سرویس فرهنگ و هنر حلقه وصل - فیلم «انفرادی» به کارگردانی مسعود اطیابی، با فیلمنامهای از حمزه صالحی و تهیه کنندگی ابراهیم عامریان با حضور چهرههای ثابت سینمای کمدی همچون رضاعطاران، احمد مهرانفر و مهدی هاشمی از ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ در سینماهای سراسر کشور اکران شد.
نمایش فیلم «انفرادی» ادامه سیطره بیچون و چرای کمدیهای نازلی است که موقعیت خود را به واسطه فروشهای میلیاردی در سینمای ایران ثبیت کردهاند.
تولید «شبه کمدی» ها از نیمه دوم دهه هشتاد و سالهای ابتدایی دهه نود شمسی روند صعودی در سینمای ایران داشت و عنوان رسمی کمدیهای شانهتخممرغی در آن سالها به این گونه خاص سینمایی توسط جریان اصلی رسانهای نسبت داده شد.
علیرغم انتقادات مکرر دو دههای به این ساختار، روند تولید چنین آثاری نه تنها محدودتر نشده بلکه با استناد به میزان فروش به عنوان ذائقه رسمی و مطالبه تماشاگران معرفی میشود، تا روند محدودی سازی چنین آثاری که لبریز از لودگی و سطحینگری محض هستند در سینماهای سراسر کشور همچنان ادامه پیدا کند.
روایت فیلم «انفرادی» درباره سه کاراکتر بهرام(احمد مهرانفر) جواد(رضا عطاران) امیر (مهدی هاشمی) است که پولهایشان توسط یک موسسه مالی اعتباری ظاهرا ورشکسته بلوکه شده و این موسسه در بازگرداندن سپردهها به دلیل ورشکستگی ناتوان است.
کرامت (برزو ارجمند) مدیر این موسسه در تجمعات اعتراضی مالباختگان وعده می دهد که پول سپردهگذاران را پس از ۶ ماه بازگرداند. سه کاراکتر اصلی فیلم چون سرپناه و پولی ندارند، تلاش میکنند تا بابت انجام کار خلافی به زندان بروند و از مزیت ویژه غذا و سرپناه زندان بهرهمند شوند.
شبهکمدیهایی همچون «انفرادی» فاقد روایت و ویژگیهای کمدی، تحت قواعد ژانر هستند، لذا در ساختن چنین آثاری بازیگران بداهه محور از عناصر اصلی ساخت محسوب میشوند.
به صورت معمول شبهکمدیهای نظیر «انفرادی»، «گشت ارشاد»، «دینامیت» آثاری هستند که بازیگر محورند و بر اساس ویژگی و موقعیتهای فردی بازیگران لحظات شبه کمدی را خلق میکنند و اتکایی به یک خط داستانی مدون ندارند.
شاید یک دهه قبل حضور چهرهای نظیر «رضا عطاران» برای فروش یک «شبهکمدی» به تنهایی کافی بود، اما این بازیگر دیگر به تنهایی تضمین کننده فروش نیست و با افزایش تعداد بازیگرانی که بازیهای او را تقلید میکنند، موقعیت عطاران دیگر خاص و ویژه نیست. تقسیم بندی موقعیت عطارانیسم و کپی کردن حرکات بداهه این بازیگر توسط چهرههایی نظیر همچون مهدی هاشمی و احمد مهرانفر در این فیلم تکرار میشود تا تعداد عطارانهای فیلم انفرادی افزایش پیدا کند.
مهدی هاشمی در سریدوزیهایی از این دست مثل تگزاس و انفرادی همواره یک نقش ثابت را ارائه میدهد و احمد مهرانفر برای تیپسازی دست به دامان کلیشه جواد رضویان در شبه کمدیهایی میشود که این بازیگر در آن ایفای نقش کرده یا به تبع شیوه بازیاش در پایتخت همچنان متکی به داشتن یه لهجه است. در این فیلم مهرانفر عملا هیچ نقش مهمی در فیلم ندارد به غیر از اینکه خلاء گفتوگوی بیهدف را با ادای لهجه پرکند.
ادا و اطوار ثابت بازیگران از جمله احمد مهرانفر در همکاری با سازنده در دینامیت، مهدی هاشمی در فیلم تگزاس عموما شکل ثابتی دارد و کمدینگاری «انفرادی» را شبه تلویزیونی جلوه میدهد. این کمدی نگاری بیشتر یادآور آیتمهای بیمزه خندهبازار است.
عطاران در مسیر حامد آهنگی شدن
کاراکتر جواد(رضا عطاران) فروشنده مکملهای بدنسازی، بشدت تقلیدی از تیپهای اخیر «حامد آهنگی» است. مکملهای بدنسازی فروخته شده توسط کاراکتر جواد، تاثیرات منفی هورمونی روی خریداران داشته است و برچسبهای تفکیک جنسیتی روی اجناس اشتباه درج شده است و مشتریان عضلانی مرد، صدایی زنانه و بدنسازان زن صاحب صدایی مردانه شدهاند و همگی آنان جواد را مقصر این ماجرا میدانند. پس از مدتی خریداران به شکل مضحکی اعتراض خود را با جواد در میان میگذارند و صحبت کردن عطاران با چانگ پخش کننده چینی تقلید دست چندم ادا و رفتارهای حامد آهنگی است.
با این ترفندها و بهرهبرداری از کلیشه سایر بازیگران کمدی، تعداد موقعیتهای شبه طنز فیلم افزایش پیدا میکند و گرنه هویت انفرادی این بازیگران شبیه آیتمهای طنز تولید شده در پلتفرم اینستاگرام است. شوخیهای اینستاگرامی با روحانی صاحب خودرو در صحنه سرقت، رد و بدل شدن شوخیهایی با فضای جوانانه آببازی و تلاش برای دستگیر شدن و به زندان رفتن بسیار سطحی و زرد و اجراها فاقد تشخص سینمایی است. لودگی جمعی این سه کاراکتر در موقعیت های هدر رفته کارکردی ندارد و وجوه شبه انتقادی فیلم به موسسات مالی اعتباری با میزانسن و موسیقی خالتور میزانسنها به هویت شبهطنز فیلم دامن میزند.
لوده بازی سیاسی، ادابازی مکس دیوانه
حضور سه کلهپوک در میان گروههای منتقدی که قصد اشغال آتش زدن سفارت «لیبوتی» (یک کشور فرضی) را دارند هیچ ارتباطی با متن قصه اصلی ندارد. این بخش از فیلم نه تنها فاقد جنبه انتقادی است بلکه در مسیر اصلی داستان تعریف نشده است. شخصیتها میل به دستگیر شدن دارند و شعار دادن در مقابل سفارت لیبوتی اهرمی برای دستگیر شدن نمیتواند باشد.
فیلم چون فاقد ایده مرکزی برای گسترش داستان است، به جای پیش گرفتن یک خط مدون اقدام به جمع آوری شوخی از فضای مجازی میکند و هر زمانی فیلم از شوخی تهی میشود، یک شوخی دوپهلوی اروتیک در فیلم بارگذاری میشود.
حتی در پایانبندی صحنههای تعقیب و گریز و خودرویی که روی آن یک مسلسل بزرگ نصب شده بیشتر یادآور صحنههای فیلم مکس دیوانه است که با آماتوریترین شیوه اجرا میشود.
«انفرادی» برآمده از جریان سطحی پسند روز است و به فروشهای میلیاردی دست پیدا میکنداما این سیکل کمدی های لوده و بداهه محور موریانههای مهم سینمای ایران هستند که اجازه نمیدهند سلیقه دیگری بر سینما حاکم شود.