به گزارش حلقه وصل: سوداگرانِ اغتشاشگر وقتی سال گذشته شورشی را با شعار«زن، زندگی، آزادی» شروع کردند، چنین میانگاشتند که به زودی زود نظام جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد و حکومت ایران به دست گروههای معارض خواهد افتاد، اما وقتی در صحنه عمل و در کف میدان از سوی مردم طرد شدند و اعتنای جدی به آنها نشد، برای توجیه این شکست سنگین به تحلیلها و تفسیرهایی متوسل شدند که با ادعاهای اولیهشان در تعارض بود.
بعضی از این افراد گفتند اتفاقات پارسال قرار بود انقلابی را آغاز کنند و این انقلاب درحال حاضر شروع شده است. اشخاص دیگری هم اتفاقات پارسال را یک تمرین برای جنبش اجتماعی خود میدانستند تا در آینده در یک نبرد جدی وارد شوند و کار نظام جمهوری اسلامی را تمام کنند.
هرچند بسیار مشخص است که این تحلیلها با آن سوداگریهای اولیه مغایرت دارد و آنان از توهم و خواب غفلتِ سقوط زودهنگام جمهوری اسلامی با یک سیلی حقیقت بیدار و هشیار شدهاند، اما به هرحال باید این شکست را نوعی توجیه کنند و رنگ و لعاب دیگری به آن ببخشند. برای بررسی این مدعا با مسعود رضایی، پژوهشگر علوم سیاسی و تاریخ معاصر به سخن نشستیم.
تبدیل اعتراض به اغتشاش
رضایی در ابتدا گفت: اتفاقات سال گذشته از لحاظ ماهیتی با آن چیزی که به اشکال مختلف در سالهای قبلترش رخ داد، تفاوت خاصی نداشت. برای تفهیم این موضوع باید گفت، کشور ما از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چالشهایی را داراست که موجب شده بخشی از مردم صدای اعتراض خود را بلند کنند و نسبت به برخی ناکارآمدیها گلایه و شکایت داشته باشند. این مختص به ایران نیست و تقریباً همه کشورها با چنین موضوعاتی روبهرو هستند، اما ایران با بسیاری از کشورها در این امر یک تفاوت جدی دارد. این تفاوت وجود بعضی گروههای معارض سیاسی و تبلیغاتی است که با حمایت برخی دولتهای متخاصم سعی دارند این اعتراضها را به انحای مختلف به سمت اغتشاشات و آنارشیسم بکشانند و گستره این درگیری و شورشگری را وسعت ببخشند.
چیزی که پارسال مشاهده کردیم، نه یک جنبش اجتماعی بلکه یک شورش بود
وی افزود: ما در سالیان گذشته مکرراً مشاهده کردهایم که وقتی یک جریان اعتراضی در کشور رخ میداد، گروهها و طیفهای برانداز با ایجاد تشنج بین مردم مسیر اعتراض را منحرف کرده و به زعم خود نقشه براندازی نظام جمهوری اسلامی را پیگیری میکردند. اتفاقی که پارسال افتاد هم از همین موارد بود. به عبارتی در فضایی که چالشهای اقتصادی وجود داشت ناگهان فوت مهسا امینی که ناشی از بیماری زمینهای او بود، موجب شد تا دستاویزی برای گروههای ضدنظام ایجاد شود تا به بهانه موضوعات اقتصاد، معیشت و کار با ایجاد یک دروغ، یعنی قتل مهسا امینی فضای کشور را به سمت التهاب برود. بلوای ۱۴۰۱ به دلیل حمایت حداکثری جریانات متخاصم گرچه ابعاد گستردهتری داشت، اما به هیچ وجه آشنایان با علوم سیاسی نام جنبش اجتماعی فراگیر روی او نگذاشتند. فقط اتفاقات پارسال شدت خشونت بیشتری نسبت به اغتشاشات دیگر داشت. چیزی که ما مشاهده کردیم، شورش بود نه اعتراض.
آش شلهقلمکار براندازی در اغتشاشات ۱۴۰۱
او ادامه داد: باز هم باید تأکید کرد که بخشی از مردم ما اعتراضهای بحقی نسبت به اقتصاد و اوضاع اجتماعی داشتند و دارند؛ اما این بخش به خوبی پس از نمایان شدن ماهیت اغتشاش صف خود را جدا کردند و در میدان براندازان بازیگری نکردند. اتفاقات پارسال حداکثر خشونت ممکن را پیش برد و همین موضوع موجب شد مردم از خط شورشگری آن فاصله بگیرند. ترور کور، تخریب اموال، حمایت تسلیحاتی از سوی بیگانگان، راهزنی جادهای، تهدید کسبه به تعطیلی کار و کسب خود و... همگی جلوهای از خشونت اغتشاشات پارسال است که مسیر اعتراض را به رادیکالیسم منحرف کرد. به همین دلیل است که اتفاقات پارسال نه تحت جنبش اجتماعی، بلکه به عنوان یک شورش شناخته میشود. ضمن اینکه ما در راستای این شورش شاهد بودیم گروههای مختلفی، با وابستگی به تفکرات و ایدئولوژیهای گوناگون و وابستگی به مراکز قدرت بیگانه در این صحنه حاضر شدند و هرکس برای خود ادعای رهبری جنگ با نظام را طرح میکرد.
منبع:فارس