به گزارش حلقه وصل، اولین شب از مراسم عزاداری ایام فاطمیه در دفتر نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی و با سخنرانی حجتالاسلام سید مهدی میرباقری برگزار شد. در این مراسم که با حضور عاشقان اهلبیت علیهمالسلام برگزار شده بود، پس از سخنرانی آیت الله میرباقری، مداحان اهل بیت به مرثیه خوانی پرداختند.
گفتنی است این مراسم به مدت پنج شب از شنبه ۲۳ اسفندماه ۱۳۹۳ لغایت چهارشنبه ۲۷ اسفندماه از ساعت ۱۶:۳۰ در دفتر دکتر جلیلی و با موضوع شرح خطبه آن بانوی بزرگوار برگزار می گردد. سخنرانان این مراسم آیت الله سید حسن مصطفوی، آیت الله عباس کعبی، آیت الله ابوالقاسم خزعلی و آیت الله محی الدین حائری شیرازی خواهند بود.
لازم به ذکر است ورود برای عموم برادران و خواهران آزاد است. همچنین، نماز جماعت مغرب و عشاء منعقد خواهد بود. محل برگزاری مراسم میدان پاستور. خیابان پاستور شرقی. پلاک ۴۶ . دفتر نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی است.
آنچه در ادامه می خوانید متن کامل سخنرانی استاد میرباقری در اولین شب از مراسم عزاداری حضرت زهرا سلامالله علیها است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین. باری الخلائق اجمعین. باعث الانبیاء و المرسلین. و الصلوه و السلام علی سیدنا و مولانا حبیب اله العالمین ابوالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین و الهدات المهدیین و ان سییما بقیه الله الارضین ارواحنا لتراب مقدمه فداه و لعنت علی اعدائهم اجمعین.
خطبه حضرت زهرا (س) یک منظومه معرفتی
حضرت زهرا (س) یک منظومه معرفتی ارائه میکنند. آن وقت در آن منظومه معرفتی توضیح میدهند که چه اتفاقی افتاده و این بسیار مهم است. بعضیها این قسمتهای خطبه را مقدمات میدانند. مثل این که ما منبر میرویم و یک خطبهای میخوانیم. البته اگر کسی دقیق باشد این خطبهها هم مقدمه نیست و متن اصلی بحث است ولی اینها را مقدمه میدانند که حالا از این به بعد بحث شروع میشود.
یک وصیتنامهای وجود مقدس سیدالشهدا دارند. این وصیتنامه را نزد محمد حنفیه گذاشتند. حضرت شهادت میدهند. ان الحسین ابن علی یشهد ان لاالهالاالله وحده لا شریک له. به حقیقت معاد شهادت میدهند. ان الله یبعث من فی القبور. این یک مقدماتی است. بعد میفرماید و انی لم اخرج اشعراً و لا بطراً و لا مفسداً. من برای طغیان علیه خدای متعال یا استکبار نفس و برای اینها قیام نکردم. و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی و ارید آن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیرو سیرت جدی و ابی. بحث را از این جا شروع میکنند که وقتی حضرت میخواهد هدف خروج و قیام خودشان را بیان بکنند. میگویند انی لم اخرج. یک نفی دارد و یک اثبات. لم اخرج اشعراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظلما. انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی. امت دچار یک انحراف شده. من میخواهم امت را اصلاح بکنم.
در حالی که خطبه از اول شروع میشود. اگر شما آن مقدمات توحیدی را بردارید. اگر توحیدی نیست، اگر معادی نیست، انی لم اخرج اشعراً و لا بطراً یعنی چی. چه فسادی اتفاق افتاده. اگر توحیدی نیست، اگر بحث از خدا و پیغمبر نیست، چرا شما میگویید انما خرج طلب الاصلاح. کدام فسادی اتفاق افتاده. الآن هم دعوای ما با عالم در همین چارچوب است. یعنی ما که میگوییم دنیا دارد به فساد کشیده میشود، در مفروضات خودمان و در مبانی توحیدی میگوییم. والا اگر شما آن مبانی را بردارید دیگر چه ادعایی دارید. ادعایی باقی نمیماند. اگر خدا حذف بشود، توحید حذف بشود، دیگر موضوع نزاعی نیست. همه نزاعها سر دنیا میشود.
جدال حق و باطل
مسأله حضرت هم دقیقاً همین طوری است. یک نکتهای که در خطبه قابل توضیح است یک کمی توضیح میدهم که حضرت با چه حمدی شروع میکنند. چه درکی از توحید از توحید را ارائه میدهند. چه درکی از مقامات نبی اکرم و نبوت را ارائه میدهند. چه بیانی از قرآن و شریعت دارند. چه بیانی از رسالت و امت دارند. چه بیانی از میدان درگیری نبی اکرم دارند. آثار و برکات بعثت نبی اکرم که وقتی حضرت آمد چه اتفاقاتی افتاد. اینها از آن مطالبی است که یک به یک در خطبه حضرت قابل تعقیب کردن است.
آن وقت حضرت در این مسیر میگویند بعد از رحلت نبی اکرم چه اتفاقی افتاد. شیطان از نو سر برداشته و جریان درگیری شیطان و نبی اکرم از نو احیا شده. یعنی با آن تحلیل درگیری را درگیری جنود ابلیس با نبی اکرم میدانند. والا اگر شما آن مقدمات را رها بکنید و از آغاز وارد بشوید، ان قسمتها را کنار بگذارید خطبه قابل دفاع نیست. حضرت میدان درگیری را بر اساس همین مبانی ترسیم میکنند. این یک نکتهای که در خطبه قابل توجه است. حالا به این نکته اول میپردازم.
مقابله با جریان نفاق
نکته دومی که در فهم خطبه قابل توجه است، این است که این خطبه حضرت در ضمن سلسله اقدامات حضرت در مقابل جبهه نفاق دیده بشود. این یک حلقه منفصله نیست. یک سلسله اقداماتی کردند. این اقدام در ضمن مجموعه اقدامات ایشان قابل تعریف است. غیر از تحلیلی که در این خطبه از وقایع بعد از رحلت نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم هست، خود خطبه غیر از این تحلیل یک اقدام هم هست. خود این جور آمدن و خطبه خواندن با مقدمات و مؤخراتی که ذکر شده. بعد گفتگویی که در خانه و در حضور جمع با حضرت امیرالمؤمنین دارند. اینها یک اقدام است. خود این اقدام چه آثاری داشته، غیر از بحث مفاد خطبه است.
یک بحث مفاد خطبه است. حضرت یک تحلیلی ارائه کردند. خود این یک بصیرتی و بصیرتافزایی است. یک تحلیل روشنی از واقعه است. غیر از این خود اقدام خطبه خواندن از اول تا آخر یک اقدامی است که در سلسله اقدامات حضرت تعریف میشود. از پشت در آمدن تا رفتن و پس گرفتن فدک تا قصه کوچه تا بیماری حضرت تا عیادتی که شد تا این که حضرت در جوانی به شهادت رسیدند و این را از خدا خواستند تا پنهان بودن قبرشان یک سلسله اقدامات است.
غیر از بحث محتوای خطبه که به ما یک معرفتی نسبت به شرایط صدور حادثه و واقعهای که اتفاق افتاده میدهد و یک تحلیل عمیقی از واقعه میدهد، خود این اقدام اگر بخواهد فهم بشود باید در ضمن مجموعه اقدامات حضرت زهرا سلام الله علیها دیده بشود. به تعبیری باید جورچین آن دیده بشود. حالا مجبور هستیم و این تعابیر غیر دقیق است. آن وقت در ضمن آن مجموعه اقدامات اقدام به مسجد آمدن حضرت و خطبه خواندن ایشان را هم تحلیل کنیم که حضرت چه جوری آمدند. حتی کیفیت ورودشان، مقدماتش و مؤخراتش خیلی قابل تأمل است. این هم نکته دوم.
لزوم تبیین و شناخت جایگاه حضرت زهرا (س)
نکته سوم هم این است که اگر ما بخواهیم ببینیم این خطبهای که حضرت زهرا خواندند چه کردند، باید موقعیت و شخصیت حضرت زهرا و جایگاه حضرت زهرا را هم بشناسیم. این میدان درگیریای که ترسیم میشود. نقش وجود مقدس فاطمه زهرا در این میدان درگیری معلوم بشود که حضرت در کجای این میدان هستند. والا اگر روشن نشود این اقدام هم قابل تفسیر نیست. مثل این که فرض کنید آدم میخواهد نهج البلاغه را شرح بکند. اگر معلوم نشود که حضرت امیر کجای عالم هستند. حالا یک آقایی حرف زده دیگه. یک فیلسوفی حرف زده. یک عارفی حرف زده. حالا یک خرده بالاتر و پایینتر. این دیگر این قدر شرح کردن ندارد. میشود مثل حاشیه بحث با آقای ملاصدرا. آخرش میشود آن. اگر آدم حضرت امیر را نشناسد بحث از نهج البلاغه یعنی چی. اصلاً بحث نهج البلاغه وقتی معنیدار میشود که شما شخصیت حضرت امیر را بشناسید. اهداف و اغراضش را بشناسید. این که چه کار میکند. حالا برای چه حرف زده. این حرفهایی که فرمودند چرا گفتهاند. در چه موقعیتی گفتهاند. مقامات کلماتشان چه بوده. والا ابتدائاً نهج البلاغه را بدون حضرت امیر بخوانید. مثل این که قرآن را بدون قرآنشناسی شروع بکند به تفسیر کردن. تفسیر قرآن وقتی معنا دارد که شما آن مقامات قرآن را بیان کنید یا لااقل درک بکنید. قرآن انه فیه کتاباً لدینا علیٌ الحکیم. بعد این طرفش هم لسان عربی مبین است و مقامات قرآن و هر چه که در بیانات نورانی آمده. اگر اینها نباشد تفسیر قرآن یعنی چه. ما چی را داریم تفسیر میکنیم.
نزاع دایمی حق و باطل
خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها هم همین طور است. اولاً موقعیت حضرت زهرا در عالم، میدان درگیری، جایگاه درگیری حضرت، مأموریتی که در این میدان درگیری روی دوش حضرت بوده، اینها باید تبیین بشود. لذا من از همین مقدمه آخری شروع میکنم که فی الجمله جایگاه حضرت در این میدان درگیری است.
ببینید، میدان درگیری حق و باطل را شما در سراسر قرآن میبینید. این یک نزاع دائمی بین حق و باطل بوده و تا نقطه غلبه حق بر باطل هم این نزاع هست. تعبیر قرآن از این نزاع گاهی تعبیر در ذیل مثلاً آیه نور و ظلمت است. یک طرف جریان هدایت الهی است. الله نور السموات و الارض در چهار مرحله. حالا در ظاهر توضیح داده شده. الله نور السموات و الارض، هدایت همه عوالم با نور الهی واقع میشود. همه کائنات. ان هدی من فی السموات و هدی من فی الارض. مرحله دوم این است که مثل نوره. این نور هدایت متمثل در یک مَثالی است که در روایت توحید صدوق فرمود مَثَل نور نبی اکرم هستند. همه هدایت کائنات متمثل در این وجود مقدس هستند. ایشان مَثَل نور خدا است که اکتناه به نورانیت نبی اکرم رسیدن به حقیقت هدایت است. رسیدن به کنه توحید است. علی ان کنه معرفتی به نورانیته معرفت الله.
سوم، وقتی این نور بخواهد در عالم جاری بشود در یک شبکه نور جاری میشود که مشکات نور است. مثل نوره کمشکات. این مشکات نور نبی اکرم که در عوالم تجلی میکند را توضیح داده تا میشود نوراً علی نور. این هم یک مرحله است. امامٌ بعد امام من ولد فاطمه. در روایات هست. بعد این است که این شبکه نور میآید فی بیوت اذن الله ترفع علی یذکره فی اسمه.
پس نور الهی در نبی اکرم متمثل میشود. در مشکات نور نبی اکرم در عوالم تجلی میکند. بعد میاید فی بیوت اذن الله ترفع علی یذکره فی اسمه. خانههایی که اجازه رفعت، اجازه توحید، اجازه ذکر، رسیدن به مقام ذکر الله در این خانهها داده شده. اگر کسی وارد این خانهها شد، میشود رجال لا تلهیهم تجارت و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوه و ایتاء الزکات. بیرون این خانهها هیچ خبری نیست. بیرون این خانهها نه ذکر است و نه رفعت است. هزار سال نماز بخوانی یک قدم بالا نمیروی. در این خانهها بخوابی هم رفعت پیدا میکنی. در بازار هم باشی رفعت پیدا میکنی. چون بیت النور است. بیت الذکر است. خانهای است که نور نبی اکرم و نور هدایت الهی در آن خانه هست. بنابراین اگر کسی وارد این خانه شد، وارد وادی نور شده. سیر او در عالم انوار شروع شده و باید از این بیت النور رفعت پیدا بکند و به مشکات النور برسد. بالاتر برود و به مَثَل نور برسد. یعنی انوار الهی را در نبی اکرم مشاهده بکند. این میشود حقیقت توحید و معرفت. پس این یک جریان هدایت است که نبی اکرم عهدهدار آن هستند و انوار خودشان را در شبکهای و بعد هم در بیت النور خودشان تجلی میدهند. در روایت دیدید. فرمود این بیوتاٍ همه خانههای انبیا از آن بیوتی هستند که مثل نور الهی، نبی اکرم در آنها تجلی کرده.
عملی که از وادی ولایت بیرون است خودش ظلمات است
وقتی قرآن نقطه مقابلش را توضیح میدهد میفرماید او کظلمات. البته این راجع به عمل کفار است. اعمالهم کظلمات ولی روایات آیه را عمیق معنی کرده. او کظلمات فی بحرٍ لجیّ یغشاه موج من فوقه موجٌ من فوقه سحاب، ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج یده لم یکدیراها و من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور. این آیه به دشمنان نبی اکرم تفسیر شده. آن طرف مثل نور الهی که جریان هدایت است، یک جریان نوراً علی نور است تا در خانههایی میآید. این طرف هم جریان ظلمات است که ظلمات بعضها فوق بعض. هر ولیّ طاغوتی که میآید در عالم ما ظلمتی بر فراز ظلمت قبلی پیدا میشود و ظلمات این قدر متراکم است که مثل ظلمات ته دریای عمیق است. اعمال انسانی که از وادی ولایت بیرون است خودش ظلمات است. چون از نیتش تا فکرش تا عملش ظلمت است دیگر. کظلماتٍ. عمل کافر خودش ظلمات است. عمل ظلمت است. نیت ظلمت است. همه چیزش ظلمات است. این ظلمات فی بحرٍ لجیّ، در وادی ولایت اولیای طاغوت واقع میشود. فی بحرِ لجیّ یغشاها موجٌ من فوقه موجٌ من فوقه سحاب ظلمات بعضعها فوقً بعض. بعد این محیط ظلمانی به دشمنان اهل بیت تفسیر میشود. حالا من روایت را نمیخوانم تا ظلمات بعضها فوق بعض و آن معاویه و فتن بنیامیه. یعنی واقعاً جریان ظلمت است. تشبیه نیست. ظلمات بعضها فوق بعض. ظلمات این قدر سنگین است که اذا اخرج یده لم یکد یراها. امام صادق علیه السلام فرمودند. در کافی است. اذا اخرج المؤمن یده فی ظلمت فتن لم یکدیراها. فضا این قدر ظلمانی است که مؤمن خودش را نمیتواند ببیند. حقیقت این است که ما الان در فضای این ظلمت که هستیم، حقیقتاً از درک خودمان عاجز هستیم. الا اوحدی مثل سلمان که نور امام بتابد و عوالم وجودی خودش را ببیند. الآن ما از مشاهده عوالم وجودی خودمان محروم هستیم.
نور امام باعث عبور ار فتنه ها
عصر ظهور که اتفاق بیفتد. اشرقت الارض به نور ربها. نور امام عالم را روشن میکند و عالم ما عوض میشود. آن وقت ما میتوانیم عوالم خودمان را در آن عالم ببینیم. والا واقعاً درک دین در عصر غیبت ممکن نیست. ما واقعاً نمیفهمیم دین یعنی چه. چون دین را که نگذاشتند محقق بشود. دین ولایت حضرت امیر است دیگر. نبی اکرم در غدیر حجابش را کنار زدند. اینها بلافاصله پرده را رویش انداختند. و الیل اذا یغشی. فرمود دولت فلاناٍ رشا فی دولته التی جلاله ولایت امیرالمؤمنین است. دولتشان یک دولتی است که تا ظهور حضرت ادامه دارد. و الیل اذایی است. دولت فلانه یسری الی الظهور المهدی. این دولت حجاب است. این حجاب اصلاً نمیگذارد ولایت حضرت امیر فهم بشود. تا و النهار اذا تجلی که عصر ظهور است و این حجاب برداشته میشود این ظلمات هست. مؤمن در ظلمت فتنه آنها دست خودش را نمیبیند. و من لم یجعل الله له نوراً فما له من النور. فرمود و لم یجعل له نوراً یعنی امام من امام من ولد فاطمه. آنی که آدم را از این ظلمات نجات میدهد نور امام است والا نور عقل و اینها همهاش غرق در این ظلمت است.
این است که من در دوره جریان اصلاً به شخصیتها تکیه نمیکنم جز امام. هر کجا امام معصوم هست محترم است. فلان کس این را گفته. فلان فرقه این را گفتند. نه. اصلاً این چیزها نیست. فتنه این قدر سنگین است. اگر نور امام نباشد این ظلمت خرق نمیشود.
کسی که دنبال امام حسین نیست، هرکه باشد در ظلمت غوطهور است
نمیدانم این جمله را بگویم یا نه. غزالی یک جملهای دارد. علامه امینی در کتاب اخلاقی خودش احیاءالعلوم به آن حمله میکنند. به بحث فضول الکلام میرسد. میدانید که یکی از رذائل اخلاقی حرف اضافی زدن است. آن جا میگوید ما قتله امام حسین را لعن بکنیم یا نه. میگوید بگویید ان لم یتوبوا. شاید توبه کرده باشند. حالا ما تا این جایش را یک اغماضی میکنیم. به یزید میرسد. میگوید نه. یزید را هم لعن نکنید. شاید راضی نبوده. مرحوم علامه امینی میگویند تو با فضول الکلام این قدر مزخرفات چرا میگویی. کسی که دنبال امام حسین نیست، غزالی هم باشد در ظلمت اینها غوطهور است. گندهتر از غزالیاش را بردند. اصلاً به حساب نمیآید. وقتی که ظلمت اینها در عالم ملائکه آمد، عالم ملائکه التماس خدا کردند. خدای متعال نور حضرت زهرا را تجلی داد و این ظلمت برداشته شد. قصه ظلمات آنها خیلی قصه سنگینی است. و لم من یجعل الله له نوراً امام من ولد فاطمه و فما له من نور. حضرت فرمود فی الیوم القیامه. یعنی ظلمت آنها تا قیامت هم هست. اگر کسی در دنیا دستش به امام نرسید تا ابد در ظلمات آنها است. و الذین کفروا در همین دنیا. اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات. الله نور السموات و الارض. درسته؟ علی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. اگر دست کسی در دست امام نبود سیرش الی الابد در وادی ظلمات است.
آخرین پرده حجاب، حجاب تجدد
پس ببینید، این میدان درگیری است. یک طرف مثل نور الهی است. نبی اکرم. این نور را در خانههایی تجلی داده و میخواهد همه را توی این خانهها بیاورد که به ذکر برسند. به رفعت برسند. همه چیزشان بشود توحید. لا تلهیهم تجارت و لا بیعٌ عن ذکر الله و اقام الصلوات. بنابر این که همه چیز توحید بشود. یک طرف هم یک جریان ظلمات است. میخواهد همه را به بتپرستی و الحاد دعوت بکند. حجاب نور هدایت و توحید بشود. همه در بتپرستی محض باشند. هر یک از اینها هم که توی این دنیا میآیند یک ظلمتی بر ظلمت قبلی اضافه میکنند. ظلمات متراکم است. آخرین پرده این حجاب هم همین حجاب تجدد است. یکی از پردههای ظلمانی این حجاب است که در آن حقایق مشتبه فهم میشود. حجاب فهم دین هم هستند. تا اینها کنار نرود حقیقت ولایت فهم نمیشود. این یک بیان قرآن است. درگیری است. درگیری ظلمات و نور است.
یک طرف نبی اکرم هستند و یک طرف اولیای طاغوت هستند. این میدان درگیری است. همین درگیری را در حدیث عقل و جهل با یک بیان لطیف خیلی عمیقی توضیح داده. حضرت فرمودند که اعرف العقل و جنده و الجهل و جنده تهتدوا. اگر شما عقل و جهل و لشگرش را شناختید هدایت شدهاید. گفت آقا شما بفرمایید. حضرت فرمودند خدای متعال عقل را از یمین عرش آفرید. خلقت عقل را توضیح دادند که یکی از مقامات نوری نبی اکرم است. این عقلی که در این حدیث آمده.
چون مقام نبی اکرم قبل از خلقت عرش یمین است. پس یکی از مقامات خلقت حضرت است. یکی از مقامات نورانیت حضرت را توضیح داده. به او فرمود. اقبل فاقبل، ادبر فادبر. چون میدانید که تمام تکالیف ما در این دوتا تکلیف خلاصه میشود. اقبال و ادبار. چیز دیگری که نیست. خشوع محض کرد. خدای متعال او را تکریم کرد. جهل را از بحر اجاج ظلمانیه آفرید و حالا آن هم حکمتی داشت. به او فرمود ادبر فادبر. اقبل و لم یقبل. رفت و دیگر به طرف خدا برنگشت. خدا متعال فرمود استکبرت. میدانید که بدترین صفت رذیله استکبار است. در خطبه قاصعه دنبال کنید. استکبار اساس همه شیطنتها است. کان من المستکبرین ابلیس یعنی همین. همه صفات رذیله به استکبار برمیگردد. حضرت فرمود استکبرتُ. یعد خدای متعال برای عقل هفتاد و پنجتا لشگر آفرید. خیر وزیر او است. بعد ایمان، بعد توکل، یقین، صبر، رضا، حسن ظن، بشمارید و پایین بیایید. هفتاد و پنجتا لشگر نورانی به عقل داد.
جهل به خدای متعال عرضه داشت که من دشمن او هستم و میخواهم با او بجنگم. بنا بر جنگ و درگیری نبود ها. او بنا را بر درگیری گذاشت. جهل میتوانست تحت ولایت عقل واقع بشود و در موقف خودش نورانی میشد. بنای جنگ گذاشت و به خدای متعال گفت من لشگر میخواهم. خدا فرمود به تو لشگر میدهم ، قبول کرد و هفتاد و پنج لشگر به او داد. همه صفات رذیله در مقابل همه صفات حمیده.
فتنهها همه جوشش شیطان است
پس شما در عالم دوتا محور دارید. یک وجود مقدسی که نورانی است. محور طاعت و بندگی است. همه قوای حمیده لشگر او هستند. با این لشگر در عالم کار میکند. یعنی قلوب را به توکل خدا میرساند. به یقین، به صبر، به زهد، شما هر کجا شعاعی از این صفات حمیده میبینید شعاع نبی اکرم است. خدای متعال اصلاً این صفات را مستقل به احدی نداده است. خیال نکنیم در عالم جزایر مستقلی هستیم. آقا تهذیب میکنم و خوب میشوم. اصلاً شدنی نیست. خدا این صفات را جز به نبی اکرم نداده.
آن طرف هم بدیها هم جزایر مستقلی نیستند. محور آن جهل است. بر خدای متعال استکبار کرده. ذیل استکبار بر خدای متعال با ولی الله و خلیفه خدا، نبی اکرم درگیر است. قوایش هم قوای ظلمانی است. این میدان جنگ در عالم است. الآن شما هر چه در عالم میبینید جوشش همین دوتا است. یا جوشش نبی اکرم است یا جوشش شیطان. در نفس خودتان نگاه بکنید. این دوتا جوشش دارند. بیرون نگاه بکنید جوشش دارند. فتنهها همهاش جوششهای شیطان هستند دیگر.
بعد حضرت ذیلش یک نکتهای فرمودند که این خیلی عجیب است. فرمودند دو دسته هستند که همه صفات عقل در آنها تجلی میکند. چون میدانید که سه دسته تحمل ولایت میکنند. ملائکه مقرب، انبیای مرسل، عباد ممتد. فرمودند ملائکه مقرب و انبیای مرسل. این دو دسته هستند که ولایتشان کامل است و همه صفات نبی اکرم در آنها تجلی دارد والا مابقی. فرمود مؤمنین هم بعضی از صفات نورانی در آنها هست تا منقای از جهل نشوند. یعنی به تبری کامل نرسند همه صفات عقل در آنها محقق نمیشود.
این اساس درگیری حق و باطل در عالم است. یک طرف نبی اکرم است. محور عبودیت. میخواهد بندگی را در عالم بسط بدهد. قوایی که خدا به ایشان داده همان قوای نورانی عقل است. یک طرف هم جهل است. این جهل کی است. گفتند ابلیس و ابالسه. شما خودتان مصداقش را پیدا بکنید. شیطان جنی دشمن حضرت است یا شیطان انسی، خودتان پیدا کنید. در شیاطین انسیای که انبیا داشتند، شیطان انسی نبی اکرم محور همه شیاطین است. در شیاطین جنی هم شیطان نبی اکرم محور همه شیاطین است. حالا جهل کیست، خودتان پیدا کنید.
موضوع جدال تاریخی حق و باطل؛ بسط عبودیت و استکبار
این درگیری خیلی وسیعتر از امروز و دیروز و قبل از این که ما را خلق بکنند است. اصلاً خلقت ما مطرح نبوده. خدای متعال نور نبی اکرم(ص) را آفرید. جهل را هم آفرید. بنای درگیری در عالم شروع شد. موضوع درگیری چیست. بسط عبودیت و استکبار. لشگری که حضرت با آن درگیر میشود چی است. قوای عقل. آن طرف قوای جهل است. الآن در درون ما ببینید. شما در باطن کربلا هم بروید، یک طرف حسد است. بخل است. ریا است. کبر است. عجب است. شیطنت است. تعلق است. یک طرف فراغت است. توکل است یقین است. این است دیگر. این دوتا دارند میجوشند. ظاهرش بدنها هستند. لذا جهاد اصغر فرع بر آن جهاد اکبر است. ما باید در میدان جهاد اکبر وارد بشویم و مملکت وجود خودمان را به خصوص سرّ و قلبمان را برای نبی اکرم فتح بکنیم. وقتی فتح کردیم حضرت نزول اجلال میکنند و با صفات کریمهشان مؤمن میشویم.
این میدان درگیری است. پس درگیریای که بین نبی اکرم بوده خیال نکنید یک درگیری سال دهم هجری بوده و با منافقین. نه. این نیست. یک درگیریای که حضرت در باطن عالم با جهل دارند. او میخواهد همه را زیر چتر خودش ببرد و مستکبر بکند. حضرت میخواهند همه را به طرف هدایت ببرند. این درگیری به یک معنا در آیه نور و ظلمت توضیح داده شده. این میدان درگیری است. صفبندیهایی هم که اتفاق میافتد. قرآن از همان اولین جا این صفبندیها را توضیح میدهد. از سورهای که آغاز قرآن است که مردم سه دسته میشوند. منعم علیهم، مغضوبین، ضالین. منعم علیهم آنهایی هستند که زیر چتر ولایت نبی اکرم هستند. به نعمت ولایت رسیدهاند. انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین هستند. نعمت هم نعمت ولایت امام است. نعمت ولایت نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم است. زیر این چتر هستند. مغضوبین دشمنان و درگیران هستند. ضالین هم آنهایی که به ولایت نرسیدهاند و در گمراهی هستند. درگیر هم نیستند. این صفبندی در اول سوره بقره میشود متقین، کفار، منافقین. این سه دسته هستند. متقین حول نبی اکرم و امیرالمؤمنین هستند. کفار و منافقین در صف مقابل هستند. اتفاقاً خیلی از این منافقین هم و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون علی انهم هم المفسدون و لاکن لا یشعرون. ادعا میکنند کارها ما همهاش درست است. در حالی که بدترین کارها را میکنند و خودشان هم شعورش را ندارند. یعنی نمیفهمند که دارند فساد میکنند.
درگیری تاریخی جریان کفر و نفاق با نبی اکرم (ص)
در عالم این سهتا جریان هست. دوتا جریان با نبی اکرم درگیر هستند. هم کفر و هم نفاق. این دوتا جریان هم دوتا شبکه تاریخی هستند. خیال نکنید که مثلاً جزیرههای مستقل با حضرت میجنگند. نه. کفر امام دارد. آدمی که کافر شده زیر چتر ائمه کفر قرار میگیرد. لذا جغرافیایی هم که ما داریم جغرافیای طبیعی و سیاسی و اینها نیست. جغرافیای انگیزه است. صفبندیهای عالم این جوری است.
فاطمه زهرا (س) لیلهالقدر نبی اکرم(ص)
حالا در این صفبندیای که بین نبی اکرم و شیطان و ابلیس هست، نقش فاطمه زهرا سلام الله علیها چه است. فاطمه زهرا لیله القدر نبی اکرم است. نه فقط لیله القدر ما. لیله القدر ما هستند. سرعت ما به طرف خدا با ولایت ایشان تنظیم میشود. من عرف فاطمه و حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر. جای عمر طولانی امم سابقه را میگیرد. به حضرت گفته شد در مقابل عمر طولانی امم گذشته به امت شما شب قدر دادیم ولی لیله القدر نبی اکرم است. خدای متعال در مقابل این دولت باطل فاطمه زهرا را به نبی اکرم داد. روایت این را هم فریقین نقل کردند که حضرت رویای صادقهای دیدند. بنیتیم و عدی بر منبرشان بالا میروند و مردم را به قهقرا یعنی بتپرستی برمیگردانند. به شکل مدرن. میدانید که به سقیفه و دولت بنی امیه تبدیل شد. بعد به امپراتوری بنی امیه تبدیل شد. بعد نمودش در امپراتوری مدرن غرب است. ادامه همان امپراتوری است. یعنی از نوع امپراتوری معاویه است. حالا توضیحاتش را هم محققین گفتهاند. الآن همان جریان امپراتوری دارد در عالم حکومت میکند. یعنی شعب همان جریان هستند. درست است؟ همان شعب هستند.
امپراطوری غرب ادامه جبهه معاویه
ناکثین، قاسطین، مارقین. که قاسطین آن جبهه معاویه میشود. امپراتوری غرب الآن ادامه جبهه معاویه است. بقیه جبهههای درگیر هم که میبینید. داعش و وهابیت، اینها همان قصه خوارج و همین چیزها هستند دیگر. این سه شعبهای است که در تاریخ ادامه دارد. البته حضرت هم با هر سه درگیر شدند و هر سه را مهار کردند.
در این میدان درگیری حضرت خواب دیدند. بیدار شدند. نگران بودند. جبرئیل آمد. عرض کرد من نمیدانم. رفت و آیاتی آورد. از جمله سوره قدر را. پیامبر به شما شب قدر دادیم. لیله خیراً من الف شهر. معنای شب قدر این است که حضرت زهرا شش قدر نبی اکرم در مقابل دولت باطل هستند. یعنی آنی که موجب غلبه نبی اکرم بر دستگاه باطل میشود فاطمه زهرا سلام الله علیها است. پس در این میدان درگیری حضرت شب قدر نبی اکرم هستند. همه قرآن و حقایقی که نازل میشود، در ظرف وجودی فاطمه زهرا به امت میرسد. انوار ائمه از فاطمه زهرا ساطع میشود. اخرج منه انواراً ائمتی. بحث جسم نیست. حقیقت نورانیت ائمه ساطع از فاطمه زهرا است. پس هدایت نبی اکرم از طریق فاطمه زهرا واقع میشود. شفاعتش از طریق فاطمه زهرا واقع میشود. غلبهاش از طریق حضرت زهرا واقع میشود. کفه حضرت به لیله القدر سنگین شده که فاطمه زهرا است.
مشکات نور نبی اکرم فاطمه زهرا (س)
در ذیل آیه نور هم دیدید که الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکات. آن جا روایات دارد که مشکاتی که مثل نور، نبی اکرم وقتی میخواهد انوارش تجلی پیدا بکند به یک چراغدان تشبیه میشود. فرمود این مشکات صدر نبی اکرم است. این در روایت توحید صدوق است. در کافی فرمود مشکات فاطمه زهرا است. یعنی همه حقایقی که به نبی اکرم داده میشود در وجود فاطمه زهرا خلاصه شده. این نوری است که خدا به نبی اکرم داده. بعد انوار ائمه همه در وجود فاطمه زهرا است دیگر. مصباح اول امام حسن، مصباح دوم امام حسین، ذجاجه باز خود حضرت زهرا سلام الله علیها است. تا میرسد به نور علی نور امام بعد امام من ولد فاطمه.
پس جریان هدایت نبی اکرم که در شبکه نور تجلی پیدا میکند، در فاطمه زهرا و ائمه است که از فرزندان او هستند و انوارشان در عالم از حضرت زهرا تجلی میکند. مشکات نور نبی اکرم فاطمه زهرا است. بیوتاً هم همه خانههایی که نور نبی اکرم در آنها هست به خانه حضرت زهرا منتهی میشود. لذا در روایت هست. حضرت فرمودند که این خانهها خانههای انبیا هستند. یک کسی به خانه حضرت زهرا اشاره کرد و گفت آیا این خانه هم جزوشان است. حضرت فرمود سرآمد خانهها است. یعنی خانه حضرت زهرا خانهای است که بیوتاً اذن الله ان ترفع است. همه خانههای دیگر فرع بر این خانه هستند.
حضرت زهرا(س) چراغدار میدان درگیری عقل و جعل
پس جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در این درگیری روشن است که کجا است. ایشان چراغدار میدان درگیری عقل و جهل است. در باطن عالم و ظاهر عالم. نتیجه این درگیری غلبه حق است. یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله یتم نوره ولو کره المشرکون. وقتی خدا میخواهد غلبه را توضیح بدهد، کل جبهه باطل را به یک بازدم تشبیه میکند. کل سیر تاریخی آن را. در بعضی از آیات دیگر قرآن کل جبهه باطل را به کف روی آب تشبیه میکند. فسالت اودیه به قدرها فاحتمل السیل زبداً رابیا. کل دستگاه باطل یک کف روی آب است. فامّا الزبد فیذهب جفاءً و اماماً ینفع الناس فیمکث فی الآرض. غلبه قطعی است. یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله یتم نوره. نور حضرت زهرا سلام الله علیها تجلی میکند. کی تجلی میکند. این هم واضح است. کی تجلی میکند. و الیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی. و الشمس و ضحیها و القمر اذا تلیها و النهار اذا جلیها. روایات این آیات را مختلف معنی کرده. یک روایت لطیفی هست. والشمس امیرالمؤمنین است. و ضحیها ولایت امیرالمؤمین است. و الشمس و ضحیها. فرموید این ضحیها دولت امام زمان میشود که پرتو همان شمس است. و الشمس و ضحیها. امام زمان و قیامشان به پرتو امیرالمؤمنین تفسیر شده.
یک روایت دیگر دارد که شمس نبی اکرم است. قیام حضرت تجلی. چون عصر حضرت عصر ظهور غیب حضرت است دیگر. انوار حضرت در عالم تجلی میکند. خود حضرت ضحای پرتو نبی اکرم هستند. پرتو امیرالمؤمنین هستند. و الشمس و ضحیها. حالا روایت ادامه دارد. حضرت هم برای اثبات ضحی یعنی دولت امام زمان به یک آیهای تمسک کردند که آن هم باطنش امام زمان است. ظاهرش راجع به قوم فرعون است. و یحشر الناس ضحی. که گویا وقتی حضرت ظهور میکنند در عالم یک حشری اتفاق میافتد. و یحشر الناس ضحی. حضرت گفتند این ضحی یعنی ظهور امام زمان و مردم به یک حشری میرسند. ظاهرش راجع به فرعون است ها که وقتی میخواست مردم را در مقابل موسای کلیم دعوت بکند. گفت ظهر بیایید و جمع بشوید. یحشر الناس. وقتی خورشید بالا میآید. فرمود و یحشر الناس ضحی یعنی امام زمان. و الشمس و ضحیها. ضحی یعنی ظهور امام زمان. شاهدش هم این آیه است. یحشر الناس ضحی. یعنی وقتی حضرت ظهور میکنند که دوره ضحای عالم است. خورشید وسط آسمان میآید. دین نبی اکرم آشکار میشود. پرتوی نبی اکرم در عالم ظاهر میشود. و الشمس و ضحیها. پرتوی امیرالمؤمنین در عالم ظاهر میشود. این و الشمس و ضحیها. پرتوی حضرت که در عالم واقع میشود، این پرتو در واقع زمان حشر مردم است. و یحشر الناس ضحی. مردم در زمان حضرت یک حشری دارند. بعد توضیح داده. کما این که یک حشری در قیامت دارند، یک حشری هم در دوره ظهور دارند.
امام زمان (ع) تجلی نور نبی اکرم و امیرالمؤمنین در دوره غلبه تاریخی
پس ببینید، نور نبی اکرم واقع میشود. و الشمس و ضحیها. پرتوی نبی اکرم کی واقع میشود. و الشمس و ضحیها، و القمر اذا تلیها، و النهار اذا جلیها. یک روزی میآید که نور نبی اکرم را تجلی میدهد. آن شمس رافرمود و النهار امام زمان است. حالا امام زمان که تجلی نور نبی اکرم و امیرالمؤمنین در دوره غلبه تاریخیاش واقع میشود، این وجود مقدس امام عصر علیه السلام از ائمهای است که از نور فاطمه زهرا در عالم ساطع میشود و بلکه یکی از اجرهایی که خدای متعال برای بلاکشی حضرت زهرا قرار داده یا ممتحنه امتحنه که الله الذی خلقک قبل لم یخلقک. یکی از اجرهایی که خدا برای حضرت زهرا گذاشته وجود مقدس امام زمان است. داستانش را داریم دیگر. وقتی که خدا میخواهد سیدالشهدا را به نبی اکرم و فاطمه زهرا عطا بکند. جبرئیل میآید و میگوید میخواهیم همچین فرزندی به شما بدهیم. با این کمالات ولی این بلاها. میدانید که بلا خیلی عظیم است ها. بلای عاشورا تمام نشده. تا شفاعت به مرحله کمال نرسد بلا هست. السلام علی ساکن کربلا. تا قیامت هم هست.
مزد عاشورای حضرت زهرا (س) ظهور امام زمان است
میدانید که در قیامت روایت دارد که حضرت توی صحنه میآیند. خدای متعال به فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرماید عرضه میدارد انت منای. همه آرزوی من در تو خلاصه میشود. حاجتی نیست. دوباره تکرار میشود. میفرماید عرضه میدارد که میخواهم فرزندم امام حسین را ببینم. بی سر توی محشر میآیند. در حالی که خون میجوشد. حالا مصیبت آن موقع شروع میشود. غوغا میشود. یعنی مصیبت تا آن موقع هم هست. تا شفاعت کامل نشود این بلا باقی است. خیال نکنید تمام شده. این جوری نیست. السلام علی ساکن کربلا. وقتی این بلای عظیم عرضه شد، حضرت تقاضایی کردند. خدا فرمود من در مقابل این مصیبت امام زمان را در نسل فاطمه زهرا قرار میدهم. وقتی خدا قرار داد حضرت قبول کرد. در نسل امام حسین قرار میدهم و حضرت قبول کردند. یعنی مزد عاشورای حضرت زهرا ظهور امام زمان است. در ظهور چی تجلی میکند. نور امیرالمؤمنین. نور نبی اکرم. هر دو نور از فاطمه زهرا ساطع میشود دیگر. اخرج منه انواراً. امام زمان که تجلیدهنده نور نبی اکرم و امیرالمؤمنین است، ضحای امیرالمؤمنین است. ضحای نبی اکرم است. نهار نبی اکرم است. همهاش از حضرت زهرا است.
عصر ظهور تجلی حضرت زهرا (س) از مصدر جلال امام زمان است
پس این جایگاه حضرت زهرا در این درگیری است. غلبه با ایشان است. ایشان شب قدر است. ایشان ضحی است. لذا تلقی حقیر این است که عصر ظهور تجلی حضرت زهرا از مصدر جلال امام زمان است. اصلاً معرفت حضرت زهرا آن موقع واقع میشود. این هم که گفته حضرت لیله القدر است. من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر. بعد یک نهیبی زده. و انما سمیت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها. میخواهد بگوید زود طمع خام نکنید که شما به معرفت حضرت زهرا برسد. خلایق از معرفت او جدا هستند. معرفتش مال امام است. اگر شما به حقیقت امام برسید نور حضرت زهرا را از ورای حجاب امام تلقی میکنید. فکر نمیکنم بدون حجاب مال کسی باشد. الا خود اهل بیت علیه السلام.
صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین و رحمت الله و برکاته