
سرویس حاشیهنگاری: حسین دهباشی در گفتوگو با برنامه «سختانه» خود را فعال سیاسی نمیداند و تاکید میکند که امروز دیگر روشنفکر است. او برای توجیه چرخشهایش شاهد مثال میآورد که «فرضا میخواهم بگویم مرتضی آوینی، اگر لازم میشده داوری جشنواره فجر را هم قبول میکرده، اما در عین حال از سیاستهای سینمایی ایراد میگرفته و اگر لازم میشده کاندیدای نمایندگی مجلس هم میشده، مرتضی آوینی به جبهه میرود اما در عین حال منتقدِ سیاستهای سیاسی یا فرهنگی ِدورۀ خودش هم است، این نادرست است که ما اگر شخص در حوزۀ فرهنگی و اندیشه فعالیت میکند، او را گوشۀ رینگ بگذاریم و بگوییم چون شما این صحبت را میکنید هرگز نباید فعالیت سیاسی داشته باشید»
پس از آشکار شدن اختلافها و عدم بازی دادن حسین دهباشی در بازی تاج و تخت دولت یازدهم انتقادهای او از تدبیرها و امیدهای نافرجام که هیچ سودی برای مردم ندارد شروع شد. چراکه حسین دهباشی روزگاری نفر اول مهمترین رکن دوران انتخاباتی دولت اعتدال بود و بعد تبلیغاتی این دولت را بر عهده داشت. اینکه آیا مردم در انتخابات ریاست جمهوری 92 بر اساس فیلم تبلیغاتی او تصمیم گرفتند یا بر اساس واقعیتهای اجتماعی و دو دو تا چهارتای منافع خودشان، محل مناقشه است اما اینکه این فیلم نسبت به مستندهای تبلیغاتی دیگر رقبا خوشساختتر و دارای چارچوب و حرف مشخصی بود شکی نیست. پیروزی حسن روحانی در انتخابات 92 پیروزی بزرگی برای حسین دهباشی هم حساب میشد و برای همین او حداقل معاونت سینمایی دولت یازدهم را حق خود میدانست و حداکثر در پی وزارت فرهنگ و ارشاد بود.
دهباشی بعد از اینکه در دولت اعتدال اول زیرسایه حسامالدین آشنا قرار گرفت و فهمید که با وجود او راهی باقی نمیماند تصمیم به کوچ گرفت. کنش دولت اعتدال با دهباشی، او را به واکنش تندی واداشت و سبب شد که او در اردوگاه جریان رقیب بساط کند. حسین دهباشی این روزها در مجالس فعالین جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی حضور مییابد. او در روز پاسداشت نادر طالبزاده به عنوان شاگرد برای قدردانی از بخشی از زحمات استاد در نخلستان سازمان اوج حضور یافت و در مراسم رونمایی از منشور مستند انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مستندسازان ایرانی که خود را مخاطب این پیام میداند رخ نشان داد. در سخنانش در گفتوگو با برنامه سختانه خود را با شهید آوینی مقایسه و تاکید میکند که بزرگ شده مکتب روایت فتح است.
بحث درباره فرهنگ و نسبت آن با سیاست مفصل است اما چیزی که مشخص و واضح است اینکه سیاست نمیتواند ریسمان خوبی برای یک مستندساز فرهنگی اجتماعی باشد. چراکه تحلیل فرهنگ و اجتماع از دریچه جناح و جناحبندی سیاسی همهاش مردود و غلط است. سیاست علم روزمرگی است و برای همین مجوز چرخش به شما میدهد. فرد به عنوان یک سیاستمدار میتواند امروز حرفی و روز دیگر عکس حرف قبل را بزند ولی یک مستندساز نمیتواند و اگر هم انجام دهد عیارش در نظر مخاطب به اندازه یک سیاستمدار نان به نرخ روزخور خواهد بود. دهباشی میگوید: «این دو با هم قابل جمع است، شما در یک مقطعی احساس میکنید که یک نفر کارِ درستی انجام میدهد و با او همدلی میکنید، میگذرد و احساس میکنید در بعضی از موارد با او همدلی ندارید، مسیرتان را هم عوض میکنید.»
چرایی مسیر عوض کردن دهباشی و امثال او نباید مورد پرسش قرار گیرد و باید از نسبت آنها با موقعیت جدیدی که در آن خود را تعریف میکنند پرسید. بازگشت به روایت فتح به خودی خود اتفاق خوب و مثبتی است ولی ماندگاری و بقا و مسیر عوض نکردن مجدد از آن مهمتر است. چون احساس آدم ممکن است فردا با دیگری همدل شود و مسیر آدم را عوض کند. این افراد قبل از مقایسه خود با بزرگانی چون شهید آوینی برای گم نکردن راه خود باید به این سوال پاسخ دهند که آیا شهید آوینی اگر امروز بود برای دولت اعتدال برنامه تبلیغی میساخت یا نه؟