به گزارش حلقه وصل، اخیراً کتابی در حوزه جامعهشناسی علم از دو پژوهشگر جامعهشناس، معصومه قاراخانی و سید آیتالله میرزایی زیر عنوان «اخلاق علم در علوم اجتماعی ایران» منتشر شده است.
کتاب حاصل چندین پژوهش اکتشافیِ زمینهای و میدانیِ متمرکز بر «مسالهمندی اخلاق علم» است و رواج رفتارهای مغایر با اخلاق حرفهای علم را به عنوان یک پدیده اجتماعی شناسایی و معرفی میکند و سازوکار تولید و بازتولید هنجارگریزی در فضای ساختاری علم در ایران مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. آنها با ارجاع به نمونه علوم اجتماعی ایران بر این باورند که هنجارگریزی در ساختار کنونی نظام علم در ایران خصلتی کارکردی یافته است و به آیینی مرسوم و سراسری مبدل شده است:
هنجارگریزی و رواج رفتارهای مغایر با استانداردهای علمی و آکادمیک به صورت فرایندی، رشد و گسترش یافته است. در فقدان واکنش کنشگران وفادار به ارزشها و استانداردهای علم و سکوت و پذیرش آنان، روند «عادیسازی هنجارشکنی» با «امتناع تغییر» همسو شده است و سپس روند عدم تبعیت از هنجارهای علمی به شکل «هنجارشکنی سیستماتیک» در آمده است. ساختار پشتیبان و تسهیل کننده این هنجارشکنی سیستماتیک، ترکیبی از «سیطره اقتدار اداریِ» همسو و همجوش با «استیلای سیاست بر فضای علم»، سازمانهای علمی را به عرصه «شکلگیری و بازتولید حلقههای قدرت و مکانهای فرصت» تبدیل نموده است.
در این کتاب زیر عنوان حلقههای قدرت و مکانهای فرصت آمده است:
این پدیده خود ریشه در همآمیزی سیاست با مدیریت علم و نمود قدرت و ایدئولوژی در بوروکراتیزاسیون دانشگاه دارد که به تأثیرپذیری گسترده نهاد علم از نهاد سیاست منجر شده است. تأثیرگذاری میدان سیاست بر میدان علم عمدتاً در سیطره اقتدار اداری بازنمایی میشود. ازاینرو مناسبات اخلاقی درون این تداخلهای میدانی و تأثیرپذیری مناسبات و روابط تعریف میشود. در چنین وضعیتی، معرفت علمی تحتالشعاع گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک قرارگرفته و مناسبات علمی نه متکی بر اقتدار و حیثیت علمی بلکه متکی بر اقتدار سیاسی و ضریب قدرت و نفوذ افراد و گروههای تأثیرگذار است.
کنشها و انتظارات نقش در میدان علم تحت تأثیر میدان سیاست تعیین میشود. متأثر از میدان سیاست، قدرت در گروههای خاص درون دانشکده و گروههای آموزشی متمرکز میشود و منافع شخصی از طریق گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک و نیز موقعیت قدرت در دانشگاه و دانشکده دنبال میشود. اقتدار اداری در این فضا نیز بیشتر برای استادان صاحبمنصب است و وابستگیهای سیاسی برای کسب مناصب اداری بر شایستگیها و تواناییهای علمی و مدیریتی ارجحیت دارد.
از نظر آنها اخلاق علم شامل «مجموعهای از قواعد و ضوابط ایجابی و سلبی حرفهای مورد پذیرش اجتماع علمی است که کنشگران حوزۀ علم و فناوری را، در فرایند آموزش و پژوهش و نشر و کاربرد علم، به رعایت اخلاق و پرهیز از بیاخلاقی ملزم میکند.» این تعریف هم اجتماع علمی عام (همه رشتههای علمی) و هم خاص (هر رشته علمی) را در بر میگیرد. ضمن این که این تعریف قابل اطلاق به هریک از ابعاد پژوهش، آموزش، نشر و کاربرد علم به تفکیک نیز هست.