به گزارش حلقه وصل، «نِماشُم» یعنی نماز شام. این واژه در گویش محلی در معنای نماز شام و یا غروب استفاده میشود و مرتضی امیری اسفندقه که او را قصیدههایش میشناسیم این نام را برای مجموعه نیمایی، غزل و رباعیهای خود گذاشته است.
کتاب را به توصیه دوست خوبی تهیه کردم. کتاب با اشعار نیمایی شاعر آغاز میشود و شاعر با طبعی به لطافت باران که خواننده را اسیر کلمات و تصاویر خود میکند تصاویر شاعرانه را در جان خواننده مینشاند.
باغ
در بارشِ
تندِ
رگبار
صوفیانه به سماع آمده است
شاخههای گیلاس
سر فراگوش هم آورده
به پِچپِچ
سرگرم
و هزاران یاقوت
ریخته
بر تنِ
تبدارِ
درختِ
گردو
کُندهای پیر
در آغوشِ اجاقِ کلبه
یک نفس میسوزد
ابر
با هزاران سوزن
آسمان را به زمین میدوزد
باغ
در بارِش
تندِ
رگبار
«نِماشُم» در بردارنده 86 قطعه شعر نیمایی، 38 غزل، 3 قطعه و 40 رباعی است که شاعر تمامی آنها را در این مجموعه جمع آوری کرده است. یکی از ویژگیهای شعری اسفندقه زبانی ساده اما صمیمی است که در این مجموعه هم این ویژگیها را میتوان در اشعار او به خوبی دید و حس کرد.
نه مثل سالها و
ماهها و
هفتهها و
روزهای دیگر است امروز
نه تابستان و نه پاییز
نه فروردین نه اسفند است
چه روزی!
خارج از تقویمِ روز و
هفته و
ماه و ...
چه روزی
آه!
نه در چشمش غم دیروز
نه بر پیشانیش داغ پریروز است
طلوع اول آغاز
شروع تازهی فردای پیروز است
نوروز است
امیری اسفندقه در این کتاب برای اولین مرتبه نیماییهای خود را با این حجم منتشر کرده و نشان داده که در قالب مهجور نیمایی شاعری چیرهدست است.
بادش به غبغب است و
از آن منبر
فراز
می خواهد از بهار بگوید
از آیه ای که هرگز آن را
ندیده است
از سوره ای که از آن
بویی نبرده است
هی سرفه می کند
هی عطسه می زند
نم پس نمی دهد ولی از فرط کبر و ناز
بادش به غبغب است و از آن منبر
فراز
می خواهد از بهار بگوید
از آسمان باز
خشک است و باغ را
به ریا می دهد فریب
سجاده
آب می کشد
این ابر
بی نماز
اشعار نیمایی این کتاب برای خوانندگانی که علاقه به قالب نیمایی دارند میتواند یک دریچه تازه باشد. همچنین با نگاهی به غزلها و رباعیهای این مجموعه، توانایی اسفندقه در دیگر قالبهای شعر فارسی را میتوان به نظاره نشست.
این کولی از کجاست که طنبور میزند؟
در کوچه باغهای نشابور میزند
یا رب چه دختری، چه نگاه برهنهای
راه مرا نیامده از دور میزند
بوی شراب شاد سناباد میدهد
چشمش به ناز طعنه به انگور میزند
یک پلک هم زدن مژههای بلند او
ماهی سیاه چشم مرا تور میزند
این گونهام نگاه مکن خیره روبرو
خورشید من! که چشم مرا نور میزند
دارد سری بلندتر از ارتفاع دار
منصورهای که طعنه به منصور میزند
چشمم به راه توست سر کوچه هر غروب
برگرد دخترک که دلم شور میزند
مجموعه اشعار «نماشم» سروده مرتضی امیری اسفندقه را نشر جمهوری در 231 صفحه با قیمت 12هزار تومان منتشر کرده است.