به گزارش حلقه وصل: به نقل از جهان نیوز: در نشست خبری اخیر سخنگوی دولت، بعضاً سخنانی از سوی خانم مهاجرانی مطرح شد که جای نقد بسیار دارد. برای مثال، خانم سخنگو در این نشست خبری گفت: «رویکرد آقای دکتر پزشکیان به عنوان رئیس دولت راجع به موضوع عفاف و حجاب کاملاً مشخص و مصرح است. همانطور که ایشان بارها خودشان هم گفتند، موضوعات فرهنگی را با زور نمی توان جا انداخت». همچنین وی اشاره کرد: «موضوعات فرهنگی از جنس باور است و باور را لزوما با «باید» نمیتوانیم موضوعش را حل بکنیم».
چند نکتهای که میتوان در این زمینه گفت:
یک: زوری که سخنگوی دولت به آن اشاره کرده است، در حقیقت، همان قانون و الزام است که در همه جای دنیا یک اصل پذیرفته شده است و هر کشوری براساس منافع، مصالح، باورها و آداب و رسوم خود، در عرصه های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... چنین زوری را دارد. چون قانون یعنی همان زور و اجبار؛ وگرنه دیگر قانون نیست!
دو: کمتر مسأله ای را در جامعه می توان یافت – اگر نگوییم که هیچ مسأله ای وجود ندارد - که یا مستقیم و یا غیر مستقیم به فرهنگ برنگردد. اگر اینگونه است با توجه به پیش فرض سخنگوی دولت، باید تمام قوانین در همه کشورهای دنیا پاره شوند!
سه: کلاهبرداری، خرید و فروش و استعمال مواد مخدر، دزدی، رشوه، تخلفات راهنمایی و رانندگی و دیگر آسیب های اجتماعی هم در هر صورت به باور افراد گره خورده است! مگر غیر از این است که باید باور افراد را در این موارد تصحیح کرد؟ اما آیا می توانیم با این امید، از قانون و اجرای قانون مجازات در برابر این افراد کوتاه بیاییم؟
چهار: در سطح کلان، لزوماً مأمور قانون با اجرای قانون به دنبال تصحیح اعتقاد و یا باور افراد جامعه نیست. مثلاً پلیس راهنمایی و رانندگی به دنبال این است که رانندگان، پشت چراغ قرمز بایستند و یا سرعت غیر مجاز نروند.
پلیس، کاری به باور یا عدم باور راننده ندارد. پلیس مسئول تصحیح اعتقاد و باور او نیست. از راننده انتظار دارد که قانون را رعایت کند؛ نه بیشتر و نه کمتر؛ حال، با اعتقاد یا بی اعتقاد، کاری به آن ندارد؛ اگر رعایت نکرد، جریمه اش می کند. در مورد دزدی و سایر آسیب های اجتماعی و همچنین عفاف و حجاب هم همین است.
پنج: فرهنگ سازی و قانون هر کدام در جای خود ضروری است و ارزش دارد، اما هیچکدام جای یکدیگر را نمی گیرند. از طرفی، براساس قانون اساسی کشور، رئیس جمهور سوگند میخورد که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری و قانون اساسی کشور باشد.
یکی دیگر از حواشی این نشست خبری، آنجا بود که سخنگوی دولت گفت: «طیف تندرو هم یک طیفی از همین مردم هستند؛ لذا باید صدای آنها را شنید و دغدغههای آنها را درک کرد. هر چند که هر گونه خواستهای که با منافع ملی و منافع نظام همسویی نداشته باشد از طرف هیچکسی مورد اقبال و استقبال نخواهد بود».
شایسته نیست که سخنگوی دولت، با توجه به جایگاه حساسی که در آن سخن می گوید، در مورد تعداد زیادی از نمایندگان مجلس و در حقیقت، بخش زیادی از جامعه، همان واژه ای را استفاده کند که آن خبرنگار پرسشگر استفاده کرده است.
اگر به امثال آن خبرنگار تذکر نمی دهد، حداقل نباید از ادبیات نامناسب آن خبرنگار - که میزان درک خود را نشان داده و خطاب به برخی نمایندگان دغدغه مند مجلس گفته است - استفاده کند.
رهبر انقلاب فرمودند: «آنهایی که امروز در بیرون از مرزهای کشور می گویند تندرو، مقصودی دارند و معنایی مورد نظرشان است. دوستان ما و برادران ما در داخل مراقب باشند آنچه مقصود او است تکرار نکنند. آنهایی که می گویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصممتر و پایدارترند؛ حزباللهیها را می گویند تندرو. میانهرو [هم] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانهرو این است: تندرو کسی است که پایبند انقلاب است، میانهرو کسی است که در مقابل خواستههای آنها تسلیم است».