
سرویس حاشیه نگاری _ حسن قنبری: این روزها تقریبا در اغلب اوقات و در فضای مجازی یا سوپر مارکت ها به نام سریال تازه ای که محصول شبکه نمایش خانگی یا بخش خصوصی است بر می خوریم؛ نخستین اتفاقی که شگفت زده مان می کند ترکیب پر و پیمان و ستاره چین شده بازیگران آن مجموعه است، آن هم نه از اهالی تلویزیون و رسانه ملی که اغلب ، هنرپیشگان معروف و پر طرفدار مدیوم سینما هستند. هنرپیشگانی که اغلب سوپر استارهای گران قیمت و محبوب مخاطب هستند ، از محمد رضا گلزار تا نیکی کریمی ، بازیگرانی که حضورشان تضمین قطعی فروش است حتی، اگر کیفیت و محتوایی در کار نباشد؛ در واقع حضور همین نام ها و تصاویر بر پوستر یک اثر نمایش خانگی با تعداد حداقلی 15 قسمت در یک فصل کافی است تا تهیه کننده بار خود را ببندد آن هم درست در سرزمین دانلود غیر قانونی و عدم رعایت قوانین کپی رایت.
با توجه به قوانین و خط قرمزهای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تبلیغات و اسپانسرینگو... و شاید به نوعی بسته شدن دست سازندگان اثر در ارائه موضوعات و محتوایی که شاید بعضا مورد علاقه مخاطب هم باشند ، اغلب این سینماگران رو به ساخت و تولید اثر خود در بخش خصوصی و یا شبکه نمایش خانگی می آورند، هنرمندانی که اگر اندکی بررسی کنیم در میانشان نام هایی به چشم می خورند که پیشتر کارنامه ای درخشان داشته و با حضور در این مدیوم نقطه ضعفی در کارنامه هنری خود به جای گذاشته اند. در این یادداشت با مروری بر چند مجموعه نمایشی پر مخاطب به محتوا و رابطه میان فروش ، درخواست ، استقبال و فضای کاری این آثار خواهیم پرداخت.
نخست به نامی بلند آوازه در عرصه ساخت مجموعه های نمایشی سازمان صدا و سیما می پردازیم؛ (داود میرباقری) ، کارنامه پیشین او سخن از دو نام بزرگ دارد، مجموعه های امام علی(ع) و مختارنامه ، دو مجموعه ای که در مدیوم خود به شدت قدرتمند ، تاثیر گذار و پر مخاطب بودند و پس از نخستین نمایش برای چندین نوبت متوالی نیز از شبکه های مختلف سیما باز پخش شده اند. میر باقری در شبکه نمایش خانگی تجربه ساخت دو سریال را دارد ، او نخست با مجموعه (شاهگوش) در سال 1392 وارد شبکه نمایش خانگی شد، مجموعه ای که پس از شاهکار مختارنامه از سازنده اش منتشر شد و نام او را مجددا بر سر زبان ها انداخت و به جهت کیفیت فوق العاده بالای سریال مختارنامه ، مخاطبین رویکرد مثبتی به مجموعه شاهگوش نشان داده و آنرا دنبال کردند، شاهگوش هیچ شباهتی به کارنامه پیشین سازنده اش در هیچ مقطعی نداشت و روایتی معاصر از یک اتفاق (تصادف و مرگ) تقریبا پلیسی با حضور بازیگران طنز سینما و تلویزیون بود، مجموعه ای که گهگاه به صورت موزیکال پیگیری می شد و به هیچ وجه اعتباری مجدد برای سازنده اش ایجاد نکرد و در قسمت های پایانی به یک سردرگمی و بی قصه گی بدل شده بود.
دو سال پس از انتشار مجموعه شاهگوش، میرباقری مجددا برای احیای کارنامه هنری اش دست به ساخت مجموعه ای دیگر زد، (دندون طلا) باز هم فضای طنز و موزیکال و این بار نمایشی و تئاتری تر با حضور سوپر استارهای سینمای ایران ، حامد بهداد ، باران کوثری و... اثری که به واقع به هیچ وجه دیده نشد و امروز پس از گذشت چند سال به طور کامل به دست فراموشی سپرده شده است و نشانگر دومین شکست تلخ این کارگردان بزرگ عرصه سریال های تاریخی است.
دومین نام بزرگ حاضر در شبکه نمایش خانگی (مهران مدیری) است. او که پس از حاشیه های ایجاد شده در سال های اخیر از صدا و سیما فاصله گرفت ، چندین مجموعه نمایشی را به صورت متوالی در شبکه نمایش خانگی منتشر کرد ، آثاری چون (قهوه تلخ) ، (شوخی کردم) ، (ویلای من) و... که به جز قسمت های نخستین مجموعه قهوه تلخ هیچ کدام از آثار او در این شبکه نمایش و فروغ گذشته را نداشتند و جهت فروش و به نوعی درآمدزایی و تبلیغات آن هم بدون هیچگونه پشتوانه فکری ، هنری و نمایشی خلق شدند. مدیری پس از بازگشت مجدد به صدا و سیما مجموعه ای به مراتب پر مخاطب تر و امیدوار کننده تر بنام (در حاشیه) را منتشر کرد که با استقبال خوب بینندگان به فصل دوم و یک پایان بندی منجر شد.
محمد حسین لطیفی سومین نام بلند آوازه این لیست است؛ کارگردانی با کارنامه ای فوق العاده از آثار سینمایی و تلویزیونی، لطیفی دو فصل از سه فصل مجموعه نمایشی (قلب یخی) را کارگردانی کرده است ، دو فصلی که هیچ شباهتی به فصل سوم ندارند، اما همچون فصل سوم رها می شوند و پایان و نتیجه ای ندارند، پر از ستاره های محبوب سینما هستند و از کیفیت آثار خوب و پر بازیگر و درخشان مدیوم سینما و تلویزیون دور دور ایستاده اند ، تقریبا نوعی شوی تلویزیونی از ستاره های محبوب مردم در یک قاب است که مخاطب را ترغیب به خرید بدون تفکر می کند.
متاسفانه در ادامه لطیفی (ساخت ایران) را کارگردانی می کند و این مجموعه هم چون قلب یخی بی سر و سامان و بدون پایان رها می شود ، هرچند این روزها فصل دوم آن با چاشنی لودگی های از حد در رفته امین حیایی و محسن کیایی در حال پخش و توزیع می باشد، اما به شدت دور و غیر قابل اتصال به فصل نخست آن است. ساخت ایران هم به واسطه حضور محمدرضا گلزار و امین حیایی پر فروش بود و این روزها با افزوده شدن سحر دولتشاهی و سارا بهرامی قابل توجه تر شده است، اما هیچ گاه نمی توان آن را یک اثر نمایشی ممتاز و یا حتی معمولی نیز قلمداد کرد.
حسن فتحی موفق ترین سینماگر این اتفاق است ، او به دلیل کارگردانی خوب و داستان جذاب اثرش (شهرزاد) و همچنین حضور حرفه ای ترین ترکیب سینمای ایران شهاب حسینی و ترانه علیدوستی در کنار بزرگمردی چون علی نصیریان و سوپر استارهای محبوب این نسل و البته به واسطه صدای جذاب و منحصر به فرد محسن چاوشی محبوب ترین سریال شبکه نمایش خانگی را منتشر و روانه بازار می کند، سریالی با فضایی کاملا کلاسیک مشابه کارنامه پیشین سازنده اش که او را از اصل خود دور نساخته و تکاملی برای او محسوب می شود، اما رفته رفته و به تدریج گویی فضای جذاب درآمدزایی در شبکه نمایش خانگی همزمان که ذهن سازندگانش را به کمیت ماجرا معطوف می کند از کیفیت آثارشان می کاهد؛ شاهکار فصل نخست محموعه شهرزاد با دو فصل بعدی به تدریج رو به ضعف و فراموشی می گذارد و با پر حجم تر شدن حضور سوپر استارهایش قصه جذاب عاشقانه اش را از دست می دهد و مدام خسته کننده تر و کسالت بار تر از سابق می شود و دیگر هیچ گونه دغدغه اجتماعی ، فرهنگی و تاریخی نیز ندارد.
ادامه دارد...