به گزارش حلقه وصل، این روزها و در آستانه آغاز به کار دولت سیزدهم اسامی مختلفی از سوی رسانهها به عنوان گزینههای احتمالی تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح میشود. انباشت کارهای بر زمین مانده و نیز ویرانیهایی که در دولتهای یازدهم و دوازدهم در عرصه فرهنگ و هنر ایجاد شده انتظار فعالان فرهنگی و هنرمندان از دولت و وزیر آینده را بسیار بالا برده است.
نصرالله قادری، کارگردان، منتقد، نویسنده و مدرس سینما و تئاتر کشورمان در رابطه با توقعات اهالی فرهنگ و هنر از دولت و وزیر آینده میگوید: مهمترین نکتهای که وزیر باید خارج از چشمپوشیهای معمول سیاسی که دارد باید مورد توجه قرار بدهد، توجه به نیروهای دلسوز فرهنگی و شناختن موریانهها و مستأجران خانه دایی یوسف است که اتفاقاً بسیار هم شناخته شده هستند. متأسفانه بخشی از اینها از سوی نیروهای به ظاهر انقلابی در حال حمایت هستند و هیچ کس قدرت مقابله با آنها را ندارد و بسیاری از افراد در این راه قربانی اهداف شوم آنها شدهاند و همچنان در حال انجام کارهایشان هستند. من پرونده عملکرد این افراد را در قالب نمایشنامهای که از کتاب ارزشمند و شریف نهجالبلاغه اقتباس کردهام به نام «قربانی همیشه» نوشتهام. مولا علی (ع) در چهار جبهه قاسطین، ناکثین و مارقین و قاعدین میجنگد، وضعیت فعلی فرهنگ ما هم چنین موقعیتی دارد. هنرمندی که معتقد به اسلام ناب محمدی (ص) است در چهار جبهه باید بجنگد. این هنرمند و مدرس دانشگاه در رابطه با نحوه عملکرد دولت و وزیر آینده فرهنگ و ارشاد اسلامی در مواجهه با جریانهای خاص و امروزی که در بدنه فرهنگ و هنر کشورمان مشغول فعالیتهای جهتدار و مخرب هستند، اظهار میدارد: من مثل آنها که متأثر از تفکر و نگاه استالینی هستند، معتقد به رفتار استالینی یا حذفی با آنها نیستم. میتوانند کار هنریشان را انجام بدهند ولی وقتی به عنوان مدیر وارد حیطه برنامهریزی فرهنگی میشوند، آن وقت خطرناک میشوند. برخی از اینها در دیدار با بزرگان نظام مثل شاگردانی که در مقابل استاد زانو به زمین میزنند حاضر میشدند و مدام سر تکان میدادند و گمان میکردند هیچ وقت فیلم این دیدارها به بیرون درز نخواهد کرد! از قضا اینها همان کسانی هستند که اگر به آنها بگویند که نیرو و سرباز انقلاب هستند برمیآشوبند و میگویند مدحی شبیه ذم کردید! یعنی هم در خفا به چنین مجالسی رفت و آمد دارند و هم در بیرون پز اپوزیسیون دارند یا مدعی هستند متخصص جراحی بدون خونریزی هستند که البته حقیقتاً اینجور هم است! اگر شما به کارنامه حزب توده در حوزه فرهنگ مربوط به زمان شاه و بعد از انقلاب نگاه بکنید خواهید دید که مثلاً تا وقتی که مرحوم جلال آلاحمد تودهای است در رادیو مسکو هم از او دفاعهای جانانهای میکنند، اما به محض اینکه از حزب توده خارج میشود، چگونه شروع به ویران کردن او میکنند! آسیب تئاتر از اداره بد قادری با تأکید بر این نکته که این حزب یک ماشین ترور شخصیت دارد، میافزاید: همان کاری که فرقه رجوی با شهید مظلوم بهشتی کرد، اینها با شاگردان بهشتی انجام میدهند و بسیار هم در این کار حرفهای هستند. من حاضرم اسنادی را ببرم و نشان بدهم که اینها چگونه عمل میکنند و چگونه میتوانند نیروهای انقلابی را قلع و قمع میکنند، مثلاً چگونه نمایشنامه مذهبی را حذف میکنند ولی طبق تاکتیک دفاع بد از یک حقیقت خوب چگونه نمایشنامههای بسیار ضعیف مذهبی را تأیید میکنند! بعد وقتی که همان نمایشنامه ضعیف روی صحنه میآید، مخاطبان شاهد یک اثر ضعیف هستند و خواهند گفت که مذهبیها در همین حد و اندازه هستند! علاوه بر اینکه نیروهای دیگر را هم نمیگذارند که با افراد مذهبی کار بکنند. ماشین ترور شخصیت آنها آدمها را با انواع و اقسام برچسبهایی مثل اطلاعاتی بودن و تیر خلاص زن بودن ترور شخصیتی میکنند! حوزه هنرهای نمایشی و فعالان تئاتری به دلیل وجود دو ویروس خطرناک عدم مسئولیتپذیری و کرونا آسیب بسیار زیادی دیدهاند. این کارگردان و نمایشنامهنویس کشورمان در رابطه با اولویتهای وزیر ارشاد و معاون هنری وی به عنوان مسئول مستقیم و اثرگذار بر عرصه تئاتر خاطر نشان میکند: با این بودجهای که به تئاتر تعلق میگیرد، هیچ کاری نمیتوانند انجام بدهند، چون در حد بودجه یک تیم فوتبال هم نیست، بنابراین بخش اول کار بر عهده مجلس شورای اسلامی است که باید درباره ردیف بودجه تئاتر فکری بکند، چون وزیر قبلی و معاون هنری و مدیر کل هنرهای نمایشی هم با همین معضل مواجه بودند. جماعت تئاتری انسانهای شریفی هستند و نیروهای اصیل تئاتری در فقر شدیدی به سر میبرند. این کارگردان و نمایشنامهنویس کشورمان در رابطه با کارهایی که با همین بودجه اندک میتوان انجام داد، تأکید میکند: اولین کار تعطیلی این جشنوارههای مکرر است. معلوم نیست چرا وقتی خود تئاتر تعطیل است، این جشنوارهها برای چه برگزار میشوند!؟ بودجه این جشنواره را خرج استمرار مداوم تئاتر در کل کشور بکنند، تئاتر که فقط در تهران نیست. نکته دیگر این جشنوارهزدگی که در هر استانی برای خودشان یک جشنوارهای راه انداختهاند را جمع بکنند، چون آفتی شده برای از بین بردن بودجه، ضمن اینکه یک گروه کارشناسی بیاید و ماحصل این جشنوارهها را از نظر کمک به فرهنگ مملکت مورد ارزیابی قرار بدهد. مشعشعترین جشنواره کشور ما جشنواره بینالمللی تئاتر فجر است، مگر نه اینکه این جشنواره باید در رابطه با انقلاب باشد!؟ در طول این سالها چند کار در ارتباط با انقلاب اسلامی یا با مفهوم انقلاب اجرا شده؟ یکی از گرفتاریهای امروز این است که مدیران فرهنگی ما چهرههای شناخته شده یا به اصطلاح سلبریتیها را به عنوان نظریهپرداز میشناسند و باید این نگاه اصلاح شود. شما ببینید در مقابل این نگاه وقتی مشاور یک مسئول فرهنگی کسی مثل زندهیاد جلال ستاری باشد، مسلم است که خروجی کار مدیریتی او بسیار متفاوتتر از مدیری است که مشاورش یک سلبریتی باشد! وی در پایان میگوید: در تمام دورههایی که وزیر جدید یا معاون جدید میآید، یک بار همه هنرمندان دعوت میشوند و از ما میخواهند نظرات و ایدههایمان را مطرح کنیم، اما بعد از آن جلسه همه آن نظریات را به سطل آشغال میاندازند! امیدوارم این دفعه این کار را نکنند و از نظریهپردازان واقعی استفاده بکنند. نظریهپرداز کسی است که دانش این کار را دارد. نیروهای سرخورده اصیل تئاتری را که خانهنشین شدهاند به کار دعوت کنند. در دوران پهلوی یک دروغی در مورد تئاتر گفتند که متأسفانه هنوز هم در بین مسئولان ما وجود دارد و آن اینکه گفتند تئاتر هنر خواص است در حالی که اصلاً چنین چیزی نیست و این نگاه حزب توده به تئاتر است.