به گزارش حلقه وصل: نورنیوز نوشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی ۲۶ مرداد سال جاری در دیدار با فرماندهان سپاه گفتند: «ما فصل مُشَبّعی را حرکت کردیم. این سربالایی، این شیب تند را عبور کردیم، به قلهها نزدیک شدیم. نباید خسته بشویم.» حضرت آیتالله العظمی خامنهای پیشتر نیز در سخنرانیهای جداگانه به تواتر بر مفاهیم کلیدی سخنرانی اخیرشان تأکید داشتند؛ چنانچه یازده سال پیش، در سخنرانی روز ۱۴ خردادماه سال ۱۳۹۱ در حرم مطهر بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز فرموده بودند: «در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتی ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگری ممنوع است؛ لذتجویی ممنوع است؛ به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن برای مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیتهاست که میتوانیم به قله برسیم. ما داریم در دامنه حرکت میکنیم. ما هنوز به قله نرسیدهایم؛ با آن فاصله داریم. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، دشمنیها تمام خواهد شد. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، معارضههای خباثتآلود به پایان خواهد رسید. ما تا آن روز فاصله داریم. حرکت را باید بیوقفه ادامه دهیم.»
تأکید رهبر معظم انقلاب در یک بازه زمانی ۱۲ساله بر کلیدواژههای نمادینی چون «قله»، «دامنه» و «حرکت در مسیر»، علاوه بر اینکه محورهای راهبردی کشور را مشخص میکند، پرسشهای قابل تأمل دیگری به دنبال دارد که بدون یافتن پاسخی برای آنها، درک عمق و مافیالضمیر مفاهیم یادشده ممکن و میسر نخواهد بود. پرسشهایی نظیر اینکه مشخصات قله مورد اشاره مقام معظم رهبری چیست؟ کشور در حال حاضر نسبت به قله در چه فاصلهای قرار دارد؟ وجوه مشخصه دامنهای که در آن قرار داریم چیست و شاید کلیدیترین سوال این است که چرا فقط وقتی به قله برسیم، دشمنیها پایان خواهد یافت؟
در این مجال، به بررسی و یافتن پاسخ برای این پرسش میپردازیم که چرا «قله»، تنها جای امن و حصین روندهای پیشرفت کشور و نقطه پایان خصومتهاست؟
جواب این سوال را از یکی از خاطرات دریابان «علی شمخانی» دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی کشور شروع میکنیم؛ زمانی که همپای مذاکرات فشرده هستهای نمایندگان ۵+۱ در وین و ژنو، «بوریس جانسون» وزیر خارجه وقت انگلیس و «کاترین اشتون» مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تهران آمدند. دریابان شمخانی در دیداری که با فرستادگان اروپایی داشت، صراحتاً این موضوع را به طرف غربی یادآور شد که «مذاکره در شرایط کنونی، تنها گزینه پیش روی شماست؛ چون شما همه مسیرهای ممکن را پیمودند و نتیجه نگرفتید. بر این مبنا نمیتوانید در مذاکرات شرط تعیین کنید چون راهی جز مذاکره برای رسیدن به توافق ندارید.» پشتوانه این اظهارات، دستیابی به دانش پیشرفت هستهای، توسعه فعالیتهای صلحآمیز هستهای، طراحی و ساخت سانتریفیوژهای نسل جدید، افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده و تولید اورانیوم با غنای ۲۰ درصد بود. ایران در مسیر پیشرفت هستهای به نقطهای رسیده بود که دیگر متوقف کردنش نه ممکن بود و نه معنایی نداشت؛ مانند دوندهای که از خط پایان گذشته و دیگر هیچ چیز بر نتیجه تأثیرگذار نخواهد بود.
تاریخ چهلوپنج ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، همچنین نمونههای روشن و واضح تاریخی سایر کشورها موید این واقعیت است که دشمنیها، کارشکنیها، مانعتراشیها، اعمال فشار و تمامی ترفندهای شبهقانونی و غیرقانونی برای متوقف کردن حرکت، انحراف مسیر یا دورکردن هدف است؛ لذا رسیدن به قله مثالی که مترادف حداعلی قدرتمندی و توانمندی است، تنها راه پایان بخشیدن به حرکات ایذائی است. چنانکه تمام «آتشبس»ها و «مصالحه»های پایدار دقیقاً لحظهای منعقد میشود که طرف متخاصم به این نتیجه برسد اعمال زور و فشار چه سختافزاری و نظامی، چه اقتصادی و ... به نتیجه مطلوبی که میخواست منجر نشده است و صرف هر هزینه مادی، تسلیحاتی و زمانی دیگر جز تحلیل منابع خود و البته هدردادن آنها فایدهای ندارد. کما اینکه دفاع مقدس و هشت سال مقاومت مردمی کشورمان در برابر حمله عراق و شرکای منطقهای و متحدان جهانیاش سبب شد صدام بعد از یکی از طولانیترین نزاعهای نظامی قرن بیستم، بدون هیچ دستاوردی به بغداد بازگردد و شاهد افول قدرتی باشد که در جنگ با همسایهاش ضعیف و نحیف شده بود.
تاریخ ادبیات جهان برای ترسیم این واقعیت یک مثال اسطورهای ملموس دارد. تا چند دهه پیش «روئینتنی» که رویای مشترک ایرانیها، یونانیها، ژرمنها و ... در دوران باستان بود و در «اسفندیار»، «آشیل»، «زیگفرید» و... تجلی مییافت، نماد و نمودی از آرزوی فناناپذیری و بیمرگی تلقی میشد؛ در حالی که امروز معتبرترین فرهنگهای دنیا، روئینتنی را مترادف با قدرتمندی و نداشتن نقطه ضعف میدانند و در این اتمسفر، «چشم اسفندیار» و «پاشنه آشیل» همان نقاط آسیبپذیر است که به دلایلی از روئینتنی بیبهره مانده است.
باید توجه داشت این اسطورهها قدرت ماورایی نداشتند، بلکه نسبت به دیگران نقاط ضعف بسیار کمتری داشتند. این واقعیت تاریخی، امروز در ورزش، در اقتصاد، در روابط بینالملل و در جوامع کوچک و بزرگ هر روز به شکلی جلوهگری میکند. بر این اساس رهبر معظم انقلاب با درک کامل و دقیق از معادلات قدرت در نظام بینالملل بر این قاعده مهم آگاهند که روش و منش نظام سلطه کاملاً منفعتگرایانه بوده و ماهیت اعتقادی و ایدئولوژیک ندارد. «دستیابی به نتیجه با کمترین هزینه» اصل راهبردی مورد اجماع قدرتهای سلطهگراست و بر این اساس هیچگاه حاضر به پرداخت هزینهای بیشتر از منفعت قابل دسترس، نخواهند بود.
به عبارت بهتر؛ غربیها در عرصههای مختلف نشان دادهاند اگر برای رسیدن به هدفی مجبور شوند هزینهای کنند که از منفعتش بیشتر باشد، حتماً آن کار را انجام نمیدهند و اگر در مواجهه با حریف قدرتمند مجبور به پرداخت هزینه سنگین شوند، ترجیح میدهند از در رفاقت وارد شوند.
قلهای که رهبر معظم انقلاب بارها ازضرورت فتح آن سخن گفتهاند، جایگاه و موقعیتی است که کشور با کسب قدرت در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و علمی عنقریب به آن میرسد و به موازات افزایش قدرتمندی، آسیب پذیریها به کمترین میزان ممکن میرسد و در چنین فضایی دشمنی معاندین به دلیل بالارفتن هزینههای آن بهاجبار پایان میپذیرد.