![](/themes/snn/image/iribmap_new.jpg)
چند روزی است در تیرباران حاج علیرضا پناهیان، گوشه و کنار ایشان هم بینصیب نمیمانند حالا یا خودی میزند که حال ایشان را توجیه کند یا بیگانه!
یکی از حرفهایی که زده شد و ماجرایش به اول انقلاب برمیگردد نوکردن حرف و حدیثهایی بود که درباره زندگی شهیدان بهشتی و مطهری گفته میشد. از خانه 600متری قلهک بهشتی و زندگی لوکسش تا ماشین بنز مطهری و خانه خیابان دولتش. غرض هم این بود که عدالتخواهنامانی که در این چند روز، حسابی بر حاج آقا پناهیان تاخته بودند محکوم شوند که تند نروید این دو شهید بزرگوار هم اینگونه زیستهاند!
اما مسئله دیگری در میان بود و آن محل هزینهکرد و تأمین آن زندگی بود. عدهای گفتند: چون مطهری و بهشتی از دستمزد و درآمد شخصیشان این رفاه را فراهم کرده بودند اشکالی ندارد و بعضی هم محکم ایستادند و به سخنان حضرت آقا استناد کردند که آن دو شهید هم اشتباه کردهاند و اصلا اگر زنده بودند باید جواب پس میدادند و محاکمه میشدند! اینکه حضرت آقا بر زی طلبگی و دوری از دنیاگرایی تأکید دارند و حتی در سال95 سر درس خارجشان مصداقا هم وارد شدند و فرمودند: «حرمت اسراف برای همه است؛ هر کسی در هر حدّی چه غنی، چه متوسّط یا فقیر ممکن است اسراف کند و اسراف، عمل حرام است. این ماشینهای گرانقیمت، حرام است» چطور جور درمیآید که قاضیالقضات جامعه اسلامی مرتکب گناه کبیره باشد و غیر عادل؟! یا کسی که مدتی رئیس شورای انقلاب بوده و از متنفذین حکومت، کرور کرور کتاب و مقاله هم در عدالت و مواسات و انقلابگری نوشته، بنز سوار میشده و جلوی دانشجویانش رژه اشرافیگری میداده؟!
ظاهرا همه اسناد و ارجاعات فراهم است تا یک دادگاه غیابی برای نامبردگان، سید مرتضی مطهری ملقب به استاد شهید مطهری و سید محمدحسین بهشتی مشهور به «ملت» برپا شود. اصلا نیازی هم به حکم و دستور قوه جناب رئیسی که از همان تربیتشدگان بهشتی هستند نیست. اینجور که پیش میرود باید بازجوییها و اعترافات برادران فرقانی و مجاهد را هم دوباره دید بلکه بیراه نرفته باشند!
بگذریم؛ اگر نگاهی جامعتر به بیانات رهبری و اقتضائات زمان بیندازیم شاید بشود (البته با اجازه دوآتشههای عدالتخواهی) فقط شاید بشود سبک زندگی آن دو متهم شهید یا درگذشته را توجیه کرد. اولا رهبری در پیامی به مناسبت اولین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) میفرمایند: «افتخار نظام اسلامی آن است که امام عظیمالشأنش تا پایان عمر در زىّ طلبگی زندگی کرد و مسؤولان کشور بدون استثنا، دامان خود را از طرز زندگیهای رایج مسؤولان در سایر کشورها پاکیزه نگه داشتند و مانند قشرهای متوسط مردم خود زندگی کردهاند. مردم میان خود و مسؤولان، آن فاصله عمیقی را که در همه جای دنیا میان مردم و مسؤولان هست، مشاهده نکردند؛ حرف خود را بیمحابا زده و اگر انتقادی داشتهاند، بهراحتی مطرح ساختهاند و مطبوعات، حتّی رادیو و تلویزیون، همواره نظرات گوناگون را در مسائل کشور منعکس کرده و مردم را در معرض افکار و سلیقههای گوناگون قرار دادهاند و این، موضوعی روشن و مشهود است.»
این از قلم کسی گفته شده است که از دوستان نزدیک دو شهید بوده و به محل زندگیشان هم تردد داشته است و نشان میدهد آنچه از زندگی این بزرگواران گفته میشود همه ماجرا نیست و نمیتوان زود قضاوت کرد. ضمن اینکه رهبری هم به همسانی مسئولان با قشر متوسط اشاره کردند چیزی که از کلیت زندگی بهشتی و مطهری و مانند آنان میشد برداشت کرد. از طرفی اقتضائات زمانهای که در آن، جریانهای مارکسیستی و تودهای درصدد بودند به نام قسط و مواسات، افکار مسمومی را در فضای نخبگانی حوزه و دانشگاه وارد کنند ایجاب میکرد این فضا بشکند و آرمان دین و دنیای اسلام و انقلاب به جوانان معرفی شود. چه بسا دانشجویان و طلابی که به خاطر این ظهور و بروز مرفهانه، به سبک زندگی این دو مرد مظلوم ایراد میگرفتند و آنها را به باد انتقاد میگرفتند و این گونه حاضر شدن در جامعه، فرصتی میشد تا آنها از ایدئولوژی اسلام برایشان بگویند که: ما نمیخواهیم توزیع فقر کنیم، آمدهایم رفاه را گسترش دهیم برادر!
گذشته از این اینکه اگر به مجموعه رفتار و منش این دو شهید عزیز نگاه کنیم خوراک ساده، استراحت اندک، معاشرت و همنشینی بیتکلف با مردم و انقلابیگری در بیان و عمل، گویای سادهزیستی و بزرگمنشی آنهاست و نمیشود به صرف ملاحضاتی که ممکن است امنیتی بوده و یا مثل خانه شهید مطهری که به خاطر نزدیکی به حسینیه ارشاد، نقل مکان شده، آن دو اسطوره علم و عمل و تقوا را به کیفر گناه نکردهشان بازخواست کرد.