سرویس فرهنگ و هنر حلقه وصل -سریال بیست و شش قسمتی «مستوران» که پخش آن اخیر از شبکه اول سیما به پایان رسید، با فیلمنامهای فائزه یارمحمدی و یزدان کاظمی بر اساس کتاب «مستوران» اثر محمد حنیف نوشته شده و داستان ادعای برگرفته بودن از حکایتهای کهن ایرانی مبتنی بر مولفههای اسلامی را دارد.
کارگردانی این سریال را سیدجمال سیدحاتمی و مسعود آبپرور و تهیهکنندگی آن برعهده عطا پناهی است که در استودیو بادبان برای شبکه یک صداوسیما ساخته شده است. در این سریال حمیدرضا آذرنگ، نازنین فراهانی، رویا میرعلمی، بیژن بنفشه خواه، الهام جعفرنژاد، عیسی یوسفیپور، رابعه اسکویی، صفا آقاجانی، مزدک رستمی، رسول نقوی، حامد محمودی، یدالله شادمانی، جواد انصافی، قربان نجفی، محمد اشکانفر، حمیدرضا معدنکن، الهه خادمی، عبدالرضا نصاری، ناصر علی پاشا و علی دهکردی ایفای نقش میکنند.
***
در دهه شصت و هفتاد شمسی که دسترسیهای عمومی به فیلمهای سینمایی و آثار بصری با نوعی محدودیت مواجه بود یکی از برنامههای شیرین و خاطرهانگیز آن دوران قصه ظهر جمعه با اجرای محمدرضا سرشار بود.
این برنامه بخشی از نوستالژی جوانان و نوجوانان آن دوران محسوب میشود. برنامهای که به مثابه پرواز خیال انگیزی به آسمان افسانههای جذاب بومی ایرانی بود و در آن دوران که میزان دسترسیها برای نسل جوان کمتر بود، عطش شنیدن قصههای خیالانگیز و سرک کشیدن در آسمان اسطورهها و افسانههای بسیار جذاب بود.
یکی از ویژگیهای مهم سریال «مستوران» آوای گرم و گیرای آقای قصهگویی است که در احیای خاطره جمعی چند نسل نقش به سزایی دارد و مستوران بر اساس همان الگوها و شیوه روایتگری قصه ظهر جمعه با شما و نمونهسازی بصری مشابهی از سریالهای«بازی تاجوتخت»،»واکینگها»،«اسپارتاکوس»،«مرز»،«دومینا»،«ویچر»،«بریتانیا»،«شوالیهها» است.
سازندگان مستوران تلاش میکنند با به کارگیری سنتهای قصهگویی پارسی ادبیات کهن ایرانی با الگوبردای از نمونههای غربی گونه افسانهای-فانتزی را در سیما احیا کنند. سریال نسبت به سایر مجموعههای ساخته شده در سیما ساختار بسیار متفاوتی دارد و از حیث بنیانگذاری و احیای سنت قصهگویی تلاش بسیار خوبی محسوب میشود.
مهمترین نکته در مورد سریال «مستوران» این است که در نسبت با تولیدات شهری مشابه فضاسازی بسیار متفاوتی دارد. اما درون ظرف متفاوت مظروف متفاوتتری ارائه نمیشود. علیرغم تمامی وسواسها در ساختار، متن و محتوا، این مجموعه شبیه سریالهای امروزی است که تمرکز خود را صرف عشقهای ساختارشکن میکند.
با اینکه سریال در بستری کلاسیک روایت میشود اما علاقه وافر خرم سردسته گروه وحشیها به لطیفه که شوهرش همچنان در قید حیات است و تلاش نامحسوس شاور عاشق سابق لطیفه برای بدست آوردن او به جلوهگری سریال در ساختاری متفاوت بدل میشود. در صحنهپردازی پر جذبه سریال، همان تابوهای عاشقانه که در سریالهای شبکه نمایش خانگی مد شده، خودنمایی میکند.
بستر زمانی سریال مربوط به گذشتههای بسیار دور است، اما دیالوگهای سریال در بسیاری موارد شبیه ادبیات محاورهای امروز است و به دوران گذشته مرتبط نیست حتی دشنامهای مورد استفاده در متن سریال مثل عبارت «پدرسگ» کاملا امروزی شده به نظر میرسد.
تغییر کارگردان پس از هفت قسمت صدمهای بزرگ به ریتم و روند سریال زده است. ادبیات بصری سید جمال سید حاتمی هیچ شباهتی با رویکردهای فنی و تکنیکی کارگردان دوم مسعودآبپرور ندارد و البته صرف یک فانتزی مشابه سازی با سریالهای غربی نمیتوان اتکا به محتوا را نادیده گرفت.
نقصانهای محتوایی و ناپیوستگی داستانی و سردرگمی فیلمنامه موضوعی است که کارگردان سریال به آن اعتراف کرده و در گفتوگو با روزنامه صبح نو از آماده نبودن فیلمنامه سریال خبرمیدهد.
«مسعود آب پرور» در همین ارتباط به روزنامه صبحنو گفت: کار را خیلی بیشتر دوست داشتم اگر فیلمنامه آماده بود و ما با متن کامل کار را شروع میکردیم. بعد هم در ادامه نویسندگان میتوانستند در کنار کار باشند تا با هم فیلمنامه آماده را سکویی برای ایجاد خلاقیتهای جدید کنیم، نه اینکه فیلمنامه در بین کار به یک چالش تبدیل شود.
آب پرور در تشریح چالشزا بودن فیلمنامه ناقص کار گفت: در چند قسمت آخر همچنان دو قسمت پایانی را نداشته و از عاقبت خیلی از شخصیتها بیخبر بودیم. این خیلی اتفاق خوبی نیست، ای کاش که شرایط تعاملی که در طول کار وجود داشت و دارد، در مسیر تکاملی متن به کار گرفته میشد، یعنی فیلمنامه وجود داشت و در طول ساخت، آن خمیرمایه نوشته شده، زمینه رشد بیشتری را در زمان ساخت پیدا میکرد!
در کنار نقاط قوت سریال که به هر ترتیب تلاش کرده است تا هویت و افسانه ایرانی را در زمانه جولان افسانههای کرهای بازسازی کند، بحران بازیگری صدمات بسیار جدی به این سریال زده است. در این سریال لطفعلی فرزند لطیفه و لیث عطار در یک دسیسه دزدیده میشود تا جهاندخت در همدستی با شاور (بیژن بنفشهخواه) تعادل زندگی یکی از خانوادههای مهم ساکن در مستوران را بهم ریزد.
در نهایت مفهوم «طرح و توطئه» در سریال با چالشهای عجیبی مواجه است. در حالیکه شوهر لطیفه به دنبال فرزندشان به روستاهای دیگری رفته، خرم، سردستی وحشیها، میخواهد با لطیفه ازدواج کند.
بازیگر نقش لطیفه (نازنین فراهانی) آنقدر مسن و زمخت است که نمیتوان باور کرد این رقابت و تمنای عشقی که یک ضلع دیگر آن شاور است به خاطر وصال با اوست. در این سریال بازیگر جهاندخت (رویا میرعلمی) میتوانست جای خود را با لطیفه عوض کند تا رویکردهای ظاهرا عاشقانه سریال کمی ارتقاء پیدا کند.اما برخلاف بازیگران اصلی الهام جعفرنژاد و رابعه اسکویی در این سریال بسیار ممتاز هستند و عملکرد تحسینبرانگیزی دارند.
یکی دیگر از مواردی که توجه به آن میتوانست در جلب شدن نظر بینندگان تاثیر داشته باشد، رعایت دوره تاریخی است که رویدادها در آن رخ میدهد. این حکایت ظاهرا ایرانی در تاریخی مجهول مدفون هستند و نسبت دادن آن به دوران صفویان یا غزنویان بسیار دشوار است چون نشانهای دال بر زمانه شفاف و روشن را در سریال نمیتوان کشف کرد.
سریال طرح و توطئه بسیار ناقصی دارد و همانطور که در چند قسمت پایانی سرگردانی آشکارا کارگردان به آن اعتراف کرده نبود پایانی عامهپسندانه است.
با این احوال مستوران شروع بسیار خوبی برای تنوع بخشیدن به ژانرهای مختلف نمایشی در قالب سریال است و از این حیث تلاش برای ساختن مضمونی متفاوت در سیما قابل تقدیر است.