
ساماندهی بنیان خانواده اصل مهمی است که باید مورد توجه دستاندرکاران قرارگیرد. این روزها که آمار ازدواج در جوانان بالا نبوده و همانها که ازدواج میکنند هم، هر آن بیم طلاقگرفتنشان میرود، اولویت مهمی با نام آموزش ازدواج و آموزش پیش از ازدواج، امری مهم و قابل پیگیری است. اصلی که طی سالیان گذشته به آن توجهی نشده و صدای هشدار را روشن کرده است.
صدای هشداری که به یاد ما میآورند برای مقوله مهمی همچون ازدواج، باید آموزش دید و نمیتوان آن را به خدا سپرد. در حالی که بسیاری از ما برای فراگیری رانندگی، ساعتها دوره آموزش میگذرانیم، عجیب است که گمان میکنیم برای چنین مقوله مهمی نیاز به هیچگونه آموزشی نداریم. اصلی که سبب شده آمار طلاق، چه واقعی و چه عاطفی در کشور بالا رفته و با نوعی افسار گسیختگی مواجه شویم.
موضوع مهمی که ما را بر آن داشت تا با دکتر محمود حیدری، استاد دانشگاه و رئیس اسبق پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی گفتوگویی داشته و شرایط را بررسی کنیم.
***
آقای دکتر! به نظر شما جای خالی آموزش ازدواج در کشور تا چه اندازه ملموس است؟
آموزش ازدواج و آموزش پیش از ازدواج موضوع مهمی است که در کشور ما آنچنان به آن توجه نمیشود. در مجلات و اخبار عنوان میشود اما به صورت عملی، نتوانستهایم کار مناسبی داشته باشیم. در واقع ما اگر میخواهیم وضعیت ازدواج را در کشورمان سامان دهیم، باید به دنبال نهادینهکردن آموزشهای ازدواج در سه مرحله پیش از ازدواج، حین ازدواج و بعد از ازدواج باشیم.
در خصوص بحث آموزش ازدواج باید این مقوله را پیش از اینکه به صورت مستقیم مورد توجه قرار دهیم، به صورت غیرمستقیم عمل کنیم. یعنی آموزش ازدواج را از دوران کودکی و به صورت غیر مستقیم در دستور کار قرار دهیم.
منظورم این است که باید مهارتهایی را به کودکان و نوجوانان یاد دهیم که به تحکیم بنیان خانواده کمک کند. به کودکانمان آموزش دهیم تا یاد بگیرند تحمل نظر مخالف را داشته و بتوانند برخورد مناسبی با عقاید مختلف داشته باشند. بتوانند نظرات خود را گفته و در این میان تعامل و مشارکت خوبی نیز با دیگران داشته باشند.
چنین کودکانی میتوانند ارتباطات صحیح و اصولی را فراگرفته و در بزرگسالی به خاطر سادهترین موضوعات دچار مشکل نشوند. در واقع چنین کودکان و نوجوانانی به صورت غیرمستقیم آماده ازدواج شدهاند. ازدواج یعنی تحمل سلایق و نظرات متفاوت در عین یکیبودن با همدیگر. در واقع حتما نباید بگوئیم که ازدواج چیست، بلکه کافیست به کودکانمان یاد دهیم چطور با یکدیگر برخورد کنند.
آیا شهرنشینی یا روستانشینی در این مهم تفاوتی ایجاد نمیکند؟
زندگی شهرنشینی به دنبال خود مشکلات و موضوعاتی داشته است که نمیتوانیم نادیده بگیریم. گسترش شهرنشینی به معنای افزایش آپارتماننشینی و افزایش خانوادههای هسته ای در کشور بوده است. خانوادههایی که بین سه تا چهار نفر بوده و ارتباطاتشان محدود و مختصر است. در زندگی شهرنشینی، دیگر بزرگان اجازه دخالت در زندگی افراد را نداشته و نمیتوانند به آنها مشاوره دهند و در مواقع آسیبها و مشکلات، آنها را راهنمایی کنند. با توجه به اینکه امروزه زندگی نوع دیگری را به خود میبیند، ما باید سعی کنیم آموزشهایمان بر این اساس باشد تا بتوانیم خود افراد را برای زندگی در جامعه آماده کنیم.
هرچند که هنوز هم مناسبات زندگی شهری و روستایی تفاوتهایی با یکدیگر دارد و بدون شک این امر در صورت نهاییشدن طرح، مورد توجه قرار میگیرد.
به غیر از آموزشهایی که باید از دوران کودکی مورد توجه قرار گیرد، اهمیت و لزوم آموزش پیش از ازدواج را در ازدواجهای امروزی چگونه ارزیابی میکنید؟
ازدواجکردن در کشور ما تعریف کلی دارد و غالب جوانها درمورد ازدواج، فکر میکنند اینکه محبتی بینشان ایجاد شود، برای داشتن یک زندگی آرام، کافی است اما واقعیت چیز دیگری است. جوانها باید بدانند ازدواجکردن یعنی عهدی که تو، فردی را در تمام وجههای زندگی خود شریک میکنی و باید فراگرفته باشی که چطور این امور را با او به اشتراک بگذاری. آموزشهایی که در تمام وجههای جنسی و روانی و اجتماعی و فرهنگی باید فراگرفته شود تا امنیت ازدواجها بالا رود.
جوانها باید از ازدواج خود هدف داشته باشند و بدانند که وقتی با فردی عهد ازدواج میبندند، در قبال همسر خود نیز وظایفی برعهده دارند. جوانها باید یاد بگیرند خودخواهی را شناخته و در فرآیند ازدواج، خودمحور نباشند.
دلایلی که این روزها کمتر مورد توجه قرار میگیرند و موجب بروز مشکلاتی در امر ازدواج میشوند به نظر شما چیست؟ آیا به نظر شما قاطبه این مشکلات به خاطر مسائل مالی است؟
نمیتوان مسائل اقتصادی را کتمان کرد و نباید کتمان کرد که ازدواج کردن نیازمند شرایطی است. دو فرد به هر میزان نیز که با یکدیگر تفاهم داشته باشند، اگر مسائل مالی آنها تأمین نباشد و از رفاه حداقلی برخوردار نباشند، ناخودآگاه به مشکلاتی برمیخورند. مشکلاتی که هر زوج، بسته به تواناییهای خود به نوعی آن را مرتفع میکند اما این بدین معنا نیست که تنها باید به مسائل مادی و رفاهی نگریست. به نظر من نادیدهگرفتن آموزشهای فرهنگی در مقوله ازدواج، به اندازه مسائل مادی و اقتصادی مضر است و باید بر این مبنا در جامعه فرهنگسازی کرده و ازدواجها را از حالت لوکس و فانتزی خارج کنیم.
حواسمان باشد توجه به اینکه خانواده اصل مهمی است که باید مورد توجه قرارگیرد. توجهنکردن به نهاد خانواده به معنای بیتوجهی به جامعه است و زنگ خطری جدی به شمار میآید. امروزه فضای جامعه به گونهای است که زمینه بروز بسیاری از مشکلات و ناهنجاریها برای جوانان فراهم است و اگر نخواهیم این فضا را تلطیف کرده و شرایط را تغییر دهیم، اوضاع نابسامانی گسترش مییابد.
حمایت و هدایت فکری، فرهنگی و اقتصادی در اولویت قرار دارد و تا زمانی که این هدایت و حمایت نباشد، ازدواجهای جامعه به مشکل برخورده که خود ریشه بسیاری از مشکلات دیگر است.