به گزارش حلقه وصل، موسسه روایت فتح سیزدهمین کتاب از مجموعه «از چشمها» که به زندگی شهید «منصور ستاری» میپردازد را روانه بازار کتاب کرده است.
«روایت ناتمام» نوشته «رضا رسولی» است؛ که با قلمی روان در هشت فصل زندگی شهید «منصور ستاری» را گرد آوری کرده است. هر فصل از زبان یکی از نزدیکان شهید روایت میشود. به بیان دیگر ما با هشت دیدگاه مختلف با یکی از مهمترین فرماندههان جنگ تحمیلی آشنا میشویم.
فصل اول در 35 صفحه خودنوشتهی شهید «ستاری» است؛ که نویسنده سعی کرده تا در بازنویسی آن رعایت امانت داری را کرده تا خواننده بیواسطه با او آشنا شود.
فصول بعدی کتاب به ترتیب از زبان «حمیده پیاهور» همسر شهید و دوستان نزدیکش نوشته شده است. در انتهای کتاب نیز عکسهای «شهید ستاری» آورده شده است.
قسمتی از متن کتاب
«من روستایی، همیشه سرشیرم به راه بود. کرهام به راه بود. خامهام. ماست تازه داغ. همهچیز. یادم هست، تابستان گلهداری میکردیم. چون کسی را نداشتیم، خودمان چوپانی میکردیم. چیدن پشم، هنر است. ساده نیست. هفت هشت تا آدم میخواهد تا بتوان پشم چید.
وقتی میرفتم بیابان، ظهر که میشد، غذایی که مادرم داده بود را از داخل کیسه بازمیکردم تا بخورم. ماستی که صبح مایه زده بود و هنوز داغ بود. با نان تافتونی که در تنور خانگی پخته بود و تازه بود. عجب چیزی بود. این نانهایی را که بیات شدهاند را چه میگویم بهشان؟ باید میآمدی میدیدی، نان تازه مادرم چیست. اگر چلوکباب هم میخوردم، مزه ناهار مادر را نمیداد.
خانه مال خودمان بود. سرشیر، مال خودمان. کره برای خودمان. پنیر هم همینطور. نان همینطور. از لحظهای که آب به زمین داده بودیم، همهچیز مال خودمان بود تا آن لحظه که میخوردیمش. سبوس، کنجاله، علف، یونجه، کاه، گندم، جو. تازه اینها با هم فرق دارد. زوده چیدهاش معلوم است. هرهکش بودهاش فرق دارد. اینها برای من معلوم است.
به چشم دیدهام که میشود خودکفا بود. وابسته نبود. وقتی به چشم دیدی، حک میشود روی ذهنت که نباید محتاج دیگران باشیم و بعد میشود آنچنان زندگی کنی که احساس کنی خوشبختتر از تو هیچکس در جهان نیست.»
«روایت ناتمام» نوشته «رضا رسولی» در 160 صفحه مصور توسط انتشارت روایت فتح در 1100 نسخه منتشر شده است.