
به گزارش حلقه وصل، «و قاف حرف آخر عشق است آنجا که نام کوچک من آغاز میشود...» چه کسی است که با اشعار او خاطرهای نداشته باشد. چه کسی است که «سراپا اگر زرد و پژمردهایم/ ولی دل به پاییز نسپردهایم» او را خوانده باشد و بعد آن را زمزمه نکرده باشد.
حالا سجاد خسروانی قریب به یک سال و نیم است که کتاب «ق» گمانههایی درباره قیصر امینپور را به انتشارات خیزش نو سپرده تا آنهایی که با اشعار قیصر امین پور خاطره دارند با خاطرات او نیز دمی زندگی کنند.
این کتاب 102 صفحهای که خاطرات اطرافیان قیصر از او است تصویری از قیصر را در ذهن آنهایی که نتوانستند زمانه و روزگار قیصر را درک کنند تشکیل میدهد. تصاویری که از ذهن و زبان کسانی که با قیصر بودهاند بیرون کشیده شده و در قالب کتاب «ق» آمده است.
«ق» شما را به جلسه دفاع پایاننامه او میبرد و سخنانی که شفیعی کدکنی در مورد میزند را برایتان بازگو میکند و در مجموع جلوههای مختلفی از قیصر امینپور را به شما نشان میدهد که شاید تا پیش از این تجربه نکردهاید.
نکته جالبی که در این خاطرات هست در این است که خواننده شناختی نسبت به اطرافیان قیصر نیز پیدا میکند که باید اعتراف کرد مرحوم سیدحسن حسینی مهمترین آن افراد است. سید حسن حسینی که وقتی قیصر را روی تخت بیمارستان دید عصبانی شد و زمین و زمان را به هم دوخت و در روزنامه جمهوری اسلامی اعتراض خود را مکتوب کرد.
از آنجا که سجاد خسروانی در آستانه دهه هفتاد متولد شده اما سعی کرده روند تاریخی از زندگی قیصر را در کتابش بازتاب دهد و به نظر میرسد برای این کار بسیار تلاش کرده زیرا رسیدن به منابعی که کسی نتواند روی آنها انقلت بیاورد کار دشواری است که در این زمینه باید به خسروانی تبریک گفت.
اما نباید فراموش کرد که تغییر زاویه دید در روایتها کمی خواننده را دچار سردرگمی میکند یعنی گاهی راوی جایش را با قیصر جابجا کرده است و راوی تبدیل به ناظر شده و قیصر خود مشغول روایت شده است. علاوه بر این عدم مشخص بودن منبع روایتها سبب شده خواننده نداند که این اتفاق در مواجهه قیصر با چه کسی بوده است. البته در تمام روایتها اینطور نیست.
زبانی که خسروانی برای روایتهای خود برگزیده سبب میشود خوانندهای که آشنایی با قیصر ندارد هم پس از اتمام کتاب سراغ اشعار او برود و این ویژگی نثر و زبان «ق» است.
کتاب «ق» که سجاد خسروانی آن را گردآوری کرده میتواند یک ساعت شما را با قیصر همراه کند.