به گزارش حلقه وصل، افغانستان این روزها مضطرب است و سرعت پیشروی تحولات در آن به حدی است که گاهی پیش بینی آنچه تا ساعتی دیگر رخ خواهد داد نیز غیرممکن مینماید. از شمال به جنوب، از شرق به غرب، مراکز ولایات یکی بعد از دیگری سقوط میکنند و نیروهای افغان چارهای جز تسلیم، فرار یا پناه بردن به آغوش مرگ ندارند. تا این لحظه نیز که طالبان کابل را محاصره کرده است و آمریکا در حال تخلیه کارکنان سفارت خود از کابل است. هر چند طالبان در بیانیهای اعلام کرده است که قصد ندارد با خشونت و زور وارد کابل شود.
چگونه نظامیان افغان که آموزش دیده نیروهای ناتو و آمریکا هستند؛ از پس مقاومت در برابر پیشروی طالبان برنیامدند؟ این در حالی است که با سقوط ولایتها در چهارگوشه افغانستان، طالبان تمام تمرکز خود را بر ولایتهای مرکزی گذاشته و امروز صبح بعد از تصاحب ولایت «مرکز وردک» در مجاورت کابل، عملاً بیخ گوش پایتخت اردو زده است.
تا لحظه نگارش این مطلب، مرکز ۲۶ ولایت از مجموع ۳۴ ولایت افغانستان در تصرف طالبان است. نکته قابل تأمل آن است که افغانستان ظرف مدت یک هفته زیر و زبر شد و جالب آنکه در بسیاری از این ولایتها، شاهد هیچ گونه مقاومت مردمی نبودیم و چه بسا، مانند آنچه صبح امروز در «جلال آباد» پنجمین شهر بزرگ افغانستان و مرکز ولایت «ننگرهار» در شرق کشور رخ داد؛ ریش سفیدان و بزرگان شهر بعد از مشورت با یکدیگر، به تسلیم رضایت دادند.
اما فارغ از گمانه زنیها مبنی بر مقبولیت طالبان در میان افغانها یا شایعات مبنی بر دخیل بودن خیانت برخی دولتمردان کابل در فتوحات میدانی طالبان، جای پاسخ به این سوال بزرگ خالی است که چگونه نظامیان افغان که آموزش دیده نیروهای ناتو و آمریکا هستند؛ از پس مقاومت در برابر پیشروی طالبان برنیامدند؟
میگویند مصائب نیروهای افغان که این روزها به جنگ طالبان میروند؛ هرگز با وجود برخورداری از چتر به اصطلاح حمایتی آمریکا تمامی نداشته است. کاستیهایی چون فساد عمیق نظام اداری، ناتوانی دولت در پرداخت حقوق و مزایای سربازان و نیروهای پلیس و حتی اینکه آنها در بسیاری موارد، سلاح که بماند حتی بدون آذوقه به خط مقدم رفته اند!
چه شد که با صرف آن همه وقت و هزینه، سرمایه گذاری آمریکا ظرف چند هفته فروپاشید! اکنون، حتی علامت سوال از قبل هم بزرگتر میشود. آمریکا و متحدان ناتو در تمام مدت ۲۰ سالی که خاک افغانستان را زیر پوتینهای نظامیان خود لگدکوب میکردند؛ بر این ادعا پا میفشردند که بعد از مرحله نخست که «ریشه کن کردن تروریسم» بود؛ برای «اینکه به نیروهای افغان چگونگی دفاع از وطنشان را بیاموزیم»؛ به حضور در این کشور تن داده ایم!
حتی «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا، سه شنبه هفته گذشته، با خودنمایی پشت تریبون ایستاد و بر سر ملت مظلوم افغانستان منت گذاشت که «ما بیش از یک تریلیون دلار طی ۲۰ سال گذشته در آنجا هزینه کردیم و به آموزش و مجهز کردن بیش از ۳۰۰ هزار نفر از نیروهای افغانستانی پرداختیم».
البته، او در ینگه دنیا ایستاده و در توهم سکان داری یک هژمون بین المللی، از مسئولیت پاسخگویی به این پرسش شانه خالی میکند که «چه شد که با صرف آن همه وقت و هزینه، سرمایه گذاری تان ظرف چند هفته فروپاشید»؟
جای تعجب نیست اما آمریکایی که از چین، روسیه و ایران گرفته تا ونزوئلا و کوبا، دائم در حال اتهام زنی است و انگشت اخطار تکان میدهد که «باید مسئولیت پذیر باشید»؛ این بار هم برای سلب مسئولیت از خود، آدرس غلط به جامعه بین الملل میدهد.
آیا عجیب نیست که آمریکا و متحدانش بعد از ۲۰ سال اشغالگری، متوجه شده اند که این نبرد خود افغان هاست و آنها خود باید برای سرزمینشان تصمیم بگیرند برای همین است که بایدن در تازهترین ادعای خود میگوید: این «جنگ» مردم و دولت افغانستان است. تعدادشان از طالبان بیشتر است. آنها باید از کشورشان دفاع کنند. مسئولیت با آنها است.
آیا عجیب نیست که آمریکا و متحدانش بعد از ۲۰ سال اشغالگری، متوجه شده اند که این نبرد خود افغان هاست و آنها خود باید برای سرزمینشان تصمیم بگیرند.
اما شاید هم نباید بیهوده برای پاسخ دادن به این پرسش تلاش کنیم که «آن همه هزینه که آمریکا برای آبادی افغانستان تقبل کرد؛ چگونه یک شبه به باد رفت». دلیلش هم این است که این سوال از اساس اشباه است چراکه آمریکا هرگز به دنبال ایجاد افغانستانی باثبات، متحد و امن نبود.
مبارزه با تروریسم بهانهای بود برای آنکه واشنگتن و متحدانش ضمن دست درازی به منابع طبیعی افغانستان، پای خود را به حوزه نفوذ ایران، چین و روسیه باز کنند. پس اکنون نیز که ادعای برچیدن بساط از این مرز و بوم دارند؛ فارغ از اینکه طالبان روی کار بیاید یا دولتی غیرنظامی، سناریوهای آتی خود را به گونهای تدارک میبینند که دیار افغانها همیشه در هرج و مرج باشد.
این قصه «خروج از افغانستان» هم افسانه دردناکی است که خود یک سوال بزرگ پیش پای مخاطب قرار میدهد. خروج از افغانستان به کجا؟ آیا نظامیان آمریکایی به «خانه هایشان» در آن سوی نیمکره خاکی بازگشته اند؟ البته که نه. آنها همین دور و اطراف هستند؛ در همان پایگاههایی که کشورهای عرب منطقه برایشان تدارک دیده اند. البته تلاش میکنند با چانه زنی با کشورهایی مثل پاکستان و تاجیکستان و ازبکستان، راهشان را به افغانستان نزدیک تر کنند تا به قول خودشان «هر وقت که ضرورت داشت»؛ به اسم دفاع از «امنیت» خیالی مردم افغانستان راه بازگشت به این کشور را در پیش بگیرند.
آیا نظامیان آمریکایی به «خانه هایشان» در آن سوی نیمکره خاکی بازگشته اند؟ در این میان، برخی ادعاها و توصیهها مبنی بر اینکه وضعیت در افغانستان به امنیت قاره سبز گره خورده و اروپاییها باید فارغ از کمک آمریکا، به طور مستقل، ابتکار عمل برای نجات افغانستان را به دست بگیرند؛ بیش از هر چیز دیگر شک برانگیز است و به این فرضیه دامن میزند که شاید آمریکا در ادامه پروژه مهار چین به دنبال تمرکز نیرو و تجهیزات در شرق آسیا است اما بازتوزیع نیروی نظامی در غرب و جنوب آسیا را به متحدان ناتو خواهد سپرد.