به گزارش حلقه وصل، آقای حسین پارسایی که با دو نمایش «بینوایان» و «الیور توئیست» با برچسب «تئاتر لاکچری» انتقاد بسیاری از اهالی تئاتر و رسانهها را برانگیخته بود، این روزها نمایشی سبک و کمبازیگر را با متن ساده بومی داخلی و البته همچنان با حضور دو چهره سرشناس روی صحنه برده است. آیا پارسایی با این شکل از گزینش، سعی میکند به ما بگوید باید بین تئاتر پرمحتوا، اما سنگین و هزینهبر با تئاتر مبتذل و سخیف، اما سبک و عامهپسند، یکی را انتخاب کنیم؟ آیا دغدغه اصلی این جریان جدید در تئاتر را باید حفظ حضور تماشاگر در سالنها و مردمیکردن این هنر نخبگانی دانست؟ این سوالات و برخی حواشی دیگر را با پارسایی در میان گذاشتیم.
نمایش «مولنروژ» با حضور آقایان محسن تنابنده و احمد مهرانفر، در حالی به روزهای پایانی خود نزدیک میشود که با واکنش گسترده تماشاگرانش در سایتهای میزبان فروش بلیت تئاتر مواجه شده است. یکی از کاربران سایت تیوال، ضمن ابراز تعجب از اینکه کارگردان دو نمایش «بینوایان» و «الیور توئیست» چنین نمایشی روی صحنه برده، در اعتراض به ارائهنکردن خلاصه داستان پیش از انتخاب، ابراز کرده است: «قبل از هر چیز، باید بگویم بدون اطلاع از موضوع و داستان نمایش به تماشای آن نشستیم؛ چون ظاهرا تیم اجرایی خیلی از نمایشها خودشان را موظف نمیدانند که دو خط درباره نمایش توضیح بگذارند. برایم کاملا دور از انتظار بود آقای پارسایی که خالق نمایشهای الیورتوئیست و بینوایان بود، این نمایش را روی صحنه ببرد. نمایشی که در سطح نمایشهای خندهداری است که تو سینما گلریز، اریکه ایرانیان، جوان و... میتوان دید». این کاربر درادامه اعتراض به قیمت گران بلیت این نمایش را در تضاد با فروش کامل آن میداند و این موضوع را درباره تحلیل تماشاگران این دست نمایشها هضمنشدنی توصیف میکند: «من واقعا گیج شدم و نمیدانم دیگر چه چیزی را باید باور کنم؟ اعتراضها به قیمت گران بلیت (Sold Out شدن) و ازدحام جمعیت برای دیدن این نمایش؟ مگر این آدمها همانهایی نیستند که اعتراض میکنند؟»
پارسایی: مولنروژ ربطی به اعتراضها به تئاتر لاکچری نداشت
این دست نظرات که کم هم نیستند، نشان میدهند رویآوردن کارگردان نمایشنامههایی چون «بینوایان» و «الیور توئیست» با تمام حواشی اقتصادی آنها، به متن کممایهای چون «مولنروژ» بازهم محل سوال است. این موضوع را با حسین پارسایی در میان گذاشتیم و او در کمال تعجب، ضمن تکذیب اثرگذاری اعتراضها با محوریت «تئاتر لاکچری» بر این چرخش و انتخاب، اظهار کرد: «من اصلا عنوان لاکچری را قبول ندارم و اصلا چیزی در تئاتر بهعنوان لاکچری وجود ندارد. اگر هم این واژگان ابداعی، دستمایه و سوژهای برای اخبار میشود، احساس میکنم تعریف درستی از لاکچری نشده است». او درباره نمایش مولنروژ هم توضیح میدهد: «قبل از بینوایان، قرار بود این نمایشنامه را با تنابنده و مهرانفر کار کنم و تجربه مشترک کمدی داشته باشیم تا اینکه بالاخره فرصت دست داد و در طول تمرینها، درکنار آرش عباسی با اتودها و بداههپردازیهای این دو بازیگر متن تکمیل شد و نمایشنامهای که سال پیش نوشته شده بود، با کمک نویسنده بهروز شد». پارسایی درادامه تصریح میکند که نمایشنامه متناسب با ذائقه و تجربیات خود بازیگران تغییرات گسترده پیدا کرد و بازنویسی شد. این موضوع نیز بر تضادهای مخاطبان بیشتر میافزاید؛ چراکه آنان تنابنده و مهرانفر را در قالب شخصیتهای دیگری در سریال پرمخاطب «پایتخت» شناختهاند؛ چنانکه یکی از کاربران در بخش ارائه نظرات سایت تیوال مینویسد: «چرا واقعا آقای تنابنده؟ چرا تا این حد ابتذال؟»
زوج ساده مازندرانی یا قالتاقهای قمی و کاشانی؟
جالب است بدانید این دو چهره که در مجموعه «پایتخت» با شخصیتهای صاف و صادق و لهجه مازندرانیشان شناخته شدهاند، در نمایش «مولنروژ» در قالب دو شخصیت دزد، منحرف و سازنده مشروب تقلبی ظاهر میشوند که لهجههای دو شهر قم و کاشان را گرفتهاند. این در حالی است که در هر دو اثر، «فقر» مضمون مشترک است و هر دو اثر نیز با ژانر کمدی به ناهنجاریهای اجتماعی میپردازند. کارگردان این نمایش درباره دلیل استفاده از این زوج هنری و شهرت و محبوبیتشان درنتیجه دیدهشدن سریال «پایتخت» میگوید: «البته ما سالها دوست و همکلاس بودیم و قبل از اینکه به این اوج شهرت برسند، قرار بود باهم کار کنیم. این وعده به سالهای گذشته برمیگردد؛ اما طبیعتا شهرت، محبوبیت و تجربه قبلی آنها در اجرای ما هم مؤثر بوده است».
محدودیت سنی؛ قربانی تئاتر تجاری
بهنظر میرسد در آثار اخیر حسین پارسایی، کشاندن تماشاگر بیشتر به سالن تئاتر و بازکردن پای مخاطب عام اهمیت ویژهای داشته است. این موضوعی است که تعدادی از کاربران سایت تیوال موردتوجه قرار دادهاند و حتی التزامنداشتن سالنداران به جلوگیری از ورود افراد کمتر از 15 سال را با وجود ممنوعیت اعلامشده، محصول همین نوع نگاه دانستهاند. یکی از آنها دراینباره مینویسد: «انگار رفته بودم مدرسه ابتدایی، نه تئاتر! جالب بود که نوشتهاند محدودیت سنی دارد؛ اما خانوادهها بههیچعنوان توجه نکرده بودند و جالبتر اینکه موقع ورود هم برای مأموران اصلا مهم نبود. مهم این است که صندلی فروش رفته است. موضوع مهم فقط تجارت است. چطور یک نفر قبل از تهیه بلیت به موضوع داستان و شروط خرید توجه نمیکند؟ چرا فکر میکنند هر تئاتر کمدی، یعنی تئاتر روحوضی است؟ خدا رحم کرد که این تئاتر را با مادرم نرفتم؛ وگرنه از شدت خجالت تا چند روز نمیتوانستم با مادرم حرف بزنم. شکر خدا با برادرم بودم. حالا نمیدانم آن کودک هشتنهساله چه سوالاتی امشب بعد از تئاتر برایش پیش میاد!»
پارسایی: دوگانه نخبگانی-عامهپسند را قبول ندارم
حسین پارسایی درباره توجهاش به جذب مخاطب و استفاده از عناصری که پای آنها را به تئاتر باز میکند، در گفتوگو با «صبحنو» میگوید: «مخاطب، سرمایه هر محصولی است و اگر کاری بسازیم که مخاطب نداشته باشد، احتمالا موفق نبودهایم. اینکه چطور به این موفقیت دست پیدا کنیم، هم به سوژه برمیگردد، هم به انتخاب آدمها، هم تبلیغات و موضوعات دیگر. بههرحال، مخاطب برای من خیلی مهم است». کارگردان نمایش «سردار مهر و ماه» ضمنا در نقد دوگانه نمایش نخبگانی دربرابر نمایش عامهپسند اضافه میکند: «اینکه اساسا تئاتر را نخبگانی ببینیم و اگر نمایشی در جذب مخاطب گسترده موفق بود، اسم آن را عامهپسند بگذاریم، غلط است. اگر نمایشی خوب است و مردم دوستش دارند و قادر است بر سرانه تماشای تئاتر مردم بیفزاید، در وهله نخست توانسته وجه سرگرمیبودن خودش را حفظ کند. بنابراین، اگر میبینید نمایشی با استقبال مواجه شده است؛ پس لااقل یکی از عناصر جذب مخاطب کارگر واقع شده است. تئاتر صرفا برای انتقال مفهوم، پیام و اندیشه نیست، بلکه برای انتقال حرف خوب، به ابزار مناسب نیاز دارد».
تئاتری برای تخریب اخلاق عموم مردم
برخی دیگر از نظرات مردم نشان میدهد برخلاف تصور ترتیبدهندگان، نمایش از واقعیت مخاطبان تئاتر هم به دور است. پارسایی در پاسخ به این پرسش که «مخاطب نمایش «مولنروژ» را چه تیپی از جامعه میداند و انتظار دارد کدام قشر از آن استقبال کند؟» میگوید: «جامعه هدف من، عموم مردم و همه اقشار هستند. معمولا در همه نمایشنامههایی که کار کردهام، کوشیدهام همه اقشار را جذب کنم. بعضی برای کنجکاوی میآیند و بعضی از سر علاقه؛ اما من مرزی قائل نیستم». این اظهارات نشان میدهد عرف و اخلاق استاندارد غالب جامعه در چنین رویکردی باید مدنظر قرار گیرد. بااینحال، یکی از کاربران دیگر پس از تماشای این نمایش در سایت تیوال مینویسد: «این دیگر چی بود! رگباری از شوخیهای جنسی و جنسیتی. بهنظرم خود دستاندرکاران هم فهمیدند آنچه اجرا میشود، دقیقا به حالت جنگ شبانه است و در سینما مفهوم دارد، نه جای دیگر. ناهماهنگیها، سوتهای آزاردهنده بلندگوها، تأخیر و... که میان اجرا گم شد. ارسطو و نقی با لهجه کاشی و قمی و دیگر هیچ!» کاربر دیگری نیز درباره همین ابعاد عرفی و اخلاقی معترض است و مینویسد: «نمایش واقعا افتضاح بود. بیشتر از 20 دقیقه نتوانستم این حجم از ابتذال را تحمل کنم و از همه تأسفبارتر اینکه بخشی از مردم برای آن حجم از ابتذال و ادای کلمات رکیک جنسی کف هم میزدند که انگار چه نطق بامعنایی ادا شده است. سطح این کار آنقدر پایین بود که بهقول یکی از دوستان نمایشی در سطح نمایشهای خندهداری است که تو سینماهای دستچندم دیده میشود. خوب است ایران هنوز ممیزی دارد؛ وگرنه نمیدانم در تئاترهای اینچنینی دیگر چه چیزهایی میخواست بیان شود. من بهعنوان خانم فقط حالم هر لحظه خراب و خرابتر میشد و از نمایشی که فقط برای خنده به مبتذلترین شکل ممکن بیننده را به سطح دیالوگهای تماما فاحشهخانهای در سطح اجتماع پایین میکشید، فقط تأسف خوردم و این نمایش پوچ را ترک کردم». این در حالی است که کارگردان مدعی است این نمایش برای عموم جامعه توصیهشدنی است که نشاندهنده فقدان مخاطبشناسی درست و هوش ارتباط و تعامل با تماشاگران است.
پناهبردن به شوخی جنسی از فرط فقدان خلاقیت
برخی کارشناسان حوزه طنز در ادبیات نمایشی معتقدند که انباشتهکردن متن از شوخیهای جنسی و رکاکت اروتیک، محصول ضعف خلاقیت در خلق لحظات کمیک و طنز در انبوه محتواهای دیگر است. پارسایی ضمن تکذیب این موضوع که «مولنروژ» نمایشی مملو از شوخیهای جنسی رکیک است، درباره این موضوع بیان میکند: «مسأله ما اصلا توانایی یا ناتوانی در خنداندن مردم نیست. ما اصلا قرار نیست در مولنروژ کسی را بخندانیم. شخصیتهای ما در موقعیتی قرار دارند که اوج فاجعه و تراژدی انسانی است و ما اتفاقا به چیزی میخندیم که باید برای آن گریه کنیم!» از او میپرسیم معنای این حرف آن است که «مخاطب در تمام طول نمایش بهاشتباه دارد به موقعیتها و دیالوگها میخندد؟»؛ اما کارگردان این نمایش مدعی میشود: «این عادت ماست که در جامعهای زندگی میکنیم که دربرابر اتفاقات شوم اطرافمان آنقدر بیتوجه شدیم که نهتنها از آنها متأثر نمیشویم، بلکه به آن میخندیم».
مردم نخندند؛ اما ما بخندانیم
پرواضح است که دیدن روسپی در خیابان برای عامه مردم موجب خنده نمیشود، بلکه در نمایش مولنروژ طوری به آن پرداخته شده که موجب خنده، آنهم خندهای بدون تأثر یا نقد یا حتی ترحم باشد. پارسایی در جواب این نقد میگوید: «مردم میایستند او را نگاه میکنند یا او را نقد میکنند». بااینحال، نهایتا او ما را با این پرسش بیپاسخ رها میکند که اگر سکوت، نقد، سرزنش و خنده هرکدام بهدلیلی در واکنش به چنین موردی در جامعه مردود هستند؛ پس نهایتا مردم باید چه کار کنند. پارسایی با اینکه تمام این رفتارها را مردود میداند، درباره نمایش مولنروژ تصریح میکند: «همه مناسبات و رفتارهایی که در این نمایش میبینیم، ازنظر من محکوم است و همه آسیبهای بزرگی در جامعه هستند». وی درادامه تأکید میکند خندیدن جامعه به این رفتارها نیز محکوم است و دوباره این پرسش را بیپاسخ میگذارد که دراینصورت چطور نمایش «مولنروژ» تلاش میکند طنزی بسازد که بدون جهتگیری و نقد، به هیچ مسألهای از رفتارهای ناهنجار افراد گرفته تا دلیل این رفتارها، صرفا مردم را با بهانههایی مبتذل بخنداند.
منبع: صبح نو