به گزارش حلقه وصل، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا پس از حدود سه سال حرف و حدیث درباره طرح "معامله قرن" رسماً از آن رونمایی کرد و طرح را فرصتی بزرگ برای صلح در خاورمیانه معرفی کرد؛ اما از همان لحظات اولیه اعلام طرح، مخالفتها با آن شروع شد؛ از خود آمریکا که برنی سندرز سناتور دموکرات مجلس سنا، آن را غیرقابل قبول و موجب دائمی شدن منازعه دانسته، تا اروپا که جرمی کوربین رهبر حزب کارگر انگلیس، طرح را تهدیدی برای صلح پنداشته، و آسیا که کشورهایی چون ایران و ترکیه مخالفت قاطع خود را با آن اعلام کرده و فلسطینیها که با اتفاق نظر و اجماعی بیسابقه در طول سه دهه گذشته، یکپارچه با طرح ترامپ مخالفت کرده و محمود عباس رئیس حکومت خودگردان فلسطین به آن "نه، نه، نه" گفت.
البته در این میان، بودند برخی کشورهای منطقه چون مصر و عربستان، هر چند نمایندگانی برای شرکت در نشست اعلام طرح نفرستادند، اما در بیانیههایی به شیوه خود از آن حمایت کردند.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی رونمایی از طرح معامله قرن را نتیجه سازش و روندی میدانند که در گذشته تشکیلات خودگردان و برخی از رژیمهای عربی منطقه آن را در پیش گرفتند و ترجیح دادند به جای گزینه مقاومت، در میز مذاکرات با رژیم صهیونیستی حضور یابند و نتیجهاش این شد که روز به روز مجبور شدند امتیازات بیشتری به این رژیم بدهند و در مقابل چیزی عایدشان نشد.
با این وجود میتوان گفت که مذاکرات سازش اسلو آغاز یک مسیر انحرافی بود و با تغییری که در مسیر آزادی فلسطین ایجاد کرد، بخشی از توان و نیروی فلسطینیها را به بیراهه برد. بیراههای که حال پس از ۲۷ سال با به میدان آمدن «معامله قرن» باطل بودنش برای اهل سازش هم اثبات شده است.
مروری بر امضای توافقنامه اسلو
اولین گامهای امضای توافقنامه اسلو به دو سال قبل از امضای آن، یعنی سال ۱۹۹۱ باز میگردد. زمانی که کنفرانس مادرید به سرپرستی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق در مادرید در حال برگزاری بود، هیئتی از سازمان آزادی بخش فلسطین به ریاست ابومازن، در اسلو نروژ در حال برگزاری مذاکرات سری با هیئتی از رژیم صهیونیستی بود. ابومازن صاحب تفکر مذاکره با صهیونیستها در ساف بود. او از نیمه دوم دهه ۱۹۷۰ روابطی را با یهودیان شرقی و کسانی که خواستار صلح بودند آغاز کرده بود.
به پیشنهاد یوهان یورگن هولست وزیر امور خارجه وقت نروژ و با تماسهایی که با مقامات ساف و رژیم صهیونیستی گرفت، از ۲۰ ژانویه تا ۲۰ آگوست ۱۹۹۳ بین هیئت فلسطینی به ریاست ابومازن و هیئتی از رژیم صهیونیستی به ریاست یوری ساویئر، مدیر کل وقت وزارت خارجه این رژیم ۱۳ دور نشست سری در اسلو نروژ برگزار شد.
ساف در حالی، حاضر به مذاکره سری با صهیونیستها شده بود که از یک سو کنست رژیم صهیونیستی هرگونه مذاکره با ساف را ممنوع اعلام کرده بود و از دیگر سوی رژیم صهیونیستی در همین زمان که مذاکرات مادرید برگزار میشد حاضر نشده بود ساف را به رسمیت شناخته، با آنها سر یک میز به مذاکره بنشیند. صهیونیستها فلسطینیها را به شرط آنکه عضو ساف یا ساکن قدس نباشند، در یک هیئت اردنی پذیرفتند.
سرانجام ۹ سپتامبر ۱۹۹۳ یاسر عرفات طی نامهای رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت و شیمون پرز هم طی نامهای ساف را به رسمیت شناخت و چهار روز بعد در واشنگتن با حضور بیل کلینتون، توافقنامه اسلو را امضا کردند. این توافقنامه را اعلام مبادی نامیدند، زیرا در آن مبانی و مقدمات صلح بین دو طرف تعریف شده بود و قرار شد پس از این توافق، طی مذاکرات تکمیلی حداکثر تا ۵ سال مذاکرات نهایی انجام شود و پس از آن دو دولت، یکی یهودی و دیگری فلسطینی، براساس مرزهای سال ۱۹۶۷ به وجود آید.
مذاکرات تکمیلی بیفایده
در پی امضای توافقنامه اسلو، یاسر عرفات به همراه بخشی از اعضای ساف که مورد تأیید رژیم صهیونیستی قرار گرفته بودند در ژانویه ۱۹۹۴ از نوار غزه وارد فلسطین شدند و حکومت خودگردان فلسطین در این تاریخ تشکیل شد. از این تاریخ به بعد ۸ مرحله مذاکره بین رژیم صهیونیستی و ساف برگزار شد که حکومت خودگردان از این مرحله به بعد به نمایندگی از ساف در آنها به شرح ذیل شرکت کرد:
۴ مرحله نخست این مذاکرات برای تکمیل روند سازش و توافق نهایی برگزار شد که عبارت بودند از:
توافقنامه قاهره یا أسلو ۲ (۱۹۹۵) (یاسر عرفات - إسحاق رابین)
وای ریور أول (۱۹۹۸) (یاسر عرفات - بنیامین نتانیاهو)
وای ریور دوم(۱۹۹۹) (یاسر عرفات - إیهود باراک)
کمپ دیوید دوم (۲۰۰۰) (یاسر عرفات - إیهود باراک)
۴ مرحله بعدی مذاکرات با مانع تراشیهای رژیم صهیونیستی تحت عنوان فرآیند سازش ادامه یافت و رژیم صهیونیستی با کاستن از شرایط اولیه در هر مرحله تلاش کرد تحقق هدف اولیه این مذاکرات را- که تشکیل دو کشور بود- به کنار گذارد:
طابا (۲۰۰۱) (یاسر عرفات - إیهود باراک)
آناپولیس (۲۰۰۷) (ابومازن - إیهود أولمرت)
گفتگوهای واشنطن (۲۰۱۰) (ابومازن - بنیامین نتانیاهو)
مذاکرات قدس - أریحا (۲۰۱۳) (ابومازن- بنیامین نتانیاهو)
در مجموع این ۹ مرحله مذاکره که از توافقنامه اسلو ۱۹۹۳ آغاز شد و تا مذاکرات قدس- اریحا که سال ۲۰۱۳ آغاز شد و تا سال ۲۰۱۴ ادامه یافت نتیجه مذاکره برای حکومت خودگردان و ساف این بود که صهیونیستها در آخرین مرحله از مذاکرات سازش پروندههای قدس، مرزها و امنیت را از روند مذاکرات خارج کردند و اعلام کردند حاضر نیستند حتی در مورد آن کمترین گفتگویی انجام دهند.
تنزل خواسته فلسطینیان از «زمین» به «آزادی اسیران»
خواسته فلسطینیان در مراحل اول مذاکرات در ۱۹۹۱، زمین در برابر صلح بود. آنها خواستار این بودند تا با گرفتن زمینهای خود- که مقصود آن سرزمین های ۱۹۶۷ بود نه تمامی فلسطین تاریخی- با رژیم صهیونیستی صلح کنند. اما در آخرین مرحله مذاکرات در سال ۲۰۱۳ خواسته آنها آزادی ۱۰۴ اسیری بود که قرار بود سال ۱۹۹۴ آزاد شوند و هرگز آزاد نشده بودند.
«معامله قرن»؛ خط بطلان بر روند سازش
اما با وجود همه این امتیازات، باز هم صهیونیستها پا را از این فراتر نهادند. صهیونیست ها با زد و بندهایی که با ایالات متحده آمریکا در دوره ترامپ کردند طرح دو دولت را به کل به کنار گذاشتند و در «معامله قرن» با کمکِ ترامپ طرح تشکیل وطن قومی یهود را به عنوان برنامه خود معرفی کردند.
در پنچ پرونده اساسی منازعه فلسطین یعنی آوارگان، قدس، مرزها، شهرکهای یهودینشین و آب، امتیازات نقدی کلانی به رژیم صهیونیستی واگذار شده است و تنها امتیازی که به فلسطینیها داده شده است، وعده نسیه تشکیل یک کشور در آینده و پس از یک بازه زمانی حدوداً چهار ساله است.
انحرافی که اسلو به وجود آورد
اسلو آغاز مسیری در مبارزه ملت فلسطین نبود بلکه ایجاد یک انحراف در مسیر آزادی فلسطین بود. روندی که نشان میدهد صهیونیستها به هیچ وجه به دنبال مذاکره برای رسیدن به نتیجه نبودهاند و تنها مذاکره را برای مذاکره انجام دادهاند. آنها با گذشت زمان، با تغییر شروط خود، فلسطینیها را از رسیدن به نتیجه دلخواه باز داشتند.
اشکال اسلو این بود که بین فلسطینیان یک شکاف عمیق ایجاد کرد و در حقیقت آنها را به دو دسته سازشکار و مقاوم تقسیم کرد. اسلو با ایجاد راه سازش و مذاکره در مقابل مقاومت ایستاد. عدهای از فلسطینیان وارد عرصه مذاکره شدند و عدهای دیگر با اعتقاد به مسیر مذاکره با گروه اول مخالفت کردند. اسلو آغاز دودستگی فلسطینیان بود.
«معامله قرن»، اثبات نادرستی مذاکره و سازش
«معامله قرن» با انکار بیش از دو دهه مذاکره ، نشان داد مذاکره با دشمن همیشه نادرست بوده و هست. زیرا با ارائه معامله قرن، آمریکاییها سازشکاران را بدون هیچ نتیجهای پس از نزدیک ۳ دهه مذاکره رها کردند. معامله قرن در عین اینکه نادرستی مذاکره و سازش را ثابت کرد یک فرصت را نیز برای فلسطینیها به وجود آورد و آن اینکه شکافی که در اثر آغاز روند مذاکرات بین فلسطینیها به وجود آمده بود عملاً حذف شد. هرچند مدافعان سازش هنوز هم بر مدعای خود اصرار دارند اما فلسطینیان عملاً فهمیدهاند که مذاکره بینتیجه است و در عرصه میدان همه گرد مقاومت جمع شدهاند و این یکدستی تا مدتی دیگر خود را نشان خواهد داد.