به گزارش گروه جهاد و مقاومت حلقه وصل، فرزند شهید مرادخانی در گفتگو با خبرنگار ما به اقدام ناشایست شهرداری و اداره راه شهرستان تنکابن در حذف تصویر پدر شهیدش از روی یک پل هوایی اعتراض کرد.
محمد مرادخانی در این زمینه گفت: شهرداری تنکابن در مرکز شهر، عکس شهید را روی یک طاق نصرت و تابلوی شهری نصب کرد و دو سال در این محل بود. بعد از آن به بهانه پوسیده شدن آهن های این طاق نصرت، آن تصویر را کندند و قول دادند که جای مناسبتری برای آن در نظر بگیرند.
وی افزود: بعد از یک سال در کمربندی تنکابن عکس شهید را به صورت یک بنر قاب گرفته و بدون هیچ نورپردازی روی یک پل عابر پیاده نصب کردند. شهردار و اعضای شورای شهر در این مدت که به خانه ما می آمدند با مسئول اداره راه تماس می گرفتند و می گفتند که می خواهند عکس شهید را روی این پل نصب کنند. انی پل به همت یک فرد خیّر ساخته شده بود و اداره راه برای نصب تصویر شهید روی آن، ممانعتی نداشت.
مرادخانی ادامه داد: اردیبهشت امسال این عکس را روی پل هوایی نصب کردند و ما گفتیم این تصویر کوچک است و اگر هزینه ای هم دارد تقبل می کنیم تا عکس مناسبی روی آن نصب شود. مسئولان قول و قرارهایی دادند اما هیچ کدامش عملی نشد.
فرزند شهید مرادخانی گفت: به مرور زمان عده ای به این تابلو آسیب زدند و ما بارها به مسئولان امنیتی شهر، شهرداری، سپاه و بقیه مسئولان گفتیم که به نحوی مانع این آسیب بشوند. این اعتراضی بود که از طرف مردم به ما می شد و می خواستند که موضوع را پیگیری کنیم. شهید مرادخانی تنها شهید مدافع حرم شهر ما بود و مردم، حتی قشر خاکستری می خواستند که با این موارد برخورد کنیم.
وی تصریح کرد: چندی پیش مطلع شدیم پل هوایی که تصویر شهید روی آن نصب شده در مناقصه به کسی واگذار شده و تبلیغاتش را بر عهده دارد و تصویر شهید باید از روی آن برداشته شود. این در حالی است که مسئولان، منکر پیگیری های خودشان می شدند. حتی خبرهایی رسید که عده ای به صورت سازماندهی شده عکس شهید را پاره می کردند تا آن را پایین بیاورند. حتی مردمی که با ما تماس می گیرند خواسته اند که جای دیگری برای نصب عکس شهید معرفی بشود که تا کنون اقدامی صورت نگرفته است.
گفتنی است شهید محرمعلی مرادخانی جانشین قرارگاه امام حسین(ع) ستاد کل نیروهای مسلح و جانشین سردار همدانی بود که که بعد از ایشان به شهادت رسید.
شهید محرمعلی مرادخانی بهار سال ۹۴ بعد از سی و سه سال خدمت بازنشست شده بود. چند ماه قبل از بازنشستگی مدام تقلا میکرد تا به سوریه برود چون مطلع بود که نیروهای بازنشسته را به عراق و سوریه نمیبرند. یک شب ساعت دوازده شب تماس گرفت و گفت فردا ساعت پنج صبح پرواز داریم. در راه تهران این سفر منتفی شد و برگشتیم. خیلی تشنه این سفر به سوریه بود اما مجددا با اصرار خودش به عنوان مسئول محور به سوریه سفر کرد. در آن سفر برای شناسایی به کانالی رفته بود. با اینکه فرمانده بود مانند یک نیرو در نوک پیکان رفت و توی کانال پای چپش آسیب جدی دید. برای اینکه روحیه نیروها خراب نشود ادامه داد و دوباره جراحت و آسیب پا جدیتر شد. با این حال قبول نکرد به ایران برگردد و تا آخر ماموریت در سوریه ماند. بعد از بازگشت هم آرام و قرار نداشت و بنا داشت که دوباره برود. آمدیم تهران ساعت پنج صبح دست تقدیر این بود که به سوریه برود و شهید شود.