی از مال دنیا، ما تو را کمک خواهیم کرد.
سلمان گوید: آنان در پی علی(ع) از مسجد بیرون رفتند و او را در منزل نیافتند او با شتر خود برای آبکشی به نخلستان رفته بود، به جانب او رفتند، ابوبکر گفت: ای علی(ع) واضح است که خصلتی از خصال نیکو باقی نمانده است الا اینکه همه آنها را دارا هستی و تو از رسول خدا از حیث خویشاوندی و مصاحبت و سابقه، شناخته شدی و میدانی که اشرافی از قریش فاطمه را از رسول خدا(ص) خواستگاری کردهاند و همه آنها را رد کرده و فرموده امر او با پروردگار است، و حال چه چیز تو را مانع است که به خواستگاری فاطمه(س) اقدام نمیکنی؟ معتقدیم که خدای سبحان و رسولش او را برای تو نگاه داشته است. اشک در دو چشم علی(ع) حلقه زد و گفت: ای ابابکر به هیجان آوردی آنچه را که در دل من بود. من به فاطمه راغبم، اما تنگدستی من مانع این کار میشود.
ابوبکر گفت: ای علی(ع) این سخن را مگوی که دنیا و آنچه در آن است نزد خدا و رسولش مانند غباریست پراکنده، راوی میگوید علی(ع) شتر آبکش را باز کرد و آن را به منزل خود برد و کفش خود را گرفت و رو به سوی خانه پیامبر حرکت کرد. همه وجود علی(ع) از حجب و حیا به عرق نشسته بود، پیش از آنکه ام سلمه در را باز نماید، صدای گرم پیامبر بود که بر گوش جان علی(ع) نشست که فرمود: در را برایش باز کن ام سلمه و بگو که داخل شود، او مردی است که خدا و رسول هر دو بدو عشق میورزند، او عاشق و معشوق خدا و پیامبر است.
ام سلمه سؤال کرد: پدر و مادرم به فدایت تو هنوز ندیدهای که کیست پشت در و اینگونه از او تمجید میکنی؟ پیامبر فرمود: دستکم مگیر آن کس را که پشت در ایستاده است، او برادر من و پسر عموی من و محبوبترین خلایق در نزد مست. در باز شد و علی(ع) داخل شد، سلام کرد و به امر پیامبر زانو به زانوی او نشست، سرش را از حیا به زیر انداخته بود و نگاهش از شرم به زمین زیر پای پیامبر دوخته، پیامبر(ص) به یقین میدانست علی(ع) به چه منظوری به در خانه او آمده پرسید: چه حاجتی داری ؟ علی(ع) گفت: پدر و مادرم به فدایت، نیاز به گفتن نیست که تو نه پسر عمو، که پدر و مربی و مقتدای من بودهای، مرا از عمویت و پدرم ابوطالب و مادرم، در آن حال که کودک بودم و نارس، گرفتی، به غذای خویش تغذیهام کردی، به ادب خویش مؤدبم ساختی و از پدر و مادر برایم دلسوزتر و مهربانتر بودی، خداوند مرا با دستهای پر مهر تو هدایت کرد و از گمراهی و شرکی که خویشان من بر آن بودند نجات بخشید. دوست دارم که خدا پیش از این مرا به حضور تو پشتگرمی ببخشد. ای رسول خدا! مرا نیاز به کاشانه و همسری است که سکینه و آرامش را برایم به ارمغان بیاورد و در حالی که علی(ع) از شدت حجب و حیا سر را بیشتر در خویش فرو برده بود گفت: من امروز به خواستگاری دختر گرانقدرتان فاطمه(س) آمدهام، میان این خواهش و اجابت چقدر فاصله است؟
چهره پیامبر باز و بازتر شد و تبسمی شیرین بر لبان او نشست و این کلمات شیرین از میان لبهای مبارک او خارج شد: بشارت باد بر تو که پیش پای تو جبرئیل بر من فرود آمد و پیام آورد که پیوند تو و فاطمه(س) را خداوند جل و علا در آسمانها منعقد کرده است و آنگاه از آمدن صرصائیل گفت و خطبه خواندن راهیل بر منبر عرش و رازهای بسیار دیگر و سپس با خندهای ملیح فرمود: خوب علی جان چیزی هم با خود برای تشکیل زندگی داری؟
علی(ع) گفت: پدر و مادرم به فدایت، هیچ چیز من بر شما پوشیده نیست، مرا شمشیری است و زره و شتری و غیر از اینها از مال دنیا هیچ ندارم، رسول خدا فرمود: شمشیر عصای دست توست، تو به داشتن آن ناگزیری که در راه خدا جهاد میکنی، شتر هم ابزار کار توست که با آن نخلستانهای خود و اهلت را آبیاری میکنی و بدان بار سفر میکشی. همان زره را کابین فاطمه قرار بده و بعد رسول خدا(ص) فرمودند: بانی این پیوند آسمانی به گفته امین الملائکه، خداوند تعالی است و ما فقط مجری این عقد هستیم، برو به سمت مسجد و مردم را در این شادی آسمانی سهیم کن، و من نیز به دنبال تو خواهم آمد و عقد را در پیش چشم خلایق جاری خواهم ساخت. علی(ع) به طرف مسجد حرکت کردند و به دنبال آن حضرت رسول(ص) وارد مسجد شدند و به بلال فرمودند که مهاجرین و انصار را خبر دهید که جمع شوند.
وقتی همگان گرد آمدند پیامبر بر فراز منبر رفت و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: ای خلایق، جبرئیل هم اکنون پیام آورد که خداوند ملائکه را در بیت المعمور گرد آورده و همه را گواه گرفته که خدمتکار و دخت پیامبرش را به بنده خود علی بن ابیطالب(ع) تزویج فرموده و مرا هم فرمان داده که ازدواج این دو را در زمین بر پا سازم، شما را بدین امر گواه میگیرم، سپس رسول خدا نشست و به علی(ع) فرمود: علی جان برخیز و خطبهات را بخوان و بعد از اتمام خطبه علی(ع) پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: علی جان آن زره را بفروش تا هر چه زودتر تو و فاطمه را سر و سامان دهیم، علی(ع) به بازار رفت تا زره را بفروشد.
خریدار که یکی از اصحاب پیامبر بود وقتی فهمید که علی(ع) به چه نیت آن زره را میفروشد، پول و زره را به اصرار به علی(ع) داد و گفت: تو اکنون بدین هر دو نیازمندتری. این زره هدیه من برای ازدواج تو، و وقتی رسول خدا از کار آن صحابی مطلع شد در حقش دعا کرد و پول را به تنی چند از اصحاب داد و گفت: این پول را ببرید و آنچه یک زندگی بدان آغاز میشود تهیه کنید و بیاورید. پول که شصت درهم بود، یک پیراهن سفید، یک مقنعه، یک حوله تختخواب، دو تشک، چهار بالش، یک قطعه حصیر، یک آسیای دستی، یک کاسه مسی، یک مشک آب، یک طشت، یک کاسه گلی، یک ظرف آبخوری، یک پرده پشمی، یک ابریق، یک سبوی گلی، دو کوزه سفالی، یک پوست به عنوان فرش و یک عبا، همه ابزاری شد برای زندگی آن دو ....
وقتی وسایل را پیش روی پیامبر(ص) نهادند اشک در چشمان او حلقه زد، دستهای مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد و دعا فرمود: خدایا به اهل بیت من برکت عنایت کن و این ازدواج را برای کسانی که اکثر ظرفهایشان گلی است مبارک گردان. در بعضی از کتب تاریخی نقل شده که: بیش از یک ماه از عقد فاطمه(س) و علی(ع) میگذشت، که روزی عقیل برادر علی(ع) به خانه علی رفته و به او میگوید: برادر چرا فاطمه را از پدرش نمیخواهی تا زندگیتان سامان بگیرد و چشم ما و دوستان تو به وصلت شما روشن شود، علی(ع) فرمودند: اشتیاق من در این باره کم نیست، اما حیا میکنم که با پیامبر در میان گذارم، عقیل علی(ع) را سوگند میدهد که برخیزیم و به خانه پیامبر برویم و فاطمه(س) را از پیامبر بخواهیم.
وقتی که آن دو به طرف خانه پیامبر حرکت میکردند در راه ام ایمین و امسلمه را میبینند و وقتی که آنها از نیت اینان مطلع میشوند میگویند: این کار را به ما بسپارید که زنان اموری این چنین را بهتر کارسازی میکنند. علی(ع) و عقیل که پشت درب خانه پیامبر ایستاده بودند، ام یمین و ام سلمه پیام آوردند که رسول خدا(ص) علی(ع) را میخواهد، علی(ع) با حیا و شرم پیش رفته و در کنار پیامبر نشست، پیامبر مهرآمیز فرمود: علی جان میخواهی فاطمه را به تو بسپارم؟ گفتم: بله! یا رسول اللّه، فرمود: علی جان امشب یک مهمانی مختصر بگیر و همسرت را ببر، یکی از اصحاب گوسفندی هدیه کرد و تنی دیگر ذرت آوردند و علی(ع) با 10 درهمی که پیامبر داده بود، روغن و خرما و کشک خرید و سفرهای گسترده شد و بعد از ضیافت شام که مهمانان همه رفتند.
پیامبر(ص) علی و فاطمه(ع) را فرا خواند، دستهایشان را اول بر سینه خود نهاد و بعد در دستهای همدیگر و میان چشمهای هر دو را بوسید و به علی(ع) فرمود: علی جان همسرت خوب همسری است و بعد به فاطمه(س) فرمود: دخترم مبادا نگران باشی از فقر شوهرت فقر برای من و اهل بیت من مایه افتخار است، دخترم تو را به بهترین مرد روی زمین شوهر دادم، همسرت بزرگ دنیا و آخرت است. دخترم مبادا که از شویت نافرمانی کنی، شوهرت مسلمانترین و عالمترین خلق روی زمین است. دخترم ذخایر دنیا و آخرت را بر پدرت عرضه کردند، بیآنکه هیچ از مقامش نزد خداوند بکاهند، اما من نپذیرفتم و تن به مال و ثروت ندادم و بعد علی(ع) را به خلوت برد و فرمود: علی جان با فاطمهام باش، با او نیکی کن، و به او محبت نما که پاره تن من است و من به ناراحتی او ملول میشوم و به شادی او مسرور و بعد فرمود: شما دو تن را به خدا میسپارم و او را بر شما خلیفه میگردانم و بعد در را بست و از پشت در نیز آنها را دعا کرد
*محل عقد/خطبه عقد فاطمه(س)
به حسب ظاهر روایات مسجد بوده است که اعلام میکند شاهد باشید که فاطمه را به عقد نکاح علی در آوردم.
و فی المواهب اللدنیة خطب النبی و قال: الحمد للّه المحمود بنعمته المعبود بقدرته، المطاع بسلطانه، المرهوب من عذابه و سطوته، النافذ أمره فی سمائه و أرضه، الذی خلق الخلق بقدرته و میزهم بأحکامه و أعزهم بدینه و أکرمهم بنبیه محمد. ان اللّه تبارک اسمه و تعالى عظمته جعل المصاهرة سببا لاحقا و أمرا مفترضا أو شج به الأرحام و ألزمها الأنام، فقال عز من قائل «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً» و لکل أجل کتاب «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ». ثم ان اللّه أمرنی ان أزوج فاطمة من علی بن أبی طالب صلوات اللّه على نبینا و علیه وفاشهدوا أنی قد زوجته على أربعمائة مثقال فضة ان رضی بذلک علی. ثم دعى صلى اللّه علیه و سلم بطبق من بسر، ثم قال: انتهبوا، و دخل علی فتبسم النبی صلى اللّه علیه و آله فی وجهه ثم قال: ان اللّه عز و جل أمرنی أن أزوجک فاطمة على أربعمائة مثقال فضة رضیت بذلک؟ قال: قد رضیت بذلک یا رسول اللّه. فقال صلى اللّه علیه و سلم: جمع اللّه شملکما و أعز جدکما و بارک علیکما و أخرج منکما الکثیر الطیب
*مهریه حضرت زهرا(س)
زمان پیامبر(ص) مهریههای نامتعادل بود یا بسیار کم و ناچیز بود یا اساساً مهریه را نمیدادند و حقوق زنان از جمله مهریه را پایمال میکردند؛ لذا قرآن میفرماید: مهریه زنان را درست بپردازید «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئا»، اگر حلال کردند تصرف کنید وگرنه حق ندارید مهریه را پایمال کنید.
در جامعه عرب جاهلی برای زن هیچ حقوقی قائل نبودند، جز زنان اشراف که حقوقی داشتند؛ ییشتر زنان از حقوق محروم بودند، لذا پیامبر در این زمینه نیز حقوق زنان را زنده کرد و مهریه تعیین نمود و الزام به ادای مهریه کرد به عنوان فریضه در امر نکاح و بنیان خانواده حقوقی تعریف کرد.
مهریه حضرت زهرا(س) 500 درهم یا 400 مثقال نقره خالص بود که به فرموده رسول خدا(ص) چنین مهریهای را خداوند تعیین فرموده تا برای امت اسلام سنت باشد و مسلمانان در امر ازدواج از آن پیروی نمایند. 400 مثقال نقره در آن زمان معادل با 5/2 مثقال طلای ناب بوده است(مهرالسنه همین است).
هنگامی که امام علی(ع) از فاطمه(س) خواستگاری کرد، پیامبر(ص) فرمود: چه چیزی برای تو است که مهریه فاطمه(س) قرار دهی؟ علی(ع) عرض کرد: ای رسول خدا! تو خود شاهد هستی که برای من به جز شمشیر و شتر و زره، از مال دنیا چیزی نیست. پیامبر(ص) فرمود: ای علی شمشیر و شتر مورد نیاز توست، اما زرهات بفروش و با آن مراسم ازدواج با فاطمه(س) را فراهم کن.
اما اینکه حضرت آن زره را چه مقدار فروخت و آن را کابین حضرت زهرا قرار داد از نظر تاریخی و روایی اختلاف جزئی در آن وجود دارد. لکن قدر مسلم این است که کابین آن حضرت بیشتر از 500 درهم نبوده البته این مقدار مهریه، مهریه رایج آن زمان بوده به طور متوسط به جهت نمونه و اطلاع چند نمونه تاریخی و روایی را ذکر میکنیم:
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابی طالب میگویند: «این چنین روایت شده که مهریه آن حضرت 400 مثقال نقره میباشد و همین طور روایت شده که مهریه آن بانوی بزرگوار 500 درهم میباشد که این قول دوم صحیحتر میباشد.»
شیخ حر عاملی(ره) در کتاب وسایل الشیعه روایتی را از حضرت رسول نقل میکنند که ایشان خطاب به حضرت زهرا میفرمایند: «سوگند به خدا اگر در میان اهل بیت من کسی نیکوتر از علی بود تو را به ازدواج او در میآوردم، لکن خدا تو را تزویج کرده و صداق تو را به خمس دنیا مقرر داشت تا زمانی که آسمان و زمین پایدار است و همین طور در خبر هست که خداوند ربع دنیا را به صداق فاطمه داد و بهشت و جهنم را از جمله مهر او نهاد تا دشمنان را بدان کیفر کند و دوستانش را پاداش فرماید و در زمین مهر آن حضرت را مشهور به پانصد درهم است».
و در روایتی دیگر آمده خدا چنین به رسول خویش وحی فرستاد که من خمس دنیا و ثلث بهشت را به مهر فاطمه دادم و در زمین چهار نهر را خاص او نهادم، نخستین نهر فرات، دوم رود نیل سوم نهروان و چهارم نهر بلخ و تو ای محمد مهریه فاطمه را در زمین به پانصد درهم قرار بده تا این مهر سنت برای امت تو باشد.
و استاد توفیق ابوعلم نیز در کتاب فاطمه زهراء میگویند: «مهریه حضرت زهرا در روایت انس بن مالک 400 درهم و در روایت ابن مردویه 500 درهم و بنابر قولی 480 درهم بود که از فروش زره علی فراهم شد»، شما میتوانید با محاسبه قیمت فعلی نقره میزان مهریه حضرت را محاسبه کنید.
*ولیمه عروسی
مراسم این عروسی آسمانی بسیار ساده و بیآلایش بود و حفظ نور الهی و قرآن زینت بخش آن بود امیرمؤمنان(ع) میفرماید: با مقداری از پول همان زرهی که فروخته بودم به هنگام مراسم عروسی مقداری روغن و خرما و کشک خریداری کردم، سپس پیامبر شخصا آستین را بالا زد و سفره تمیزی طلبید و آنها را با هم با دست خود مخلوط کرد و غذایی تهیه کرد و با همان غذا از مردم پذیرایی به عمل آورد و خود امیرمؤمنان مأمور شد مردم را به جشن عروسی دعوت کند. وقتی که همه به مسجد آمدند صدای خود را بلند کرد و فرمود: «اجیبوا الی ولیمة فاطمة». شما را به میهمانی عروسی فاطمه دعوت می کنم. همه آمدند و از آن غذای کم تناول نمودند و سیر شدند. براساس روایات فرشتگان نیز دعوت شدند به ولیمه عروسی همصدا با علی فرشتهای در آسمانها منادی با نوای بلند صدا کرد: آگاه باشید که امروز روز ولیمه عروسی فاطمه بنت محمد(ص) و علی بن ابیطالب است.
در بعضی از روایات هست که خداوند امر فرمود به حور العین که سوره حم، عسق و یاسین را قرائت کنند و در برخی روایات آمده است که خداوند دستور داد که سورههای (طاها، یاسین، حا، میم، عین، سین، قاف) را بخوانند.
بنابراین وقتی که خود رسول الله این مطالب را از جبرئیل نقل میکند که خداوند به بهشتیان فرمود در شادی عروسی فاطمه و علی سورههای مذکور را بخوانید، لذا ظاهرا خودشان نیز این سورهها را قرائت فرمودند.
*درسها و الگوها
امروز تشریفات زاید مانع بزرگ ازدواج جوانان شده و 12 ملیون جوان مجرد در جامعه پیامدها و آسیبها را زیاد کرده و کانون خانواده در حال تخریب است؛ آسیبهای دیگر و ناامنیهای اخلاقی و رواج بیبندوباری و لاابالیگری و مفاسد اخلاقی و کاهش جمعیت و بیماریهای روانی و افسردگی دختران مجرد و... نیز از جمله پیامدهای زندگی مجردی است که باید راهکارهایی برای آن ارائه شود از جمله برگشت به سیره اهل بیت و استخراج اصول برای اصلاح زندگی؛
1-سادگی ازدواج ومراسم عقد.
2-سادگی جهاز ولوازم زندگی.
3-همتا بودن و کف بودن
4-ایمان و تقوا اساس و معیار انتخاب
5-صبر فاطمه در خانه همسر و تحمل سختیهای زندگی .
6-تربیت بهترین فرزندان برای علی.
7-حمایت از همسر در تمام مراحل زنگی در دوره جهاد و مبارزه و در دوره پس از آن.
8-فاطمه هیچ گاه از زندگی با علی شکایت و چیزی از او درخواست نکرد و با تمام ناملایمات ساخت.
9-تمام جهت این زندگی خوش بنیان الهی و معنوی بود، عبادت آنها زندگی را شیرینتر میکرد و علی میفرمود زهرا چه یار مهربان و چه کمک بزرگی برای عبادت است و هزاران الگوی دیگر که میتوان از این زندگی ساده الهی گرفت.
10-ولیمه ساده و عمومی، در عصر ما و در جامعه ایران اسراف و تبذیر و دور ریختن غذاهای مانده که شکم دهها گرسنه که به کمترین غذاها دسترسی ندارند میتوان سیر کرد که در تالارهای غذاخوری دور میریزند.
بازنگری در تمام این مسائل میتواند در کاهش فقر و ترویج ازدواجهای آسان به جوانانی که تهیه جهازیه و خرج گزاف عروسی و پول و هزینه تالار عروسی آنان را از تشکیل زندگی و ازدواج باز داشته است، یکی از راههای تسهیل ازدواج کم کردن تشریفات عروسی است که باید بزرگان جامعه در این راستا پیش قدم باشند و نخبگان به سادگی ازدواجها کمک و فرهنگسازی کنند.