به گزارش حلقه وصل به نقل از روابط عمومی برنامه «چراغ» شبکه 5، این برنامه در هفته جاری میزبان «فرزانه سریر» استاد دانشگاه، وکیل پایه یک دادگستری، رئیس کمیسیون زنان وکلای قوه ی قضائیه و عضو ستاد عالی حقوق بشر قوه ی قضائیه با سابقه ی دو دهه فعالیت در این حوزه، بود.
سریر با اشاره به این سخن که برخی می گویند دل پاک مهم است، گفت: هر چیزی که در آن دوگانگی اتفاق بیفتد، یعنی ظاهرش با باطنش متفاوت باشد مفهوم نفاق دارد. مگر منافقین چه کسانی بودند؟ کسانی که در ظاهر اظهار ایمان می کردند ولی در باطن با رسول خدا (ص) دشمنی می کردند. وقتی کسی می گوید دلم پاک است باید ظاهرش هم با این ادعایش همخوانی داشته باشد. مثل اینکه فردی آدم بدی باشد، حق مردم را زیر پا بگذاد، اعتقادی به خدا نداشته باشد ولی ظاهرش، ظاهر یک انسان مذهبی، انسان دوست و با شخصیت باشد. بعد بگوید باطن من خراب است چه کاری به ظاهر من دارید؟ لذا آثار ظاهر را نباید نادیده گرفت. برای مثال پرونده ای داشتم که خانمی با آقای جوانی به دفتر بنده آمدند و گفتند میخواهم از همسرم جدا شوم و از شما میخواهم کارهای حقوقی بنده را انجام بدهید و حق الزحمه اش هم هر چه باشد می پردازم. گفتم مشکل شما با همسرتان چیست؟ گفت همسرم به همه چیز گیر می دهد، دارم خفه می شوم، می خواهم راحت زندگی کنم. من تصور کردم مرد جوانی که همراه اوست، همسرش هست و این حرفها را جلوی او می گوید. اینکه هر جا دلم می خواهد بروم نمی گذارد، می خواهم کار کنم اجازه نمی دهد. پرسیدم از ابتدا اینگونه بوده است؟ گفت نه دو سالی است که اینگونه شده. گفتم این آقا همسر شما هستند؟ گفت نه ایشان دوست همسرم هستند. گفتم دوست همسرتان به عنوان شاهد آمده اند؟ گفتند نه. به عنوان همراه من هستند. بیشتر تعجب کردم و تقریباً ماجرا را حدس زدم. لذا گفتم ماجرا را تعریف کنند. گفتند ما با هم ارتباط خانوادگی، صمیمی و دورهمی و میهمانی داشتیم و مثل اعضای خانواده مون هستند و بعد از فوت همسر ایشان هم همین ارتباط را ادامه دادیم. گفتم شما به تنهایی یا به همراه همسرتان؟ گفتند بیشتر از جانب من است. گفتم من اشتباه فهمیدم؟ همکار شما هستند؟ گفت نه همکار همسرم هستند. گفت اگر من همراه همسرم بودم نمی گذاشتند با این پوشش بیایم. دیدم مانتوی سفید نازک و روسری که چه عرض کنم یک نوار باریک روی سرشان است. آقایی که همراهشان بود شروع به بلبل زبانی کردند و گفتند من با این وضعیت خانم مشکلی ندارم و خودم هم نسبت به افراد پاسخگو نیستم و برایم مهم نیست چه فکری کنند. من از آقا درخواست کردم از اتاق بیرون برود. بعد خطاب به خانم گفتم اگر بجای همسر این آقا، خانومشان زنده بود و با همسر شما مثل شما تعامل داشت، شما می پذیرفتید؟ گفتند: من دلم پاک است و هیچ قصد و غرضی ندارم. همسر این آقا فوت کرده می خواهم کنار او باشم و همراهی اش کنم و هیچ قصد بدی هم ندارم و دلم هم پاک است. گفتم آیا شما به عنوان یک زن از همسرتان می پذیرفتید؟ گفت: قطعاً نه. گفتم پس چطور از همسرتان توقع دارید چنین چیزی را بپذیرد؟
سریر تصریح کرد: باید توجه داشت که دل پاک صرفاً به درد نمی خورد! چه بسیار مشکلات و فجایعی که با توهم و تصور پاک بودن دل و بدون سوء نیت نسبت به خودمان یا دیگر افراد ممکن است گریبان گیر افراد شود. خصوصاً در تعاملات اجتماعی و خانوادگی این بحث بسیار جدی است و افراد نباید خود را فریب دهند بلکه باید دوراندیش بوده و عواقب امر را بسنجند. برای مثال پرونده دیگری بود که مربوط به ده سال پیش است. آقایی با استیصال کامل به دفترم مراجعه کردند. گفتند همسری داشتم که از جانم بیشتر دوستش داشتم. یک مشکل مالی برایشان پیش آمده بود. خانه ای را خریده بود ولی فروشنده سند بنام ایشان نمی زد. برای این موضوع وکیلی را خودم انتخاب کردم و به همراه همسرم یکی دو بار به دفتر وکیل رفتم و بعد از او خواستم در صورت لزوم به منزل ما بیاید و کارها را انجام بدهد و خوشحال بودم که دیگر همسرم برای رفت و آمد به دفتر وکیل به زحمت نمی افتد. من و همسرم اعتقادی به بحث محرم و نامحرم نداشتیم و برایمان موضوعیت نداشت. خانمم با همان پوشش منزل جلوی آقای وکیل هم می آمدند. اتفاقا کار دادرسی خیلی خوب و به سرعت به پایان رسید و سند به نام همسرم صادر شد. بعد دیدم بعد از آن همسرم می گوید: اگر می خواهی واقعا محبتت را نسبت به من اثبات کنی وکالت در طلاق به من بده. من یک درصد هم فکر نمی کردم این موضوع برایم مشکل ساز شود. او اگر جانم را هم می خواست به او می دادم. یک روز از سر کار برگشتم منزل و با یک نامه ای مواجه شدم که نوشته بود که من دیگر همسر تو نیستم دنبال من نیا. من با همان وکالت نامه از تو طلاق گرفتم! اینکه بگویم دلم پاک است ولی شرایط و زمینه را فراهم کنم، بدون رعایت حریم ها، بدون اینکه اعتقاد داشته باشم یا نداشته باشم و دلم خوش باشد که دلم پاک است و اتفاقی نمی افتد، واقعاً اینگونه نیست. برای آن آقا از نظر حقوقی نمی شد کاری انجام داد.
وی یادآور شد: زن و مرد در خانواده مکمل هم هستند و باید نسبت به هم احساس مسئولیت و غیرت داشته باشند و به بهانه ی اینکه نسبت به برخی مسائل اخلاقی بی اعتنا و بی اعتقاد هستند، نسبت به همدیگر و سرنوشت زندگی مشترک خود بی تفاوت نباشند. در خیلی از موارد زنان نقش مکملیِ خود را ایفا نمی کنند. برای مثال پرونده ای داشتم که خانمی به من مراجعه کردند. خانمی بسیار درمانده، نگران و ناامید به گونه ای که گفتند اگر به دادم نرسید همینجا خودکشی می کنم. گفتم مشکلتان چیست؟ گفت: فرزند دومم را که دختر است دو ماه است به دنیا آوردم. همسرم دختر دایی دارند که دوسالی است مطلقه است. از زمانی که باردار شدم او ارتباطش را با خانواده ی ما بیشتر کرد. طوری که بعد از مدتی حتی شبها هم در خانه ی ما می خوابید. من هم خوشحال بودم که در این شرایط بارداری و با جود یک فرزند پسر، در کنار ما و کمک حالم بود. ایشان به حجاب و محرم و نامحرم هم اعتقادی نداشت. من هم چون کمک حالم بود در دوران بارداری، مشکلی با بی اعتقادی اش نداشتم. هنگام تولد بچه که چهار روز در بیمارستان بودم همسرم فقط روز اول و آخر به بیمارستان آمد همانجا برایم سوال بود که چرا هر روز نیامد. تا اینکه یک شب بخاطر دخترم از خواب بیدار شدم و به آشپزخانه رفتم و دیدم همسرم نیست. بعد از مدتی متوجه ارتباط آنها شدم. این خانم می گفت قضیه حضور دختردایی را به مادرشوهرش گفته بود و مادرشوهرش هم متعجب شده بود که چرا برادرزاده ام یک شب در خانه ی ما نمی ماند ولی در خانه ی شما می ماند؟ وقتی مادرشوهر با همسر این خانم صحبت کرده بود، آقا به مادرش اطمینان خاطر داده بود که هیچ مساله ای نیست و رابطه خواهر برادری است! اینقدر این زن، آدم خوش باور و ساده لوحی بوده است که اصلاً طی یکسال حضور این خانم در منزلش متوجه نشده است که بر چه اساسی و به چه حسابی با آنها زندگی می کند. به حساب دل پاک؟ بعد به حالت قهر به خانه مادرش رفته بود و علت قهر را هم به خانواده اطلاع نداده بود. برادر این خانم به قصد آشتی به خانه داماد می رود ولی با یک وضعی این آقا را با دختر دایی اش در خانه می بیند که منجر به درگیری می شود. در پی درگیری خانم با یک گلدان بر سر آقا میزنه که در پی آن برادر خانم به کما میرود. ببینید یک عدم رعایت چه مشکلی به وجود می آورد! لذا همیشه اینگونه نیست که بگوئیم مردان نقش حمایتی خود را رعایت نکردند و غیرت ندارند. غیرت فقط مال مردان نیست. این خانم باید نقش مکملش را ایفا می کرد که نکرده بود. کار به جایی میرسد که خانم متهم به قتل عمد می شود. در صورتی که مسئله قابل کنترل بوده است تا به این نقطه منتهی نشود.
این وکیل دادگستری در بخش دیگری از سخنان خود در پاسخ به سوال مجری گفت: برعکس چیزی که عامه مردم فکر می کنند، درصد پرونده هایی که به دلایل مشکل اقتصادی منجر به طلاق می شود خیلی کم و غیر قابل اعتناست. مشکل معیشتی را عموماً همه مردم لمس کرده اند و متعلق به قشر خاص نیست ولی تعداد پرونده هایی که به دلایل اقتصادی منجر به متلاشی شدن خانواده می شود بسیار ناچیز و غیر قابل مقایسه با پرونده های خیانت و عدم وفاداری زوجین است که بدلیل عدم رعایت موازین اخلاقی و حد و حدود روابط اجتماعی رخ می دهد. اتفاقا پرونده ای داشتم که خانمی که یک مقدار سن بالا بودند و رد پای کار سخت و توان فرسا روی دستشان مشهود بود به دفتر بنده مراجعه کرده بودند. خانم به گریه افتاد و گفت می خواهم از همسرم جدا شوم ولی همه حق و حقوقم را می خواهم چون برای زندگی ام جانم و همه سلامتی ام را گذاشته ام. 27 سال زندگی مشترک داشتم. من و همسرم چون به هم علاقه داشتیم از زیر خط فقر زندگی خود را شروع کردیم طوری که تمکن مالی برای اجاره یک اتاق را نداشتیم و مجبور بودیم سرایدار یک مجتمع تجاری شویم. من هم برای کمک اقتصادی به همسرم در منزل افراد در همان مجتمع کار می کردم و همه دستمزدم را به همسرم می دادم. ده سال در آن مجتمع در یک اتاق ساکن بودیم و 3 فرزند داشتیم. همسرم را تشویق کردم درس بخواند و توانست لیسانس بگیرد و در شهرداری استخدام شود. دائم تشویقش می کردم فکر کار باشد و از بابت خانه خیالش راحت باشد. با خیاطی و نظافت خانه ی مردم، تلاش می کردم و کمک می کردم. تا اینکه توان مالی برای خرید خانه پیدا کردیم. این خانم می گفت: یک روز همسرش برمی گردد و به او می گوید تو عقب مانده و أُمل هستی و در شأن من نیستی و از اینکه تو در کنارم زندگی کنی خجالت می کشم. گفت: می خواهم تو را طلاق بدهم و با فلانی ازدواج کنم. آیا این حق من است؟! زنی که تمام عمر فداکاری کرده و وقتی زندگی ِسختی داشتند، همراهی و همگرایی داشتند با همسرشان ولی وقتی به رفاه نسبی می رسند همسرش می خواهد او را طلاق دهد. همسری که نقش تربیتی داشته و نقش حمایتی اش را هم به طور کامل ادا کرده بود ولی چون آقا اهل رعایت حریم نبوده اصلا نتوانسته بود ایثار و فداکاری همسرش را درک کند. لذا اقدام به طلاق او می کند. بنابراین دل پاک تضمین کننده زندگی نیست و باید حریم های اخلاقی هم در کنار آن رعایت شود .
لازم بذکر است برنامه تلویزیونی چراغ در فصل سوم، در روزهای یکشنبه و سه شنبه حوالی ساعت 22 از شبکه 5 سیما به روی آنتن می رود و هر هفته یک چالش را مورد بحث و گفتگو قرار می دهد و یک نظرسنجی هفتگی برگزار می کند.