به گزارش حلقه وصل، طبق فرمایش قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع)، اهل ایمان در کارهای مهم اهل شور و مشورت هستند. حضرت رضا(ع) مسأله مشورت را تا بدان حد مهم میدانند که فتوا به جواز مشورت با زیردستان نیز میدهند.
اصل مشورت جایگاه مهمی در روابط اجتماعی دارد. طبق فرمایش قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع)، اهل ایمان در کارهای مهم اهل شور و مشورت هستند و از طریق تضارب آراء به نتیجه میرسند و بر اساس «خِرد جمعی»کارهایشان را سامان میدهند.
حضرت رضا(ع) مسأله مشورت را تا بدان حد مهم میدانند که فتوا به جواز مشورت با زیردستان نیز میدهند. یکی از یاران امام به نام «حسن بن جهم» میگوید روزی نزد امام نشسته بودیم. حضرت نکتهای در باب جدشان امیرمؤمنان(ع) یادآور شدند: با وجود اینکه حضرت علی(ع) از تمام عقول بشر برتر بود اما گاهی با غلامی سیاهپوست از سودان مشورت میکرد و میفرمود: «انّ الله تبارک و تعالی رُبّما فتح لسانه؛ همانا خداوند گاهی زبان او [غلام سیاهپوست سودانی] را میگشاید.
اما آیا با هر فردی میتوان مشورت کرد؟ در ادامه با استناد به جلد نخست کتاب «سبک زندگی رضوی» به این پرسش پاسخ میدهیم.
مشاوران دوگونه هستند:
اول) نااهلان
کسانی که سزاوار مشورت نیستند خصایصی دارند، این ویژگیها در روایتها به شرح زیر آمده است:
1) افراد فرومایه
کسی که مایل است زندگیاش سر و سامان گیرد و دوستانش افزایش یابند، شایسته نیست با افراد دونصفت و فرومایه مشورت کند. مشورت با اشخاص بیشخصیت پیامدهایی در پی دارد. امام صادق(ع) در این ارتباط در حدیثی میفرمایند: آنان در امانت خیانت میکنند، در مشورت دروغ میگویند و انسان را به خواری و پستی میکشانند.
2) اشخاص ترسو
افرادی که ترس بر آنها غالب باشد شایسته مشاوره نیستند. آنان مسائل کوچک را بزرگ میکنند و امور مهم را بیاهمیت جلوه میدهند. انجام کارهای مهم نیازمند اندکی ریسک و جرأت است. افرادی که هراسناک باشند خطر را بیش از اندازه میبینند و درست نمیتوانند مشورت دهند.
3) افراد بخیل
به سامان رساندن کارها نیازمند هرینههای مالی است. از آنجا که افراد خسیس نمیتوانند خرج کنند، طبعاً نمیتوانند طرف مشورت قرار گیرند. امام هشتم شیعیان به نقل از رسول خدا(ص) در حدیثی جامع فرمودند: با ترسو مشورت مکن، زیرا چنین شخصی راه موفقیت تو را تنگ میکند. با بخیل [نیز] مشورت مکن، زیرا تو را از دستیابی به اهدافت بازمیدارد. با شخص حریص [هم] مشروت مکن، حرص خود را برای تو تزئین میکند [و مانع موفقیتت میشود]، ترس، بخل و حرص غرایزی هستند که جامع آنها سوءظن به خداست.
دوم) افراد اهل مشورت
بیشترین صفتی که برای مشاور درنظر گرفته شده، دانش و معرفت است. اساسیترین فلسفه مشروت، ضعف دانش است. اصولاً انسانها به دلیل ابعاد مسئلهای را نمیدانند و نیازمند دانش و خرد دیگرانند، به سمت مشاور میروند. پس مهمترین خصیصه مشاور، خرد و تجربه است. مشکلات زندگی را نمیتوان با خرد فردی حل کرد.
با مشورت میتوان عقلها را به یکدیگر سنجاق کرد و به رأی استواری رسید. حضرت رضا(ع) در بیانی زیبا فرمودند: اگر با کسی مشورت کردی به نظر وی توجه کن وگرنه انتظار مشورت بیشتر نداشته باش.
* آثار مشورت چیست؟
امروزه روابط اجتماعی بسیار پیچیده شده است. در عصر حاضر حاضر در بسیاری از موارد، حلقههای فکر و مشورت تشکیل میشوند تا در امور مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی به شور نشینند و از آراء یکدیگر استفاده کنند. این رویه امروز در جای جای جهان و مراکز مهم بینالمللی به چشم میخورد. علت آن است که نخبگان جهان این شیوه را مناسب دانسته و برگزیدهاند.
مشاوره، کارکردهای مثبتی دارد که عبارتند از:
ـ از لغزشها میکاهد؛
ـ استعدادها را شکوفا ساخته و رشد میدهد؛
ـ موجب میشود سرمایههای انسانی یک ملت از دست نرود؛
ـ در صورت پیروزی، حسادت کمتر بروز میکند، زیرا دیگران پیروزی را به حساب خودشان میگذارند؛
ـ در شکستها زبان ملامت کند میشود، زیرا دیگران خودشان را در این نتیجه شریک میدانند؛
ـ دوستان از دشمنان بازشناخته میشوند؛
ـ موجب احترام گذاردن به افکار مردم است، پس علاقهها و محبتها را افزایش میدهد.
فرآیند نیل به نتیجه دو مرحله دارد: تصمیمسازی و تصمیمگیری. جایگاه مشورت در مرحله نخست قرار دارد، اما تصمیمگیری به عهده مدیر است. هرگاه مدیر نیازمند مشورت شد، برای نیل به رأی نهایی، جلسه یا جلسههای مشورت برگزار میکند تا فرایند تصمیمسازی شکل گیرد، ولی بعد از آشکار شدن ابعاد مسئله، شخص مدیر باید تصمیم بگیرد و رأی اتخاذ کند، البته مرحله سومی باقی میماند که آن توکل بر خداست تا خداوند اسباب و شرایط را در راستای نیل به نتیجه دلخواه قرار دهد. این مراحل سهگانه در آیهای بیان شده است: وشاورهم فی الامر فإذا عزمت فتوکل علیالله ان الله یحب المتوکلین؛ و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکلکنندگان را دوست میدارد.
امام رضا(ع) در بیانی زیبا به سفارشهای لقمان به فرزندش اینگونه اشاره میکنند: اگر با گروهی به مسافرت رفتی، در امورتان زیاد مشورت کنید. در برخوردت خندهرو باش. در وسایل مثل خوراک و ... میان همسفرانت کریم و بخشنده باش. اگر تو را دعوت کردند اجابت نما و اگر یاری طلبیدند به کمک آنها بشتاب. کمتر حرف بزن و بیشتر شنونده باش. نماز زیاد بخوان. در ارتباط با وسایل نقلیه و آب و خوراک بخشنده و سخیالنفس باش. اگر برای شهادت حقی از تو خواستند به نفع آنها شهادت بده و در مقام مشورت تمام فکرت را به کار بگیر تا رأی بهتری بدهی. تصمیم به انجام کاری نگیر، مگر آنکه خوب فکر کنی و ثابت قدم شوی. در راهنمایی و مشورت جازم و قاطع نشوی مگر آنکه در همه حالتها قیام و قعود و خواب و بیداری و خوردن و نماز خواندن به آن فکر کنی، چون کسی که در خیرخواهی فکر حق را خالص نمیکند و حقیقتاً برای مشاور خیرخواهی ندارد، خداوند فکر صائب و روحیه امانتداری را از او خواهد گرفت.