
سرویس حاشیه نگاری _حسین کارگر: فیلم «مزارشریف» محصول جدید سینمای ایران در عرصه مقاومت است که براساس قواعد استراتژیک فیلمهای کلاسیک تولید شده است. این فیلم در همان سکانس ابتدایی، سمت و سو و قالب روایی خود را اعلام میکند. نمای باشکوه هوایی که نمایشگر پرواز یک بالگرد بر فراز مانور نیروهای نظامی است و آغاز روایتی هوشیارانه برای مخاطب و ساختاری متین، شکیل و چشمنواز که حماسه مقاومت و مجاهدت در صفحه اکران برای سینمای ایران خواهد بود.
نکته متمایز در این اثر انتخاب و پرداخت به یک ماجرای کمتر گفته شده درباره مرزهای شرقی کشور است، جایی که تابستان سال 77 روزگار سربرآوردن یکی از هیولاهای دستساز دولتهای غربی برای مبارزه با انسان و انسانیت بود؛ وقتی گروه طالبان به عنوان یکی از پیشقراولان جریان وهابیت در آن دوران در افغانستان ترکتازی و خون بازی میکرد و آتش خشم وهابیها در آن منطقه خیلی زود دامن ایران را هم گرفت. 17 مرداد همان سال بود که کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر مزارشریف افغانستان توسط یکی از شاخههای طالبان اشغال شد و افراد حاضر در آن به شهادت رسیدند البته متأسفانه این حادثه تلخ بهرغم اهمیت و حساسیت آن طی 17 سال گذشته تقریبا بایکوت شده بود.
اهمیت این موضوع علاوه بر از دست رفتن تعدادی از هموطنانمان آن هم به شکلی مظلومانه این است که واقعه مزارشریف، سوگندی تاریخی است از همراهی جریان وهابیت با برخی دولتهای غربی در جهت تقابل با انقلاب و نظام اسلامی ایران و روایت همین داستان مهم به فیلم «مزارشریف» اهمیت میبخشد. برخلاف آثار اینچنینی که معمولا برچسب دولتی بودن میخورند، از قضا فیلم «مزارشریف» طعنهای است به عملکرد آن موقع مردان دولتی ما که در گواهی تاریخ ثبت شده است. برای نمونه واقعه مزارشریف در دورانی رخ داد که حسن روحانی، مدیریت شورایعالی امنیت ملی را برعهده داشت و به خاطر عملکرد ضعیف خود در این قضیه با انتقادات فراوانی بویژه از سوی خانواده دیپلماتهای شهید مواجه شدند.
فیلم «مزارشریف» را با همه کمبودهای پرداخت میتوان یک فیلم استراتژیک دانست، چرا که به بازنمایی یکی از مسائل مبتلابه جهان معاصر میپردازد. روایت این فیلم در گذشتهای نه چندان دور و به بهانه بازخوانی ماجرای هجوم طالبان به شهر مزارشریف در افغانستان بازتابدهنده شرایط فاجعهباری است که گروههای تکفیری و در راس آنها داعش برای کشورهای اسلامی به وجود آوردهاند و همانند آنچه در آن دوران گروه طالبان در افغانستان انجام میدادند، امروزه در ابعاد گستردهتری توسط جریان داعش در عراق، سوریه و همچنین توسط رژیم آلسعود در منا و یمن در حال وقوع است.
این فیلم به طور کمرنگی نشان میدهد که جریانهای تروریستی به ظاهر اسلامی در واقع جریانهایی ضداسلامی و وابسته به دشمنان اسلام هستند و همانطور که در طول فیلم بیان میشود، قاتلان دیپلماتهای ایرانی، ابزار دست آمریکا و انگلیس بودند و از جمله نمیتوان از نقش کلیدی بیبیسی در این جنایت گذشت. برای نمونه در برخی صحنههای فیلم میبینیم که شاهسون، شخصیت اصلی فیلم وقتی رادیو را روشن میکند، شبکه بیبیسی فارسی درحال پخش خبرهایی است که علاوه بر دروغ بودن، به سود طالبان هستند. هر چند برای نمایش ابعادی گسترده در این جنایت لازم بود اشارات فیلم به نقش دولتهایی نظیر آمریکا و انگلیس در پشتیبانی از طالبان و امروز داعش، تنها به بیان چند جمله و دیالوگ محدود نمیشد و این واقعیت سیاسی و تاریخی، به شکل دراماتیک در فیلم به نمایش در میآمد و در این صورت تأثیرگذاری فیلم نیز بیشتر میشد.
همچنین فضای فیلم، قابلیت مانور بیشتر در شهر مزارشریف و تحرکات طالبان را داشت و بهتر بود با ترسیم چند حادثه و داستان فرعی، هم تب و تاب روایت فیلم بالاتر میرفت و هم اطلاعات بیشتری درباره موقعیت تاریخی و جغرافیایی موضوع فیلم در اختیار مخاطب قرار میگرفت. از طرفی زنده ماندن شاهسون از رگبار اشغالگران کنسولگری که واقعیت هم دارد، چندان باورپذیر درنیامده و باید ظرافت بیشتری برای به تصویر کشیده شدن آن به کار برده میشد.
از طرفی بیان چندباره جملاتی در مذمت جنگ در برخی سکانسهای فیلم، شکلی شعارزده به اثر داده است! اما با وجود این نقاط ضعف، مضمون بکر و مهم و ساختار قابل قبول فیلم «مزارشریف»، اثری قابل قبول را پدید آورده است و قاببندیهای مستحکم، میزانسن متین و فاخر، موسیقی پرتب و تاب همراه با فراز و نشیبهای درام، جلوههای ویژه خیرهکننده، ضرباهنگ خوشآهنگ فیلم و استفاده مناسب از طبیعت از شاخصههای ساختاری این فیلم محسوب میشود. با توصیف نکات ارزنده فنی، فیلم «مزارشریف» میتواند با ایجاد شرایطی مناسب برای اکران جهانی، سفیر فرهنگی ارزندهای از سوی سینمای ایران در آن سوی مرزها باشد.