به گزارش حلقه وصل، «پرونده حکمرانی فضای مجازی»؛ باور عمومی این است که بر اساس منطق استثناگرای اینترنت، اینترنت نمایانگر فضایی است که از دنیای واقعی متمایز است. طبق این باور و اعتقاد، فضای مجازی و فضای فیزیکی دو دنیای متفاوت هستند و دست کم باید بر اساس منطق، قونین، ساختارها، هنجارها و بازیگران متفاوت اداره شوند.
در این باره باید گفت ارائه های هنری، فضای مجازی را به عنوان یک فضای واحد با توپوگرافی منحصربفرد و مرزهای خاص خود به تصویر می کشند، شاید به عنوان یک قاره، یک شبکه مترو یا یک ابر شبکه. در تمام این تصویرسازی ها، این مهم فرض شده است که فضای مجازی از دنیای واقعی متمایز است. با قاطعیت می توان ادعا نمود که تمایز فضای مجازی از دنیای واقعی را به صورت کاملا بی پرده می توان در اعلامیه استقلال فضای مجازی جست که جسورانه اظهار می دارد: دولت های جهان صنعت، ای غول های فرسوده گوشت آلود و فولادین، من از فضای سایبری می آیم خانه جدید ذهن.
حامیان اتوپیای فناوری مایل بودند از فضای مجازی به عنوان مرز الکترونیکی یاد کنند و عامدانه در رویاپردازی خود از مرزهای آمریکا به عنوان سرزمین فرصت و عاری از دخالت های دولتی استفاده می کنند. چنین استعاره های مکانی هنوز هم بسیار رایج است. تعبیر آنگلا مرکل از اینترنت به عنوان قلمرو نامکشوف نیز همچنان ماندگار است. با توجه به اینکه شناخت ما بر یک چشم انداز سه بعدی استوار است، استعاره های مکانی برای ما بیشتر طبیعی جلوه می کند. مطمئنا روش های مکان محور برای تصویرسازی فضای سایبری یا ساختار شبکه ای اینترنت در تضاد هستند؛ هر چند هیچ کدام از آنها از قدرت کمتری در مقایسه با یکدیگر برخوردار نیستند. اما چنین طرز تفکری در فضای مجازی دو نقص مهم دارد:
اولا فضای مجازی یک مکان واحد نیست، بلکه یک فضای الکترونیک مسطح است. در واقع این فضا را می توان به عنوان مجموعه پیچیده ای از قلمروهای سایبری تلقی نمود که توسط کشورها، شرکت ها و کاربران ساخته شده است. کشورها بخش ملی اینترنت را به طول مثال از طریق وضع قوانین داخلی همچون محلی سازی داده ها، پرداختن به زیرساخت های موازی و تدوین دکترین دفاعی سایبری ایجاد می کنند. شرکت ها اکوسیستم های مشخصی در آن ایجاد می کنند که در آن محصول خود را بفروشند یا دست کم کاربران خود را بر اساس استانداردهای داخلی و سیاست های مدیریت محتوا به تبلیغ کنندگان بفروشند. کاربران از طریق اجتماعات برخط یا گروه های چت، قلمروهای کوچک و قابل انعطافی ایجاد می کنند. این قلمروها یا با یکدیگر همپوشانی و تداخل دارند و یا مدام در حال تغییر هستند. درگیری ها و تداخلات معمول در آن بسیار زیاد است؛ به عنوان مثال، روش های بسیاری برای بررسی الزامات قانونی یک گفتار برخط میان قلمروهای برخط دولتی و شرکتی وجود دارد.
دوم: تمایز بین فضای برخط و غیر برخط در حال از بین رفتن است، البته اگر همچنین تمایزی اصالتا مصادیق داشته باشد. فضای مجازی را می توان از طریق تلفن های هوشمند، نمایشگرهای نوری، اینترنت اشیا و دستگاه های متصل به آن و سایر دستگاه های فراگیر به دنیای واقعی وارد کرد. ارتباطات اجتماعی به خاطر تعاملات رودررو و نیز مداخلات فناوری بیش از همیشه پیچیده شده است. دنیای واقعی از طریق فناوری های جغرافیایی که اساسا ماهیت اینترنت را تغیر می دهند وارد فضای سایبری می شوند. این روندها با ادغام موقعیت فیزیکی و فضاهای برخط، در حال ایجاد یک کلیت ترکیبی و هیبریدی هستند و بدین ترتیب بیش از گذشته فرضیه استثناگرایی اینترنت را نقض می کند.
با این وجود در پایان می توان گفت تقسیم بندی فضای سایبری و دنیای واقعی با فراگیر شدن علوم محاسباتی کمتر و کمتر قابلیت دفاع بوده و نمی توان اینترنت را به مثابه یک فضای استثنایی تلقی نمودو این مساله همان چیزی است که بسیاری از دانشمندان و محققان معتقدند دو فضایی بودن اینترنت، موضوع اسطوره ای بیش نیست که صرفا بر ساخت ذهنیت پلتفرمی و تضمین کننده منافع اقتصادی، تجاری و ایدئولوژیک صاحبان آنها است.