به گزارش حلقه وصل، در ابتدای این نشست که سهشنبه ۲۷ مرداد برگزار شد، حمیدرضا پگاه، بازیگر سینما و تلویزیون در دکور صندلیهای پیوسته و چمدانی که سیبهای سرخ از آن بیرون ریخته بود، با همراهی موسیقی به خوانش بخش هایی از کتاب پرداخت.
در ابتدای نشست، حسام الدین مطهری، نویسنده کتاب «درخت به» پشت تریبون رفت و درباره اثرش به ارائه توضیحاتی پرداخت. وی با بیان اینکه از ۱۸ سالگی کار روزنامهنگاری را در روزنامههای مختلف آغاز کرده، گفت: از این زمان تاکنون که داستاننویسی را ادامه میدهم، همواره کوشیدم که یاد بگیرم. نوشتن به شکل خودخواهانهای برایم مهم است. من به مخاطبم هم بسیار اهمیت میدهم. نویسندهای که مخاطب نداشته باشد، گویا در اتاقی خالی برای خودش صحبت میکند.
این نویسنده با اشاره به خوانش یکی از داستانهایش توسط حمیدرضا پگاه، گفت: وقتی بیواسطه با متن روبهرو میشوم، لذت بیشتری میبرم. نوشتن داستان کوتاه برایم یک برونریزی روح است و بسیار ناگهانی اتفاق میافتد. ممکن است در عرض ۳۰ ثانیه متوجه شوم که باید داستانی را بنویسم. فرایند این جریان ۳۰ ثانیهای ممکن است ماهها یا سالها طول کشیده باشد اما لحظهای که ولع نوشتن پیدا میکنم، بسیار اتفاقی است.
وی در ادامه یادآور شد: حوصله بازنویسی داستانهایم را ندارم. البته بزرگان گفتهاند که باید داستان را پس از نوشتن بلند بلند خواند تا ایرادهای آن نمایان شود. بخشهایی از «درخت به» که خوانده میشد در ذهنم داشتم جای برخی کلمات را تغییر میدادم. کم پیش میآید که داستانهایم را بازنویسی کنم. مطهری درباره تعداد داستان ها یادآور شد: در انتخاب اولیه، تعدادی داستان برای انتشار در قالب این کتاب برگزیدم اما کارشناسان اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پنج داستان کتاب را حذف کردند. البته کتابم ایرادهای ویرایشی بسیار اندکی دارد و این را مدیون همسرم هستم.
داستانهای «درخت به» در مرز تبدیل شدن به داستان کوتاه هستند
حسن محمودی، کارشناس ادبیات داستانی و روزنامه نگار درباره «درخت به» گفت: مدتی است که این نکته ذهنم را مشغول کرده است که چرا در سنت داستاننویسی ایران، مجموعه داستان کوتاه درخشان نداریم. این سوال پس از خواندن «درخت به» در ذهنم پررنگتر شد. برخلاف آن در ادبیات جهان نمونههای فراوانی داریم.
وی یادآور شد: داستاننویسان ما داستانکوتاهنویسی را کمتر تجربه کردهاند. این تجربه در حد طرح مانده است. البته این سوال هم وجود دارد که داستان کوتاه تا چه اندازه میتواند مجال ایدهپردازی نویسنده را فراهم کند؟ داستانهای «درخت به» در مرز تبدیل شدن به داستان کوتاه میایستند. چرا وقتی نویسنده متریال بیشتری در یک داستان دارد، ناگهان داستانش را تمام میکند؟ در پایان بیشتر داستانها، تلنگری به ذهن مخاطب زده میشود و گویی میخواهد حسی منتقل شود اما پرسش اصلی این است که انتقال این حس در این حد چقدر میتواند به ماندگاری داستان بینجامد. ما نیاز داریم که بیشتر بنویسیم و تمرین کنیم.
محمودی در ادامه یادآور شد: در هر صورت اگر بخواهم کتابی را به مخاطبی برای لذت بردن از فرصت کوتاهش پیشنهاد بدهم، قطعا «درخت به» را معرفی میکنم.
وی در نقد ساختاری این کتاب گفت: قید زمان، قید مکان، شخصیتها و اشیاء میتواند جهان معنایی مورد نظر نویسنده را بسازد. برخورد داستاننویس با زمان برایم جالب بود. از هر زمانی، اشیائی مخاطب را به گذشته پرت میکند. میتوانیم کتاب را نقد دنیای مدرن در نظر بگیریم و به نظر میرسد چیزی از گذشته در ذهن مخاطب جا مانده است.
این داستاننویس و روزنامهنگار افزود: داستانها تلنگرهای کم و زیادی به ذهن مخاطب میزند. این حس به خوبی منتقل میشود بیآنکه نویسنده اصراری برای فرم دادن به داستانها داشته باشد. اتفاقا هر جا که خواسته این فرم را ایجاد کند، در انتقال ناموفق بوده است. مولف با زمان به خوبی بازی کرده است. من فکر میکنم نویسنده در برخی داستانهای کوتاه مجال شرح و ساخت داستان را نیافته است.
در «درخت به» سایه مرگ حس می شود
در ادامه این نشست مجید قیصری، «درخت به» را اثری خوشخوان برای مخاطب امروز دانست و گفت: میتوانم بگویم قصهها بسیار خوب شروع شده و پایان روانی دارند. این برای مخاطب امروز که میخواهد به دنبال لایههایی در متن بگردد بسیار خوب است. طنزی در لابهلای این قصهها به چشم میخورد اما مخاطب در تمام این مجموعه سایه مرگ را حس میکند. این شاید برای مخاطبی که مرگاندیش نیست، جذاب نباشد.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: برخورد نویسنده با زمان و مکان خوب صورت نگرفته است. مشخص نیست شخصیتهای داستان چه سنی دارند، کجا هستند و کارکرد آنها مشخص نیست. متن کتاب قصهمحور است و داستانمحور نیست. در بیشتر داستانهای کوتاه ما این ضعف وجود دارد. از ابتدا تا انتها، راوی چیزی را برای ما روایت میکند و ماجرای بیان شده، ساختار داستانی ندارد. همچنین تصویری از هیچ یک از روایتهای کتاب در ذهن مخاطب نمیماند. در حالی که اگر به داستان «بینوایان» نوشته ویکتور هوگو و شخصیت ژانوالژان نگاه کنید، هنوز شخصیتهای داستان را به یاد دارید. وظیفه هر داستان کوتاه این است که با جنس کلماتش، فضا و شخصیت را به خوبی در ذهن مخاطب بکارد.
نویسنده کتاب «گوساله سرگردان» تاکید کرد: شاید ما درگیر سنت نقالی در داستاننویسی خود هستیم و آنچه که باید ساخته شود، رخ نمیدهد. به همین دلیل نویسنده در تلاش است که متن را به یک سرانجامی برساند. اما چیزی که متن را جذاب کرده است، طنز جاری در آن است که سختترین اتفاقها را خواندنی کرده است.
قیصری ادامه داد: شاید مطهری، بیحوصلگی را از دنیای روزنامهنگاری با خود به دنیای داستاننویسی آورده است اما باید توجه داشت که «همینگوی» هم روزنامهنگار بود و فقط نگاه تیزش به خبر را با خود به داستاننویسی آورد. نداشتن لایههای زیرین دیگر ضعف داستانهای این کتاب است. من در برخی داستانها خیلی سعی کردم پیرنگ داستان را بیابم اما نتوانستم. لایههای زیرین متن در هر هنری اهمیت و در داستاننویسی جایگاه خود را دارد. وی درباره جلد کتاب نیز گفت: طرح جلد سدری کتاب برایم جذاب نبود.
نویسنده درخت به: سعی نکردم هر چه نوشتهام را به خورد مخاطب بدهم
در ادامه این نشست، نویسنده کتاب «درخت به» در بخش دیگری از سخنانش گفت: وقتی به جنگل میرویم، گمان نمیکنیم که تمام دنیا جنگل است. هر داستانی هم جهان خاص خود را دارد. کار نویسندگان بزرگ هم همینطور است.
وی ادامه داد: برخی از داستانها در گذشته نوشته شده بود و برخی هم به تازگی. من سعی کردم از سطح آماتوری به سوی حرفهای بودن حرکت کنم. کار خودم را دوست دارم و سعی نکردم هر چه نوشتهام را به خورد مخاطب بدهم. من میکوشم خودم باشم و نمیخواهم برای عزیز شدن در چشم شخص یا گروه خاصی بنویسم. در جهان داستان، خودم را خدا میدانم. حس نمیکنم برای بهشت رفتن داستان مینویسم. صرفا از روی احساس لذت داستان نوشتم.
مطهری ادامه داد: من مدتها است از روزنامهنگاری فاصله گرفتهام. دلایلی برای خودم داشتهام. فکر میکنم فضای فعلی، جایی برای حرفهایگری در روزنامهنگاری نیست و ممکن است شأن انسان آن طور که باید حفظ نشود. ترجیح میدهم در شرایط فعلی در مطبوعات ننویسم. اگر هم مطلبی از من در نشریات منتشر میشود، پولی بابت آن دریافت نمیکنم.
نویسنده «کلت ۴۵» اظهار کرد: هر داستاننویسی در داستان خود، خداست. من فکر میکنم شرایط زیستی هر انسانی برایش شیوه خاص در اندیشیدن پدید میآورد و اینگونه موضوع داستانها شکل میگیرند. معتقدم درباره رمان باید زمان بیشتری گذاشت و با دقت بیشتری بازنویسی کرد.