تاریخ انتشار: 07:34 - 10 خرداد 1399
کد خبر: 194813

رد پای یک خانواده از خرمشهر تا سوریه + عکس

هنوز چهلم علی‌اصغر نشده بود که علی‌اکبرکوله‌بارش را برای جبهه بست. هرچه مادرم گفت نرو قبول نکرد. مادرم نگران درس و مدرسه‌اش هم بود. می‌گفت بروی جبهه پس درست چه می‌شود؟ علی‌اکبر ساکش را آورد و باز کرد.