
سرویس حاشیه نگاری_ حسن قنبری: سال ها پیش مرحوم علی حاتمی درصدد تلاش برای ساخت تصویری سینمایی از زندگی قهرمان خاص و ماندگار تمام حافظه قهرمانی و پهلوانی کشور برآمد اما سال شمار زندگی او این فرصت را به شاعر سینمای ایران نداد و او بدون خلق تصویری به عنوان فیلم سینمایی از جهان پهلوان تختی رخت از این دنیا بربست؛ این تلاش ها برای ثبت و ماندگار کردن تصویری از هویت یک قهرمان ایرانی خاموش نماند و ادامه یافت تا ساخت نسخه جهان پهلوان تختی از بهروز افخمی که در ترکیب با تصاویر مستند و ساخته شده او فیلم نتوانست تصویر مطلوب و مورد رضایتی بیافریند و مسیری جز خلق یک فاجعه سینمایی را پیش نگرفت. اما اکنون و پس گذشت سالیان، خبر جذاب ساخته شدن نسخه ای جدید از بیوگرافی جهان پهلوان تختی آن هم به دست فیلمسازی خاص و توانا (بهرام توکلی) همه را شگفت زده کرده است. این روز ها و در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر تصویری خاص و متفاوت از قهرمان ملی و اسوه بی بدیل پهلوانی کشور به قاب سینما وارد شده است. بهرام توکلی سومین فردی است که تلاش بر ساختن تصویر ماندگاری از غلامرضا تختی کرده است و پس از پروژه شگفت انگیز تنگه ابوقریب این بار هم از فضای ساختار و قصه های نخستینش فاصله گرفته و ژانری دیگر را تجربه می کند.
قرار بر این است تا در این نسخه، زندگی تختی بزرگ و آنچه تختی را تختی مردم کرد مرور و نشان داده شود درست با تمام زواید و فراز و نشیب های زندگی او و نه اینکه بتی شعار زده از تختی ساخته شود. پس عنوان فیلم غلامرضا تختی به همین سادگی ، نمادی جذاب تر و عامه پسند تر نسبت به عنوان جهان پهلوان تختی است.
توکلی سبک و ساختار خاص خود را در شکل دهی به قصه (از لحاظ نگاه فلسفی) و تبدیل آن به تصویر دارد و اکنون به واسطه پرداختن به داستانی با محوریت تختی و چنین پتانسیلی از بزنگاه های شخصیتی و حتی تاریخی و اجتماعی و حضور در ژانر بیوگرافی این ویژگی ها نمود دو چندان و خاصی می یابند؛ بهرام توکلی قصه هایش را تا مرز پوچی* و تهی شدن انسان و به خصوص شخصیت هایش پیش می برد و طی روایت قصه تصاویر متعددی از بُهت ، سکون و تحیر شخصیت هایش را به معرض نمایش می گذارد. بُهتی که ناشی از تجربه کردن فضای دگرگون و تازه ای برای شخصیت های قصه است.
بنا به همین دلایل است که وقتی زندگینامه تختی را مرور می کنیم بیشترین حجم شباهت ساختاری قصه او را با دنیای سینمایی بهرام توکلی می بینیم. تختی طی آنچه از او روایت شده است به انزوای شدیدی کشانیده می شود و همین انزوا سبب ساز تلخ کامی و در نهایت مرگ او می شود. توکلی فیلم غلامرضا تختی را به نوعی طی سه بخش دوره ای (زمانی) و شخصیتی و به صورتی موازی بنا نهاده است. کودکی و نوجوانی تا اراده و پشتکاری مثال زدنی و تسلیم نشدن، جوانی تا قهرمانی ها و سکوهای طلایی که موازی با مردم دوستی او روایت می شود و سالیان پایانی زندگی او که دوره انزوا ، تلخ کامی و پوچی* خاص روایت گری داستانی سینمای بهرام توکلی است.
بخش نخستین زندگی تختی به روایت توکلی به سرعت و بدون پرداختن به جزئیات چندانی از ره می رسد و می گذرد اما همین کلیت ها بخش های مهمی از خیزش تختی را هم چون حضورش در مسجد سلیمان و باشگاه پولاد روایت می کنند که آنچنان که تصور می رود قهرمانانه و دراماتیک نیستند و تصویری به شدت نئورئال از روزگار تلخ جامعه و بخش جنوبی شهر تهران و در ادامه خوزستان (مسجد سلیمان) را دارا است.
قصه گویی توکلی در فیلمش به سبک کینه جویانه و اثبات طلبانه فیلم های کلیشه ای آسیای شرقی بنا نشده است و این امر خود از باطن تختی به عنوان یک جوانمرد حقیقی نشات می گیرد که این جوانمردی و انسانیت را می توان با نگاهی به رفتار او در دوره دوم زندگی اش حین مواجهه با رقیب دوران کودکی اش که اکنون در دام اعتیاد است و همین طور همسایه بد ذات روزگار قحطی شان به وضوح بررسی کرد.
تختی به سبک توکلی در انزوای کامل رشد می کند و پس از طی دوره جذاب اجتماعی زندگی اش که بخش عمده ای از فیلم بهرام توکلی است وارد فاز پایانی عمر و انزوای دوم زندگی اش می شود. تختی دوره دوم به صورتی کاملا مناسب ترسیم شده است و هوش و دانش کارگردان نیز در چینش لحظات این دوره به وضوح مشخص است و مسیر خاطره گویی مناسبی را از تختی می پیماید ، مسیری که بواسطه روایت جذاب و تصویرگری فوق العاده توکلی از آن به دلیل حضور در بطن اجتماع و خلق لحظات گاه عاطفی از تختی میان او و خانواده اش و یا دختر همسایه ای که معشوقه اوست به سطح ممتازی می رسد و مخاطب را نیز به این همراهی وادار می کند.حال به این لحظات شخصی از زندگی تختی ، زمان های قهرمانی و چالش های ویژه آن را نیز بیفزایید ، نخستین حضور بین المللی در هلسینکی فنلاند ، المپیک ملبورن و حوادث جذابش و در ادامه رشد شخصیتی تختی در اجتماع و همچنین حضورش در محافل سیاسی و سپس واقعه زلزله بویین زهرا همگی چنان صحیح و به اندازه چیدمان شده اند که از تختی یک قهرمان کامل مردمی را خلق می کند.
اما بخش سوم و پایانی زندگی تختی بر مبنای حقایق ذکر شده تاریخی به تلخی دو چندانی در قاب تصویر می گراید که عامل آن بدون شک سبک و شیوه سینمایی بهرام توکلی است. تختی به درستی گریم می شود تا تصویری صحیح از تلخ کامی، غصه و انزوای او در چهره اش نمایان شود و قصه در مسیر تدریجی اش به شدت تلخ و تیره می شود. از تلخ ترین لحظات فیلمنامه هوشمندانه بهرام توکلی گفتگوی میان او و دختری است که به او علاقه دارد و در آن تختی به عدم توانایی اش به حضور در زندگی مشترک اشاره می کند که در سکانس های پایانی این امر با مونولوگ همسر تختی (چرا اصلا ازدواج کردی؟) تحقق می یابد. از ویژگی های جذاب غلامرضا تختی مسائل مربوط به تصویرسازی تاریخی و فنی داستان است. قاب های دوربین حمید خضوعی ابیانه در اغلب موارد پارامترهای کلاسیک را رعایت می کنند تا بر مبنای ساختار رنگی که بر اساس آن داستان چیده شده است به خوبی قصه را محیای تماشا کنند و اوج نبوغ او و توکلی سکانس های مسابقه فینال المپیک ملبورن است که به شدت حرفه ای و نوستالژیک فیلمبرداری شده است و حس همراهی شدیدی را در مخاطب برآشفته می کند و مخاطب دوست ندارد غم قهرمان ملی اش را در قاب تصویر ببیند. علاوه بر این همین شیوه رنگ پردازی خاکستری و تیره مخاطب را نیز به تلخی آغاز و پایان پیوند می زند و عمق این ارتباط را دو چندان می کند. توکلی در تختی قواعد میزانسن را بر مبنای ژانر و زمانه قصه و همچنین سبک ساختار تصویری اش (کلاسیک و قدیمی بودن) به درستی رعایت کرده و تصاویر هر سه دوره ذکر شده از زندگی تختی را در اوج جذابیت به تصویر می کشد.
در پایان این چنین به نظر می آید که این شیوه خاص در سینما از کارگردانی چون بهرام توکلی به شدت با قصه جهان پهلوان تختی قرابت دارد و شیوه روایی کارگردان تنگه ابوقریب از یک قهرمان ملی که سال های بسیاری است که فراموش نمی شود خاطره ای ملموس از گذشته را به امروز و نسل امروز به ارمغان آورده است و یک موفقیت برای سینمای ایران به شمار می اید. غلامرضا تختی همچنان که هست مرموز باقی می ماند اما روایت توکلی از او سر به تلخی فزاینده و غریبی می گذارد که مخاطب تا پایان غصه از دست دادن قهرمان ملی اش را می خورد. *پوچی بر مبنای فلسفه اگزیستانسیالیسم جاری در آثار سینمایی بهرام توکلی.