تاریخ انتشار: 10:55 - 2 اردیبهشت 1394
کد خبر: 3444
زندگی یک بچه مسجدی؛

تهران: همه‌ی قرارهایمان مسجد بود

هیچ‌کدام از ساواکی‌ها نمی‌توانستند فکر کنند که ما ساعت 2 بعدازظهر، زیر آفتاب سوزان، لباس ورزشی پوشیدیم و داریم خودمان را گرم می‌کنیم ولی حرف‌های انقلابی گفته می‌شود. بچه‌ها درباره کتاب‌‌هایی که خوانده بودند، صحبت می‌کردند. آنجا درس انقلابی یاد می‌گرفتیم.