
حلقه وصل: گلوبال هاوک فقط بزرگترین پهباد دویست و بیست میلیون دلاری ارتش امریکا یا جهان نبود و نیست! حتی ماجرا به این ختم نمیشود که پروژه ده میلیارد دلاری توسعه ی این پهباد ، با یک موشک صیاد (که هنوز افکار عمومی دقیقا نمیداند از کدام مدل بوده است) در آسمان خلیج فارس نابود شده است! اصلا ممکن است ابعاد نظامی و تکنولوژیکی این ماجرا کل مطلب مورد نظر ما را منحرف کند. که چرا و چگونه پدافند سوم خرداد ، دفتر مرکزی بسیاری از احزاب اپوزیسیون گفتمان غربگرای سازش را در هوا منهدم کرد! و یا چرا برخلاف تصور عمومی ، اتفاقا این پهباد را میتوان سرنشین دار نیز دانست! سرنشینانی از ترامپ و بولتون گرفته تا سردبیر و اعضای دفتر تحریریه طیف گسترده ای از روزنامه ها و مجلات و سایتها و کانالهای تلگرامی و ... غیره! پس اجازه دهید ابتدا با یک جمله خیال خودمان را راحت کنیم که: انهدام گلوبال هاوک و پر پر شدن «عقاب جهانی» امریکاییها از نظر نظامی، یعنی یک بحران تمام عیار برای کل نیروی هوایی امریکا و ارتش این کشور! و از نظر سیاسی یعنی یک کابوس تمام عیار برای امریکا و متحدان منطقه ای اش؛ تا برسیم به بی اعتبار شدن گفتمان سازش داخلی ...
پس ماجرا نه نابودی یک پهباد فوق پیشرفته گران قیمت است، نه شکست یک پروژه چندین میلیارد دلاری، و نه حتی بحران در ارتشی که عمده اتکایش به جنگده ها و بمب افکن هایی ست که اکثرشان از نظر تکنولوژی ضد رادار و سقف پرواز و تجهیزات الکترونیک و ... ضعیف تر از گلوبال هاوک هستند! بلکه اصل موضوع آغاز فصل جدیدی در مناسبات سیاسی ایران و جهان است که با شلیک یک موشک از طرف جمهوری اسلامی ایران جشن گرفته شده است...
مثلا شاید بسیاری از مخاطبان دقت نداشته باشند که «بزرگترین پهباد جهان» (با وزنی حدود پانزده هزار کیلوگرم!) یعنی چه!؟ آن هم یک پهباد کاملا جاسوسی و شناسایی! (که طبیعتا نخستین اولویتش باید این باشد که خودش غیر قابل شناسایی و رهگیری باشد) پهبادی که معمولا در بالاترین سقف ارتفاع پروازی (65 هزار پا ، یعنی بیش از 18 کیلومتر!) مرسوم پهبادها و هواپیماهای معمولی حرکت کرده (که یکی از اصلی ترین قابلیتهای مهم جنگنده های برتر موجود جهان به شمار می آید) و در طی 32 ساعت توانایی مداومت پروازی (بدون سوختگیری) میتواند بیش از سی هزار کیلومتر مسافت را پیموده و روزانه بیش از صد هزار کیلومتر مربع را اسکن و نقشه برداری کند! همین اطلاعات مختصر نشان میدهد که بدون استفاده از پیشرفته ترین تکنولوژی های معاصر (از آلیاژ ساخت بدنه رادارگریز گرفته تا تکنولوژی مورد استفاده در ساخت موتور و تجهیزات الکترونیک و دوربینهای اپتیکی مختلف و ...) نمیتوان چنین پرنده ی فوق پیشرفته ای را ساخت و عملیاتی کرد! پس 220 میلیون دلار هزینه حدودی ساخت چنین پهبادی بوده است، نه قیمت آن!
مثلا اصل اولیه ساخت تمامی پهبادها، استفاده از سبکترین مواد در بدنه آنها ست. مخصوصا اگر بنا باشد در چنین ارتفاعی بتواند 32 ساعت بدون سوختگیری پرواز کند. پس گذشته از اینکه مثلا موتور مورد استفاده در این پهباد باید از پیشرفته ترین سطح فن آوری و تکنولوژی بهره ببرد، اصلا باید از خودمان بپرسیم ، چرا باید یک پهباد 15 تن وزن داشته باشد؟! چه تجهیزاتی و به چه مقدار، در این گونه پهبادها به کار گرفته میشود؟! حال تصور کنید کشورهایی مثل ایران و روسیه و چین حاضر بودند یک فروند از چنین هواپیمایی را چند صد میلیون دلار بخرند؟! درواقع امریکا اگرچه بزرگترین فروشنده تسلیحات مرگبار نظامی به کشورهای مختلف جهان است، اما هیچ وقت حاضر نمیشود تسلیحاتی در این سطح را در اختیار کشورهای دیگر قرار دهد؛ مگر اینکه به سطوح بالاتری از تکنولوژی آنها دست یافته باشد. بگذریم از کشورهایی مثل عربستان و امارات متحده عربی که در اکثر مواقع اصلا نمیدانند چه تجهیزاتی را از امریکا خریداری کرده اند! مگر اینکه توسط خود مستشاران نظامی این کشور بهره برداری شوند. که درواقع مالک و تصمیم گیرنده اصلی ، باز هم خود امریکا محسوب میشود. (مثلا خرید چند اف شانزنده و اف هیجده، میلیونها دلار هزینه دستمزد سالانه مستشاران نظامی کشور فروشنده را برای کشور خریدار به همراه دارد!)
نوع برخورد و مدیریت ضعیف رسانه های داخلی کشور در این مورد را باید در فرصتی جداگانه نقد و بررسی کرد. اما در آن سو، اولا تمام واکنش های رسانه ای دستگاه دیپلماسی امریکا در طول 48 ساعت بعدی را میتوان به عنوان برآورد نسبتا دقیقی از وضعیت موجود این کشور در برابر جمهوری اسلامی ایران به شمار آورد. زیرا در ادامه خواهیم دید که اگرچه احتمال حساب شده بودن این امر توسط مسئولان جمهوری اسلامی زیاد است (تا جایی که حتی نوع واکنش ترامپ را نیز طراحی کرده است!) اما تقریبا غیر ممکن است که دستگاه دیپلماسی امریکا از قبل آمادگی لازم برای وقوع چنین مساله ای را دارا بوده باشند. تا جایی که ترامپ بعد از چند توئیت دوپهلو و بی خاصیت (که نقد و بررسی شان نیاز به مقال و مجال جداگانه ای دارد) ادعا کند در آخرین لحظات از حملات نظامی جلو گیری کرده ... و چند ساعت بعد، رئیس مجلس نمایندگان امریکا «نانسی پلوسی» به خبرنگاران بگوید: در جلسه ای که با ترامپ داشته اند، اصلا چیزی در این مورد نشنیده است! (معلوم نیست ترامپ دستور کدام حمله را لغو کرده است؟!) و اصلا باهوشترین استراتژیست های جهان نیز حدس نمی زدند که جمهوری اسلامی در کمتر از ده روز این تعداد کیش به حریف بدهد و در ادامه او را تا مرز مات شدن پیش ببرد! پس بررسی واکنشهای دستپاچه و پر از ضد و نقیض های این چند روز امریکا به خوبی نشان میدهد که حداکثر مانور دیپلماسی این کشور چقدر میتواند باشد و به چه گزینه ها و حالات واقع بینانه ای محدود است. و امریکایی تا کجا میتوانند این قدر وقیحانه بلوف بزنند و دروغ بگویند ...
اجمالا ماجرا از این قرار است که در طول چند روز، یک پایگاه نظامی امریکا در عراق مورد حملات موشکی و راکتی قرار میگیرد؛ سپس چند نفتکش در خلیج فارس دچار حادثه میشوند؛ در طول همین اوضاع و احوال، نیروهای متحد جمهوری اسلامی در یمن چند پالایشگاه بزرگ و فرودگاه و کارخانه برق و آب شیرین کن و ... عربستان سعودی و امارات متحد عربی را با موشکهای مختلف و پهباد های گوناگون مورد حمله قرار داده و به میدان عملیات نظامی خود عمق استراتژیکی معنی داری میدهند. تا جایی که حتی یک پهباد فوق پیشرفته امریکایی را (ام کیو 9 ریپریود) که متعلق به امارات است، با موشکهای زمین به هوا منهدم میکنند. (آن هم در سقف پروازی بسیار بالا! و چند روز بعد، تکرار این ماجرا با پهبادی دیگر از عربستان ...) پهبادی که اگر ماجرای گلوبال هاوک پیش نیامده بود، دست کمی از آن نداشت! (و بسیاری از کارشناسان نظامی جهان را در شک فرو برده بود!) اما دستگاه های تبلیغاتی امریکا و ارتجاع منطقه ، با تمام توان سعی میکنند ابعاد واقعی نظامی این چند مورد را نادیده گرفته و با تمرکز بر انهدام و آتش سوزی نفتکش ها (که قاعدتا زدن شان از نظر نظامی خیلی کار مهمی محسوب نمیشود!) افکار عمومی مخاطبان خود را به سمت دیگری منحرف کرده و اینها را ماجرا جویی های جمهوری اسلامی معرفی کنند. و اصل قضیه را این گونه تعریف کنند که ایران با حمله بی دلیل به نیروهای نظامی امریکا در عراق و اقدام به انهدام چند نفتکش قصد حادثه جویی و جنگ طلبی را دارد. تا جایی که حتی بعید نیست ماجرای نفتکش ها یک خودزنی از جانب آنها بوده باشد! (مخصوصا زدن نفتکش ژاپن، همزمان با حضور رئیس جمهور این کشور در ایران!)
تا اینجا جمهوری اسلامی جنگ طلب معرفی شده، اما عصبی ، بی منطق و وقیح! یعنی دست به ماجرا جویی هایی زده که حتی از یک گروه تروریستی نیز بر می آمده است؛ حمله ناجوانمردانه و بدون اعلام جنگ به یک مرکز تجمع نیروهای نظامی و حمله به یک سری نفتکش بی دفاع و غیر نظامی! و این ما هستیم که داریم در برابر این «بچه پررو» از خود عقلانیت و خویشتن داری نشان میدهیم! از آن سو، مثلا همه میدانیم که پهبادهای قاصف یمن درواقع نوع خاصی از همان پهبادهای جنگی ابابیل جمهوری اسلامی ایران هستند. حمله به تاسیسات نظامی و اقتصادی عربستان و امارات متحده عربی با این نوع از پهبادها یک ارزیابی آشکار از توان عملیاتی آنها (از قابلیتهای رادار گریزی گرفته تا مقدار مسافت برد پروازی شان و ...) به شمار می آید. یعنی مثلا معلوم میشود این پهبادها از چه سطحی از قابلیتهای فنی و نظامی برخوردار هستند. و توان پدافندی دشمن در برابر آنها (که با ترکیبی از پیشرفته ترین تجهیزات جنگی امریکا و متحدانش شکل گرفته و درواقع در بسیاری از بخشها، توسط خود مشاوران نظامی و نیروهای امریکایی مدیریت میشوند) چه میزان است. حتی اگر بنا باشد این پهبادها به جای استفاده از موشکها و بمب های پرقدرت ، مثلا یک نارنجک معمولی را حمل کنند...!
از آن سو پدافند موشکی یمن (که در اوج شدید ترین تحریمهای نظامی جهان به وجود آمده است!) موفق میشود یکی از پیشرفته ترین پهبادهای امریکایی را در هوا منهدم کند. این قابلیتهای نظامی در حاشیه جنگ نفتکشها قرار گرفته و عملا نادیده گرفته میشود. بنابراین ممکن است حملات پهبادی یمن موضوعی پیش پا افتاده تلقی شده و یا هدف قرار گرفتن یک پهباد پیشرفته امریکایی نوعی اتفاق شانسی قلمداد شود! (همان طور که به غنیمت گرفته شدن «آرکیو 170 » امریکا به فراموشی سپرده شده است!) چرا که مثلا سالها قبل نیروهای حزب الله لبنان نیز از انواع دیگری از همین پهبادها (عمدتا جاسوسی و شناسایی) استفاده کرده بودند. (آن هم با وجود ادعای گنبد آهنین در اسرائیل و ...) حتی از کیفیت حمله به یک پایگاه نیروهای امریکایی در عراق نیز چیز خاصی گفته نمیشود. و طبیعتا جمهوری اسلامی نیز نمی تواند برای اعلام این ماجرا پیش قدم شود. (هر گونه ابراز نظری در این مورد میتواند نوعی اعتراف به دخالت مستقیم جمهوری اسلامی تلقی شود) البته ایران اسلامی در طول این سالها ، حتی وقتی از نظر خودکفایی صنایع دفاعی در ابتدای راه بود، بارها به طور مستقیم یا غیر مستقیم ، به تمامی طرفین مقابل خود تذکر داده است که ، امنیت حمل و نقل نفت خام جهان در صورتی تداوم خواهد داشت که ایران نیز بتواند نفت بفروشد! زیرا خلیج فارس و تنگه هرمزی که برای ایران امن نباشد، برای هیچ کشور دیگری نیز امن نخواهد بود ...
خداوند متعال در قران کریم تصریح می فرماید که: إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا ... به درستی که کید و مکر شیطان ضعیف است (آیه 76 سوره 4). امریکا و متحدانش در مورد اوضاع داخلی ایران ، خود را در بهترین وضعیت ممکن تصور میکردند. البته ظاهر قضایا نیز حکایت از همین موضوع میکنند. گفتمان علنی سازش دو بار پشت سر هم در ایران رای آورده است. گفتمانی که چرخیدن چرخهای اقتصاد کشور را در یک تقابل ساختگی، در برابر چرخیدن سانتریوفوژها تعریف کرده است! یعنی اقتصاد خلاصه شده در اینکه ایران بتواند چرخه فروش نفت و خرید کالا از خارج را تا ابد ادامه دهد! وگرنه اصل معنای وجودی یک کارخانه یعنی صنعت. و اصل معنای صنعت نیز یعنی تکنولوژی. و اصل مفهوم تکنولوژی نیز یعنی خودکفایی علمی و فن آوری و ... تکنولوژیهای بومی شده ی هسته ای و امثالهم! چگونه ممکن است یک گفتمان چرخ کارخانه ها و چرخ سانتریوفوژها را در برابر یکدیگر تعریف کند؟!
الغرض، ظاهرا وضعیت از این قرار است که چندین نوبت تحریمهای شدید و ایجاد ناامنی روانی در اقتصاد قیمت دلار را چند برابر کرده و تورم را به اوج خود رسانده است. یعنی درحالی که مطالبات کاذب طبقه متوسط به بالای جامعه هیچ حد و مرزی را نمی شناسد (و جمهوری اسلامی را مدام با امثال دانمارک و سوئد و سوئیس مقایسه میکند!) و به اوج خود رسیده، طبقات ضعیف جامعه روز به روز فقیرتر و ضعیفتر میشوند. (دقیقا همان طبقه اجتماعی که بیشترین و عمده ترین هواداران و شهید دادگان و مدافعان حرم و .. انقلاب اسلامی را تشکیل میدهد!) اخبار پی در پی و بی امان مفاسد، به تدریج، اصل کارآمدی خود نظام را زیر سوال برده و نور امید در دلهای همین طبقه فرودست را هدف گرفته است. و همراه با آن بسیاری از طیفهای سیاسی به جان یکدیگر افتاده و هیچ خط قرمزی را در تلاش برای تخریب یکدیگر رعایت نمی کنند. گفتمان سازس درست هنگام پاسخگویی، منافقانه خود را کنار کشیده و به جای قبول مسئولیت شکست فاجعه آمیز خود، عدم کوچکترین نتیجه گیری ها را از هزاران ساعت مذاکرات فرساینده و بی نتیجه، به پای اصل گفتمان انقلاب و نظام رقم میزند. انواع و اقسام گروه ها و تفکرات الحادی و ضد دین (در حالی که عمده ترین رسانه های داخلی کشور به شدت درگیر خط بازیهای سیاسی شده اند) اصل اعتقادات مردم و مخاطبان عام را هدف گرفته اند. خلاصه، کار به جایی کشیده که حتی لیست انگلیسی مجلس خبرگان نیز رای آورده است!

اما حماقت دشمنان انقلاب اسلامی در این خلاصه نمیشود که حواس شان نیست، همین نمایندگان مجلس خبرگان و امثالهم نیز به هر حال از صافی های اولیه ی شورای نگهبان عبور میکنند. بلکه حماقت اصلیترشان اینجا ست که متوجه نیستند، مثلا با دست خودشان، چه بلایی بر سر طیفهای غربگرای گفتمان سازش آورده اند!؟ تا جایی که حتی برای جدی ترین و باورمندترین طیفهای دلسوز داخل کشور نیز رویکرد مذاکره با غرب به شکست کامل رسیده است! و این یعنی ، حتی همسوترین طیفهای فکری و سیاسی داخل جمهوری اسلامی با آنان نیز (به برکت حماقتها و وقاحتهای پی در پی و بی پایان طرفین غربی در برجام) دیگر هیچ چیز خاصی برای باختن ندارند! چه رسد به مردم عادی ...؟!
حواس شان نیست که نمیتوان تمام اینها را مثلا گردن ترامپ یا شلیک یک آزمایش موشکی انداخت! مثلا خود دولت ظاهرا صلح طلب اوباما نیز هیچ حیثیتی برای گفتمان سازش و شبهه روشنفکری در داخل جمهوری اسلامی ایران باقی نگذاشت! هنوز امضای برجام خشک نشده، خود امریکاییها برداشتهای یک طرفه و کاملا بی ربط خود از برجام را آغاز کردند. و یکی یکی با تعلل و دفع الوقت و بهانه جویی های رنگاوارنگ در تعهدات علنی و واضح خود ... عملا روح آنرا نابود کرده و یک جنازه متعفن از تعهدات یکطرفه را روی دست طرفداران برجام در ایران گذاشته بودند! اکثر اطلاعات حیاتی اقتصاد ایران (و مخصوصا مجراهای دور زدن تحریمهای قبلی!) توسط جاسوسان غربی و در پوشش رویکردهای تجاری ، به باد فنا رفته بود و مردم ایران کوچکترین گشایشی را در معیشت خود احساس نمیکردند! در این اوضاع ، فقط یک مقدار قدرت چانه زنی و دبه در آوردن های رسانه ای برای طیفهای طرفدار گفتمان سازش باقی مانده بود و دولت ترامپ با حماقتی بی نظیر و تاریخی، همین مقدار را هم از اینها گرفت!
الغرض، اگرچه فضای رسانه ای کشور هنوز هم عمدتا در اختیار گروه های اپوزیسیون و اصلاح طلبان و گفتمان سازش و طیفهای غربگرا قرار داشت (و دارد!) اما برای اینها چیزی غیر از بازی کردن با اخبار مغشوش افشاگریهای کلیشه ای مفاسد و سیاه نمایی های نخ نما شده باقی نمانده است. و این همان مهمترین مطلبی ست که باعث شد دستگاهای دیپلماسی غربی دچار خطاهای فاحش در برآورد واقعی از اوضاع شوند. یعنی دقت نکنند که تمام برگهای داخلی و مخصوصا رسانه ای خود را در این مدت خرج کرده اند و دیگر برگی برایشان باقی نمانده است!ُ یا متوجه نشوند که دیگر برای افکار عمومی داخل ایران «تحریمهای بیشتر» معنای خاصی ندارد. یا این قدر نفهمند که حتی معترض ترین گروه های اپوزیسیون و برانداز نیز هیچ آلترناتیو و جایگزین مشخصی برای حکومت فعلی ندارند! (و مردمی که پشت سرشان پرتگاه است، دیگر از یک حد و حدودی بیشتر عقب نشینی نخواهند کرد!)
ُ
از طرف دیگر ، امریکا و متحدانش بخوبی متوجه شده اند که چهل سال تداوم اقتصاد ایران ، زیر انواع و اقسام بی سابقه ترین تحریمهای اقتصادی تاریخ جهانُ ُ، آنرا به تدریج نسبت به هرگونه تحریمی ضد ضربه کرده است. برآوردهای جدید نشان میدهد که اقتصاد ایران در کمتر از یک سال آینده ، توان عبور از تحریمهای اخیر را نیز کسب خواهد کرد. و این دقیقا همان نقطه ای ست که فاکتور زمان به ضرر آنان میشود. به عنوان مثالُ ، گذشته از مناسبات اقتصادی ایران با کشورهای آسیای شرقی (چین و هند و کره و غیره) و وجود متحدان مشترک المنافعی مثل روسیهُ و کشورهای امریکای لاتین، یا چرخش دیپلماسی دولتهایی چون ترکیه و قطر به سمت نزدیکی به جمهوری اسلامی ... ادامه تحریم اقتصادی ایران با وجود همسایگانی چون عراق و سوریه و لبنان و ... حتی پاکستان و افغانستان و جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی سابق ، عملا غیر ممکن میشود.
اینها در حالی ست که طرح عبور خط لوله نفت از سوریه ، عملا به فنا رفته است. و چندین سال است که کنترل کامل تنگه باب المندب یمن نیز باید از میان گزینه های موجود کنار گذاشته شود. شکست این دو جنگ نیابتی مخاطره آمیز و با هزینه هایی سرسام آور (که نهایتا بعد از لبنان و افغانستان و عراق، سوریه و یمن را نیز در طبقی تقدیم گفتمان انقلاب اسلامی کرده است!) خودبخود باعث جذب علاقه طرفین به بررسی جدی تر و سبک و سنگین کردن «امکان رویارویی مستقیم نظامی» شده است. جنگی که اگر عملا امکانش وجود داشت، کلینتون و جرج بوش و اوباما، افتخار آنرا نصیب ترامپ نمیکردند! اما اجازه دهید یک بار دیگر رئوس وقایع اخیر را مرور کنیم ، تا بهتر متوجه شویم که ادعای حماقت و «مکر ضعیف» شیطان و کشورهای اقماری اش چقدر واقعی ست...
حمله به مقر نیروهای نظامی امریکا در عراق وقتی قابل بررسی واقع بینانه تر است که از نوع و کیفیت این حمله مطلع باشیم. سه گزینه احتمال بیشتری دارند؛ اگر این حمله با موشکها یا راکتهای خاصی بوده باشد، یک نوع هشدار عملی و علنی در مورد کیفیت قدرت نظامی ایران به دشمن بوده اند؛ اگر یک حمله عادی بوده باشد، یا فقط یک هشدار و یادآوری مجدد (در مورد میزان آسیب پذیری این نیروها در مناطق زیر نفوذ ایران) بوده اند، یا عملیاتی طراحی شده توسط اسرائیل و یا نیروهای سازمان منافقین ، برای وادار کردن امریکا برای حمله نظامی. (و دقیقتر اینکه: ترساندن مردم ایران و تصمیم گیران نظام از احتمال وقوع چنین جنگی...) حمله به چند نفتکش نیز حامل همین دو احتمال اخیر هستند. یعنی یا یک عملیات صرفا هشدار دهنده و یادآوری ، یا یک تلاش توطئه آمیز برای واداشتن امریکا به درگیری مستقیم با ایران. اما ماهیت حملات پهبادی و موشکی یمن به عمق خاک عربستان سعودی و امارات متحده عربی و همچنین ، ساقط کردن یک پهباد پیشرفته توسط نیروهای متحد انقلاب اسلامی ... دقیقا در پازل انهدام موشکی گلوبال هاوک ارزیابی میشوند.
منطقی ترین سناریو تا اینجا این است که، جمهوری اسلامی توسط متحدان یمنی خود سه هشدار جدی به طرفین مقابل میدهد؛ توان پهبادهای جنگی و جاسوسی خود ، توان موشکی ، و توان پدافندی. طرفین مقابل تصمیم میگیرند با نشنیده و نادیده گرفتن این هشدارها و خودزنی در عراق و خلیج فارس ، افکار عمومی جهان و مخصوصا داخل ایران را به سمت دیگری منحرف کنند. یعنی فضایی ایجاد کنند که جمهوری اسلامی ترس خود از تقابل نظامی را به افکار عمومی داخل و جهان مخابره کند. این سناریو یک هدف مشخص دارد؛ و آن کشاندن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره (با دوازده شرط جدید!) و زدن تیرهای خلاص است. برآورد امریکا از وضعیت این گونه بوده است که با فشار بیشتر به طرف مقابل و ترساندن او به حمله نظامی قریب الوقوع و تحریمهای شدیدتر اقتصادی و ... همه چیز آماده است که به سمت برجام های دو و سه و چهار و ... (برجام موشکی، برجام عقب نشینی منطقه ای، و برجام حقوق بشر و ...) گام بردارد و برای همیشه از مشکلی به نام جمهوری اسلامی خلاص شود. و انقلابی شکست خورده و آرمان باخته را به حال خود رها کند که بدون قدرت دفاعی جدی (خلع سلاح موشکی) به تدریج با اقتصادی ناکارآمد و تداوم تحریمها به بهانه مثلا حقوق بشر (که میتواند تا ابد بهانه های لازم را در اختیار امریکا و غرب قرار دهد!) دچار اختلافات داخلی شده و ذره ذره در خودش فرو بریزد!
اما ترامپ و متحدانش این قدر احمق نیستند که متوجه نباشند، هر اتفاقی در داخل ایران بیفتد، گفتمان سازش و غربگرا ممکن نیست به این زودیها دوباره بتواند از مردم رای بگیرد! یعنی در خوش بینانه ترین حالت، حداکثر شانس آنها فقط کاهش میزان مشارکت سیاسی در انتخاباتهای آینده است. (که آن هم، همه میدانند نظام اسلامی در مقاطع تاریخی ای به مراتب بدتر از اینها توانسته از این نظر گلیم خود را از آب بیرون بکشد.) در تحریمهای اقتصادی نیز خود ترامپ بارها به صورت غیر مستقیم اعتراف کرده که، نهایتا دارد بهترین فرصتهای اقتصادی خود را به رقبای اروپایی (مثل فرانسه و آلمان) یا چین و روسیه میدهد! یعنی نهایتا چنین کشورهایی مثلا صدها هزار فرصت شغلی خود را صرف همراهی با دیوانه بازیهای ترامپ نخواهند کرد! یا از اینها بدتر، وقتی ست که همین تحریمها باعث بهترین انگیزه ها برای رشد اقتصادی داخل کشور شود. زیرا همین تحریمها باعث شده حداقل امروز هیچ طیف سیاسی خاصی از درون نظام، در مورد ضرورت وجودی اقتصاد مقاومتی تردیدی به خود راه ندهد. بگذریم...
الغرض، طبق برآوردهای یاد شده، نخست وزیر ژاپن نیز به دیپلماتهای عمان اضافه شده و راهی تهران میشود که (در کنار چماق هایی مثل خبر ورود فلان ناو هواپیمابر امریکایی و ...) وعده های هویجی خود را به جمهوری اسلامی داده و کار را تمام کند! رد کردن قاطعانه ی این دلالی و «وساطت هویجی» نیز طرف امریکایی را متوجه اوضاع واقعی نمیکند. آنها هنوز نمیخواهند باور کنند که جمهوری اسلامی در یمن و سوریه چه میگوید و چطور هشدار میدهد!؟ نمیخواهند بپذیرند که جمهوری اسلامی تحریم نفتی خود را نخواهد پذیرفت و اجازه نخواهد داد کار به مراحلی برسد که چیزی برای از دست دادن نداشته باشد! نمیخواهند بپذیرند که جمهوری اسلامی چهل سال است که مهمترین و اصلی ترین استراتژی های کوتاه و بلند مدت نظامی خود را اتفاقا و دقیقا برای دفاع در برابر چماق های ارتش امریکا طراحی و اجرا کرده است! امریکا و متحدانش باید شیر فهم شوند که وقت و بی وقت، دارند در مورد چه سطحی از توان موشکی ایران ادعاهای ابلهانه خود را تکرار میکنند!؟ آن هم وقتی در قبال برجام هسته ای این قدر وقیحانه به کوچکترین سطح تعهدات خود عمل نکرده و پس از گرفتن تمام مطالبات خود، یک طرفه آنرا نقض کرده اند! کدام موجود احمقی در این شرایط گلوبال هاوک خودش را به طرف رقیبی چون جمهوری اسلامی می فرستد؟! آن هم وقتی همین چند روز قبل برادران یمنی ما پهبادی در همین حد را در هوا ناکار کرده اند؟! این یعنی لخت شدن قمار بازی که روی دور باخت افتاده است و حالا میخواهد بر سر حیثیت خود بازی کند ...
پهباد غول پیکر و ضد رادار امریکا هنوز هم خیال میکند که قدرت موشکی و پدافندی جمهوری اسلامی فتوشاپ است! واقعی هم باشد، ایران الان در بدترین وضعیت است و چطور ممکن است جرات ساقط کردن آنرا داشته باشد؟! وقتی اهمیت مقابله با فسادهای اجتماعی مثل بدحجابی و بی حجابی، به بهانه ضرورت مبارزه با مفاسد اقتصادی ، به شکلی کاملا بی ربط و احمقانه انکار میشود، چرا نتوان همین کار را با ضرورت حیاتی برای پاسخگویی به تجاوز علنی یک ارتش بیگانه به داخل مرزهای رسمی کشور تکرار کرد؟! اصلا تفنگداران امریکایی این پهباد را ساخته اند که 30 هزار کیلومتر پرواز کند و دهها هزار کیلومتر مربع از کشورهایی چون روسیه و چین را اسکن و نقشه برداری کند! چطور ممکن است نسل قدیمی و میانبرد پدافند ایران آنرا اصلا در هوا ببیند؟! چطور ممکن است جمهوری اسلامی در این شرایط، به جای تبرئه خود از اتهام ماجراجویی و جنگ طلبی ، به تمام نیروهای نظامی خود تاکید نکرده باشد که: از کوچکترین تحریک دشمن پرهیز کنید!؟ قدرتی که برای نوشتن یک شعار طبیعی و عمدتا تبلیغاتی بر روی یک موشکش مجبور میشود تمام مشکلات تحریم و گران شدن مرغ و ماکارنی و ... پوشک بچه را گردن بگیرد، چطور جرات میکند همان موشک را به سمت همان دشمن تحریم کننده هدف بگیرد و دستور شلیک بدهد!؟
اما گلوبال هاوک ، یعنی عقاب جهانی امریکایی ها ، یک هدیه الهی به نظامی اسلامی ست که ظاهرا در این روزها از خداوند متعال چنین چیزی را میخواسته است! این مائده ای ست از طرف همان آسمانی که سالها قبل طوفان شن طبس را فرستاد. همان خداوندی که در تمام طول این سالها اراده کرده است این نظام حفظ شود. شلیک کردن پس از چند بار اخطار ... و منهدم کردن بزرگترین پهباد گرانقیمت موجود جهان تمام مناسبات قبلی و محاسبات طرفین امریکایی را به هم میزند! این عقاب جهانی را باید مثل جوجه کباب ، فقط با یک شلیک پدافندی به سیخ کشید! حالا به فرض محال، اگر هم بنا باشد جنگی دربگیرد، به خاطر ماجرا جویی ایران در عراق (حمله به یک مرکز تجمع نیروهای امریکایی) یا جنگ طلبی اش در انهدام چند نفتکش نخواهد بود! بلکه حالا یک پهباد غول پیکر و فوق پیشرفته امریکایی ست که وقیحانه به مرزهای ما تجاوز کرده و مذبوحانه منهدم شده است! حالا این جمهوری اسلامی ست که ثابت می کند ، گزینه نظامی خود را نه روی میز، بلکه گزینه «دفاع نظامی» را همواره در میدان عمل پیاده کرده است...
حالا هیچکدام از کارشناسان نظامی نمیتوانند اتفاقات اخیر در یمن را نادیده بگیرند! گلوبال هاوک ده برابر بسیاری از جنگده های مرسوم فعلی امریکا قیمت دارد و سیستم ضد رادارش از اکثر قریب به اتفاق آنها قوی تر بوده است. اصلا خلبانهای آینده امریکا نمیتوانند حدس بزنند که در هر گونه خیال تجاوز به مرزهای ما ، با چه سطحی از قدرت پدافندی مواجه خواهند بود؟! و بنا ست چه تعدادی از آنها آخرین پرواز خودشان را به سمت داخل مرزهای این کشور داشته باشند؟! آنها میدانند که انقلاب اسلامی دقیقا بر خلاف اکثر سیاستمداران خودشان، تا به سطوحی بالاتر از قدرت نظامی نرسیده اند، سطوح پایین تر توان واقعی خود را برملا نمی کنند! حالا این کارشناسان و ژنرالها و کهنه سربازان امریکایی هستند که تبدیل به زیباکلام های حکومت امریکا شده و افکار عمومی داخل خودشان را از جنگیدن با انقلاب اسلامی میترسانند! آن هم افکار عمومی ای که توسط خود رسانه های غربی، دهها سال است که از قدرت هسته ای ایران ترسانده شده اند! امریکا و متحدانش چطور میتوانند به مردم خود توضیح بدهند که دهها سال است در مورد موشکهای هسته ای ایران دروغ گفته اند؟!
امریکایی ها به صورت ناخودآگاه نیز تشخیص میدهند که نمیتوان بعد از این هم مثل سابق، مردم و اقتصاد ایران را از گزینه های نظامی ترساند. میدانند که در آینده نیز به هیچ وجه لازم نیست، جمهوری اسلامی بیشتر از این حد بهانه جنگ طلبی به آنان بدهد. این به زبان ساده یعنی، از این پس ، این طرف مقابل است که باید اقتصاد و افکار عمومی خود را در مورد عدم احتمال جنگ متقاعد کند! و مثلا به بازارهای بورس خود تضمین بدهد که قصد چنین حماقتی را ندارد. (اصلا غیر ممکن به نظر میرسد که ابر قدرت نظامی جهان ، اعتبار خود را بر سر عواقب چنین جنگی قمار کند!) اینها به زبان ساده یعنی قرار گرفتن امریکا و متحدانش بر سر یک دو راهی ... که هر دو به دو پرتگاه منتهی میشوند! یا باید در ادامه ی رجز خواندن های خود به ایران اسلامی حمله کنند... (چون حالا یک هواپیمای گران قیمت خودشان مورد حمله قرار گرفته است! آن هم با این ادعای احمقانه که: این پهباد وارد مرزهای ایران نشده است! آن هم ایرانی که خود امریکایی ها ادعا میکنند نفتکش ها را در خلیج فارس زده است! و به پایگاه نظامی شان در عراق حمله کرده است! و ...) یا گذشته از جمهوری اسلامی، به تمام جهان اعلام کنند که: در طول روزها و هفته ها و سالهای اخیر ، داشتند فقط بلوف گزینه های نظامی خودشان را میزدند! و نهایتا معلوم است که در این پرتگاه دوم فقط آبرو و حیثیت شان را باید بریزند! نه تمام منافع شرکتهای نفتی و اقتصادی شان در این منطقه و آینده ی حکومتهای دست نشانده شان را در پرتگاه منتهی به راه اول ... !
اگر حمله کنند، کاملا معلوم است که نیروهای خودشان همان قدر آمادگی برای چنین جنگی را ندارند و نداشته اند که ... طرف مقابل دقیقا برعکس! آن هم وقتی که تمام افکار عمومی جهان میداند و میفهمد که «اول امریکایی ها به داخل مرزهای قانونی یک کشور تجاوز کرده اند»! و دقیقا وقتی که کارشناسان نظامی این کشور در مورد یک قابلیت دفاعی طرف مقابل غافل گیر شده اند! و با هواپیماهایی که مثلا خلبانان آنها میدانند جنگده شان از گلوبال هاوک رادار گریزتر نیست! و باز آن هم وقتی که مدتاها ست به تمام افکار عمومی جهان و ایران تلقین میکنند که کار این دشمن با همان تحریمهای اقتصادی به زودی تمام میشود! (این یعنی حمله به دشمنی که ظاهرا چیزی برای باختن ندارد!) و اگر حمله نکنند ... یعنی چلاق شدن اصلی ترین چماق داران شان! یعنی اقرار کردن به اینکه: این همه سال در مورد گزینه های نظامی بلوف های وقیحانه می زده اند! (و حق با «جان کری» بود که خطاب به کنگره امریکا ادعا می کرد: ما در برجام با یک اسلحه بدون خشاب دشمن را ترسانده و تسلیم کرده ایم!)
در چنین شرایطی ، قطعا آینده مناسبات داخلی جمهوری اسلامی را زیر مجموعه های «گفتمان مقاومت» رقم خواهد زد. زیرا برگ برنده اصلی گفتمان های غربگرا و سازشکار همین ترس از هیمنه نظامی امریکا بود. نه ترسیدن واقعی از اینکه در خیابانهای تهران دیوار جداسازی محرم و نامحرم بکشند! (این دغدغه یک مشت سلبریتی و فالوئرهایشان و ... فوق آخر کمتر از یک دهم اقشار مرفه و بی درد جامعه فعلی ایران بود که توانست برای محرومان جامعه آنرا به ترس از جنگ طلبی ترجمه کند ...!) ترسی که ترامپ در طی ساعتها و روزهای بعدی، احمقانه ترین معامله را با آن انجام داد! از حماقتش در ارسال پیام توسط عمان گرفته تا میانجی کردن نخست وزیر ژاپن و ... تشکر از نیروهای نظامی جمهوری اسلامی که هواپیمای جاسوسی سرنشین دار او را ساقط نکرده اند!
در فرصتهای آینده باید بحث کرد که چرا تمامی طیفهای اپوزیسیون اصل نظام مجبور خواهند شد، از سوراخ بزرگ همین موشک مرصاد... در پرده تحمیق مردم... ذات کثیف «براندازانه» خود را رو کنند! و بدنه اجتماعی باقیمانده خود را به همین طیفهای رسمی «برانداز» تقدیم کنند! آن هم براندازهایی که در تمام این چهل سال، سازمان یافته ترین نیروها یشان «سازمان منافقین» بوده است و پوپولیست ترین شان طرفداران ربع پهلوی! که اولی منفورترین گروه در افکار عمومی ایران معاصر هستند و دومی مضحک ترین! (تصور کنید آن همه اراجیف در مورد ضرورت مبارزه با دیکتاتوری و حقوق شهروندی و آزادیهای سیاسی و ... آخرش به اینجا برسد که تمام مقدرات کشور را باید سپرد دست موجودی با کمترین ضریب هوشی سیاسی که پدرش تاج و تخت طلا داشته...!! )
پهبادها اول منفجر و منهدم میشوند و بعد سقوط میکنند؛ اما «دماغ بادهای» همیشه برخوردار از سفره انقلاب و همواره طلبکار از خود انقلاب، اول سقوط میکنند و بعد منهدم میشوند! (چه جملات قصاری میگویم من!) اصلاح طلبان نمیتوانند با دعواهای زرگری نزدیک به انتخابات، حساب خود را از دیگر گفتمان های سازش و مذاکره جدا کنند. دیر یا زود روشن خواهد شد که گلوبال هاوک امریکایی داری چند و چه نوع سرنشیانی بوده است...