به گزارش حلقه وصل، امروزه فضای مجازی و جریان های اطلاعاتی موجود در آن از مهمترین و موثرترترین جریان های قدرت به شمار می رود که عدم مدیریت این فضا می تواند باعث نابودی و فروپاشی یک نظام سیاسی شود. بدین جهت کشورهای پیشرفته دنیا سعی می کنند، به شیوه و طرق مختلف بر فضای مجازی اعمال مدیریت و حاکمیت کنند و اجازه ندهند کشورهای متخاصم مدیریت آن را به دست گیرند.
درباره اینکه جریان های اطلاعاتی چگونه این توان و ظرفیت را به دست آورده است تا در مسائل قدرت، جریان ساز و موثر باشند، مانوئل کاستلز اسپانیایی، نظریه پرداز و اندیشمند بزرگ معاصر که آثار او عمدتا میان رشته ای شناخته می شوند در آخرین اثر خود «قدرت ارتباطات» این گونه تبیین کرده است که «جریان های اطلاعاتی» قدرتمندتر از جریان های قدرت هستند. کتاب «قدرت ارتباطات» از جمله مهمترین آثار مانوئل کاستلز تلاشی است به منظور تبیین روابط قدرت در جامعه شبکه ای و پاسخ به این پرسش که قدرت در کجای جامعه شبکه ای قرار دارد.
کاستلز در این کتاب این فرضیه را مطرح می کند که قدرت در جامعه شبکه ای در ارتباطات نهفته است و کنترل کنندگان جریان ارتباطات صاحبان قدرت هستند و تصریح می کند که دو مکانیسم اصلی قدرت سازی در شبکه ها عبارت است از: برنامه نویسی و راه گزینی. او سپس اثبات می کند که شبکه های ارتباطی و رسانه ای با تصویر سازی، چارچوب بندی و تسخیر ذهن مخاطب و کاشت معنی مورد نظر در افکار عمومی اعمال قدرت می کنند.
کاستلز قدرت را در توانمندی ارتباطی برای تحمیل اراده و ارزش های بازیگران اجتماعی به دیگران می داند و با بیان اینکه قدرت در جامعه شبکه ای از طریق شبکه ها (شبکه های اجتماعی) جریان می یابد چهار شکل از قدرت در این شرایط فناورانه و اجتماعی را ارائه می دهد: قدرت شبکه بندی، قدرت شبکه ای، قدرت شبکه ای شده و قدرت شبکه سازی. کاستلز نهایتا این گونه نتیجه می گیرد که به رغم تغییرات صورت گرفته در دسترسی ها، ضعیف شدن نقش دروازه بانان و پیام رسان ها در جامعه شبکه ای همچنان قدرت اصلی در اختیار حکومت ها، غول های رسانه ای و شرکت های عظیم رسانه است چرا که آنها هستند که قدرت شبکه سازی، برنامه ریزی، بازبرنامه ریزی و راه گزینی دارند.
از نگاه کاستلز پیدایش فناوری های نوین و گسترش اینترنت در سراسر جهان و استفاده بیشتر توده ها از شبکه های اجتماعی اینترنت پایه، این امکان را فراهم آورده تا توده های مردم نیز بتواند قدرت حاکمان را به چالش بکشند اما در نهایت تبیین می کند که این ظرفیت در کشورهای فاقد دموکراسی نهادینه شده، خود به عنوان یکی از مکانیسم های عمل برنامه ریزان و راه گزین ها برای استفاده از ظرفیت های شبکه های ارتباطی عمل می کنند. این ظرفیت حتی در خود آمریکا به عنوان سردمدار و کنترل کننده بخش بزرگی از رسانه های فراگیر جهانی صادق است.
کاستلز بر شکل گیری ساخت جدید قدرت در ظرف های ذهنی نظیر شبکه های اجتماعی و افکار عمومی تاکید فراوانی دارد. به نظر او اطلاعات و ارتباطات در طول تاریخ همیشه منابع اصلی قدرت، ضد قدرت، تسلط و تغییرات اجتماعی بوده و هستند و این از آنجا نشأت می گیرد که نبرد اصلی میان افراد در جامعه در واقع نبرد میان افکار عمومی است.
او معتقد است شهروندان جامعه شبکه ای با بهره گیری از دسترسی آزاد به اینترنت می توانند حکومت های خود را به چالش بکشند. در این میان برنامه ریزان که ممکن است رقبای داخلی حکومت ها یا دشمنان خارجی آنها باشند با استفاده از تکنیک های برجسته سازی، زمینه سازی و چارچوب بندی اخبار و اطلاعات، اذهان و افکار توده ها را مدیریت کرده و آنها را به جنبش، خیزش یا حتی انقلاب کنند که این نمونه بارز تهدید امنیت ملی محسوب می شود. نمونه این مساله را می توان در مولداوی مشاهده کرد که به انقلاب توییتری شهرت یافت و یا در سال ۱۳۸۸ پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، اعتراضات گسترده ای با محوریت شبکه های اجتماعی خارج پایه مثل فیس بوک و توییتر رخ داد که حتی مقامات آمریکایی نیز به این مساله اعتراف کردند.