به گزارش حلقه وصل، «راب مک ایر»، سفیر انگلیس که در تجمع اعتراضی دانشگاه امیرکبیر حضور یافته بود از سوی نیروهای انتظامی بازداشت شد. ترس سفیر انگلیس از بازداشت توسط نیروی انتظامی در جمهوری اسلامی ایران، نشاندهنده استقلال و قدرت جمهوری اسلامی ایران است. برای اینکه عظمت اقدام جمهوری اسلامی ایران فهم شود، ناچاریم نگاهی تطبیقی به جایگاه سفارت انگلستان و میزان نفوذ سفیر انگلیس قبل و بعد از انقلاب داشته باشیم.
ردپای نفوذ انگلیس در دوران قاجارانگلستان نفوذش را بعد از شکست ایران از روسیه در دوران قاجار گسترش داد تا جایی که ناصرالدین شاه در جمله اعتراضی میگوید: «میخواهم به شمال مملکت بروم. سفیر روس اعتراض میکند. میخواهم به جنوب بروم سفیر انگلیس اعتراض میکند، ای مردهشور این مملکت را ببرد که شاه حق ندارد به شمال و جنوب مملکتش مسافرت کند»!
جولان انگلیس در ماجرای انتخاب شاه برای ایران!قدرت انگلستان در دروان پهلوی تا حدی رشد کرد که رضاخان در ایران توسط انگلستان به قدرت رسید و بعد از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین (انگلستان، آمریکا و شوروی) مجبور به استعفاء و خروج از کشور شد.
متفقین به بهانه تمایل رضاخان به آلمان اعلام بیطرفی ایران در جنگ جهانی دوم را نپذیرفتند و ایران را اشغال کردند. سفارت انگلستان پا را از این فراتر گذاشت. قبل از اشغال ایران برای جانشینی رضاشاه و نوع حکومت ایران نیز تصمیمگیری کرد. گزینه اول انگلستان بازگرداندن قاجارها به سلطنت بود. در سال ۱۳۰۸ بعد از مرگ احمدشاه قاجار، محمدحسن میرزای ولیعهد خود را بهعنوان پادشاه ایران خواند. او سالها برای بازگشت تلاش میکرد. این زمان بهترین فرصت بود. در همین زمان، ملاقاتهایی از سوی وزارت خارجه انگلیس با او و فرزندش حمید میرزا صورت گرفت.
گزینه دوم انگلستان، جانشینی فرزند سوم رضاشاه، غلامرضا پهلوی بود. گزینه دیگر و در واقع گزینه سوم تغییر شکل حکومت به جمهوری بود. رئیسجمهور مورد نظر انگلستان کسی جز محمد علی فروغی سیاستمدار مؤسس و وابسته به انگلستان نبود. اما او نه تنها گزینه ریاست جمهوری خویش را نپذیرفت، بلکه تلاش کرد محمدرضا را جایگزین پدرش کند. در نهایت فروغی، انگلیسیها را مجاب کرد که منافع انگلستان در تداوم حکومت پهلوی و عدم تغییر شکل حکومت تأمین میشود و یک بار خوشخدمتی خود را به انگلستان اثبات کرده بود.
نفوذ رئیس اطلاعات انگلیس در ایران به اتاق شاه/ بگویید رادیو گوش ندهد!البته از طرف دیگر خود محمدرضا هم بیکار ننشست و حسین فردوست، دوست دوران کودکی و مورد اعتمادش را نزد سفیر انگلستان فرستاد. فردوست در این باره میگوید: «بعدازظهر یکی از روزهای نهم یا دهم شهریور ولیعهد به من گفت: «همین امروز به سفارت انگلیس مراجعه کن. در آنجا فردی است به نام «آلن چارلز ترات» که رئیس اطلاعات انگلیس در ایران و نفر دوم سفارت است. او در جریان است و درباره وضع من با او صحبت کن. محمدرضا اصرار داشت که همین امروز این کار را انجام دهم. نمیدانم نام «ترات» و تماس با او را چه کسی به محمدرضا توصیه کرده بود. شاید فروغی، شاید قوام شیرازی و شاید کس دیگر.
در آن ملاقات ترات مقداری صحبت کرد و گفت که محمدرضا طرفدار شدید آلمانهاست و ما از درون کاخ، اطلاعات دقیق و مدارک مستند داریم که او دائماً به رادیوهایی که در ارتباط با جنگ است به زبانهای انگلیسی، فارسی و فرانسه گوش میدهد و نقشهای دارد که خود تو پیشرفت آلمان در جبههها را برایش سنجاق میکنی!
دیدار فردریک مالی وزیر دفاع انگلستان با محمدرضا شاه در سال ۵۷
من بعد از ملاقات با ترات به سعدآباد برگشتم و جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جا خورد و تعجب کرد که از کجا میداند که من به رادیو گوش میدهم و یا نقشه دارم و غیره! من گفتم: خب اگر اینها را ندانند، پس فایدهشان چیست؟
محمدرضا گفت: حتما کار این پیشخدمتهاست! گفتم: حالا کار هر که است شما به این کاری نداشته باشید. برداشت شما از اصل مسأله چیست؟ محمدرضا گفت: فردا اول وقت با ترات تماس بگیر و با او قرار ملاقات بگذار و بگو که همان شب با محمدرضا صحبت کردم و گفت که نقشه را از بین میبرم و رادیو هم دیگر گوش نمیکنم؛ مگر رادیوهایی که خودشان اجازه دهند آنها را بشنوم».