به گزارش حلقه وصل، «عبدالله گنجی» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «جوان» نوشت:
از جمله فرازهای مهم بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی تأکید بر پذیرش نقد و اصلاح اشتباهات در عین تجدیدنظر ناپذیری است. اینکه در چه مواردی تجدید نظر نمیشود و در کجا تن به اصلاح رویهها و اشتباهات داده میشود باید تبیین و تحلیل گردد. بدون تردید بخشی از ریزشهای انقلاب اسلامی به همین دلیل صورت میگیرد و افرادی که در گرداب تحولات فکری – اجتماعی به این باور میرسند که «انقلاب اسلامی امری اشتباه و نظام دینی اشتباه بزرگتری بود» از این فراز بیانیه عصبانی میشوند. این جماعت همان کسانی هستند که مقصودشان از اصلاحطلبی، تجدیدنظرطلبی است و برای این موضوع صدها کتاب و مقاله و مصاحبه از خود بهجای گذاشتهاند. اما اینکه در چه چیزی تجدید نظر نمیکنیم باید به مفاهمه مشترک نخبگان کشور تبدیل شود.
بدون تردید همه مواردی که کامیابیهای نظام جمهوری اسلامی را به ارمغان آورد باید استمرار یابد و همه آنچه ایران را نسبت به گذشته معاصر با قامتی بلندتر و مقتدرتر نشان میدهد باید مورد تأکید برای آینده قرار گیرد. بهصورت طبیعی تجدیدنظرناپذیری در اصول و آرمانهای اساسی است که جنبه هویتی به خود گرفته است.
مؤلفههای اساسی همچون: مردمسالاری دینی (اسلامیت – جمهوریت)، اسلام سیاسی، اصرار بر تمایز هویتی و تمدنی با غرب خوب/بد، جستوجوی عزت در سایه اسلام، بومیگرایی در مدلهای اداره کشور، نظامسازی و دانش، کم کردن سلطه جهانخواران از حوزه جهان اسلام، باور به جامعیت و جهانشمولی اسلام، اعتقاد به اسلام اجتماعی، مرزبندی با غیریتهای هویتی، اصرار بر امام، ولایت فقیه، استقلال سیاسی، نپذیرفتن بازگشت به شرایط قبل از انقلاب اسلامی و حمایت از مستضعفین و مظلومان از جمله اصولی هستند که تجدیدنظر ناپذیر خواهند بود. در تبیین چرایی اصرار بر موارد ذکر شده کافی است تا ایران امروز را با لحظه لحظه ۲۰۰ سالی که با غرب آشنا شدیم مقایسه کنیم، تجزیه کشور، قراردادهای استعماری، کودتا، حاکمان دستنشانده، انتخاب نخستوزیران و صدراعظمان توسط غرب، کاپیتولاسیون، حق توحش، نبود مردم در صحنههای سیاسی و اجتماعی کشور، ژاندارمی منطقه و... به ما گوشزد میکند که تجدیدنظرطلبی به معنای تحجر و واپسگرایی و غلتیدن در دامن نظام سلطه است. تمرین و تجربه استقلالخواهی در ۴۰ سال گذشته و ایجاد بنیانهای مستحکم اعتقادی و فکری و زیربنایی و ایستادگی مقابل قلدران عالم در جنگ نامتقارن که مبنی بر باور دینی و حضور مردمی است ما را مصمم میکند که تجدیدنظر طلبی به معنای خودکشی و حذف همه آوردهها و فروریختن بنیان رفیعی است که حضرت امام با گفتمانی متمایز در جهان معاصر به ارمغان آورد. تجربه ۲۰۰ ساله آشنایی با غرب نشان میدهد که هیچ شاخصی جز اسلام نمیتواند وجه تمایز و شاخص مقاومساز و ظلمستیز ایرانیان گردد.
ایران معاصر نشان میدهد که نحلههایی همچون ملیگرایان و روشنفکران در نگرش و عمل، پیادهنظام اندیشه و مرام غرب بودهاند. یا از کنار آوردهها و داشتههای بومی گذشتهاند یا از آنان ابراز برائت کردهاند. اما امام ثابت کرد که کلید مقابله با تحقیرکنندگان داخلی و خارجی ایران، اسلام است و مردم نیز لبیک گفتند و ثابت شد همه تفکرات و افرادی که قبل از امام با پهلویها در چالش بودند، فاقد پایگاه مردمی جهت تغییر بودهاند و علت اصلی عدم اقبال مردمی به آنان نیز عدم تمسک آنان به اسلام بوده است. در بعد رفتار حاکمان اسلامی آنچه در دهه دوم انقلاب میتواند ما را به پیش ببرد، سیره رهبران امروز و دیروز انقلاب اسلامی است. همانطور که عقلانیت لازمه دموکراسی و نغلتیدن در ورطه پوپولیسم است، صداقت دینی نیز شرط استمرار و جذابیت بعد اسلامیت حکومت است. به همین دلیل در حکومت دینی محبوبیت به هر قیمتی تحصیل نمیشود و رهبران دینی به هر قیمتی به دنبال کف و سوت اجتماع نیستند. نه تنها آرمانهایی را که مردم برای آن فداکاری کردند، به بهانه گسترش شعاع محبوبیت به مسلخ نمیبرند، بلکه بر آن اصرار دارند و ذائقه اکثریت ملت نیز اینگونه صداقت را میپسندد. راز و رمز موفقیت امام در ایجاد این بنیان رفیع نیز صداقت بود.
اما در بعد اصلاح خطاها و اشتباهات باید دقت شود که با تجدیدنظرطلبی اشتباه گرفته نشود. روشها، تاکتیکها، سیاستها و برنامهها در بستر زمان دچار قبض و بسط میشوند، اما اجتهاد در اصول هرگز صورت نمیگیرد. نظام اسلامی اصلاحات بارز و برجستهای در ۴۰ سال گذشته انجام داده است که میتوان به مواردی مانند اصلاح قانون اساسی، تمرکز در قوه مجریه، تمرکز در رهبری، ایجاد مجمع تشخیص مصلحت در قانون اساسی با هدف تشخیص مصلحت مردم (بخوانید مصلحتسنجی برخلاف شرع و قانون)، پیشگیری از ورود دگراندیشان به حکومت با هدف پیشگیری از استحاله و انحراف آن، بازگشت از اشتباه کنترل جمعیت، اعتراف به ضعف در اجرای عدالت در کشور و تلاش برای اصلاح آن، اصلاح بسیاری از قوانین دهه اول انقلاب، مردمیکردن امنیت در مناطق مرزی، تلاش جهت ورود جوانان به حوزههای مدیریتی و عبادی کشور و اخیراً اصلاح اشتباه بانکداری نیروهای مسلح نمونههایی است که نظام اسلامی دست به اصلاح زده یا میزند. ممکن است در آینده نظام پارلمانتاریستی را ترجیح دهند یا مثلاً شرایطی ایجاد شود که این اشتباه قانون اساسی که به شخص دوم کشور رئیسجمهور میگویند، اصلاح شود. در هیچ جای دنیا به نفر دوم کشور رئیسجمهور نمیگویند. نفر اول «جمهور ایران» اکنون رهبری است و اطلاق «رئیسجمهور» به شخص دوم در عرف و حقوق بینالملل نیز مرسوم نیست و بخشی از تنشها و تعارضات در حیطه و شعاع وظایف و مسئولیتها نیز از همین اشتباه برمیآید که ممکن است در آینده با تبدیل آن به «رئیس دولت» اصلاح شود. اگر کسی اصلاح اشتباهات را بهمعنای بازگشت کسانی که با انقلاب اسلامی سرنگون شدهاند یا ورود کسانی که سکولاریسم را فریاد میزنند بداند، مطالبه اشتباهی است. در همه پیشنهادات اصلاحی باید همسویی اسلام و جمهوریت با هم صورت گیرد و هر پیشنهاد اصلاحی که یکی را نادیده بگیرد یا در گفتمان و رفتار نمود نداشته باشد، به معنی تجدیدنظرطلبی است و حتماً مورد توجه نخواهد بود و با اندیشه بنیانگذار نیز در تعارض خواهد بود.