به گزارش حلقه وصل، «صدا و سیما در راس اعتماد مردم است.» هنوز یک هفته هم از این اظهار نظر عجیب علی عسکری رئیس سازمان صدا و سیما نمیگذرد که ترور شهید حسین فخری زاده دانشمند هستهای برجسته کشورمان ظرفیت واقعی رسانه ملی برای جلب اعتماد مردم را روشن میکند.
ساعت ۱۴ جمعه ۷ آذر ۹۹. جایی حوالی آبسرد دماوند. رگبار، انفجار، شلیک و تمام. رسانهها از انتقال حسین فخری زاده به بیمارستان و تلاش پزشکان برای احیای او میگویند. رسانههای خارجی از ایراناینترنشنال و بیبیسی فارسی تا فرانس ۲۴ و سیانان تصاویر محل وقوع حادثه را زنده پخش میکنند و لحظه به لحظه جزئیات را گزارش میدهند. در نهایت حوالی ساعت ۱۷ خبر شهادت این دانشمند برجسته هستهای منتشر میشود. در ایران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی، اما خبری نیست!
درست زمانی که رسانههای فارسی زبان و غیر فارسی زبان خارجی، آنتن خود را به پوشش لحظه به لحظه ترور اختصاص دادهاند، آنتن زنده شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی بی آنکه تغییری در کنداکتور خود ایجاد کند، در حال زیرنویس کردن خبر دست چندم ترور و شهادت به نقل از سایر منابع خبری است! دقیقا همان زمان که بیبیسی فارسی در لندن از جایی حوالی پایتخت تصاویر زنده پخش میکند، شبکه خبر رسانه ملی قرار است اخبار تکمیلی را متعاقبا اعلام کند!
بدتر اینکه درست وقتی در پرونده ویژه ترور شهید فخری زاده در شبکههای خارجی دهها کارشناس تحلیل ارائه دادهاند، در شبکههای سیمای ملی هیچ اتفاقی در کشور به وقوع نپیوسته. شبکه خبر دو گفتگوی زنده روی آنتن میبرد؛ در یکی درباره جذب سرمایه برای فناوریهای فرهنگی گفتگو میکنند و دیگری به افزایش کیفیت تصویر در شبکههای سیما میگوید!
این البته اولین بار نیست که رسانه ملی در ارائه روایت رسمی و بعد تحلیل از یک اتفاق با ابعاد ملی، از رسانههای خارج از مرزهای کشور عقب میافتد. در جریان ترور سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی هم کانالهای دست چندم خبری از سازمان صدا و سیما جلو افتادند و عده زیادی قبل از اعلام رسمی و با تاخیر سیما، از خبر مطلع بودند.
مهمتر از خبر، اما ارائه یک روایت زنده و در لحظه از ماجرایی است که در سطح کشور اتفاق افتاده. مسئلهای که سالهاست صدا و سیما در آن لنگ میزند و همین موضوع باعث شده تا مرجعیت روایت اتفاقات کشور به دست دیگر رسانهها بیوفتد. نوع برخورد صدا و سیما با اعتراضات مردمی در کشور از همین نوع است. پوشش ندادن، اکتفا به یک خبر دست چندم و خودداری از ارائه تحلیل درباره واقعیت آنچه اتفاق افتاده و بعضا تقلیل دادن مسائل.
رویکردی که در جریان شهادت این دانشمند هستهای هم تکرار شد و اولین برنامه تحلیلی سیما در این باره با فاصله ۵ ساعت از اعلام خبر ترور و شهادت و بعد از اخبار ساعت ۲۲ روی آنتن میرود و شبکه خبر تا ساعتها به زیرنویس خبر اکتفا میکند.
این بیتوجهی به ارائه روایت، تحلیل و اطلاعات به مخاطب و تقلیل خبری با ابعاد فراملی که حتی رسانههای آمریکا را هم به پخش زنده صحنه آن واداشته به پخش فیلم سینمایی بادیگارد، اعتماد و مرجعیت فعلی صدا و سیما را هم در بین مردم از آن خواهد گرفت و مخاطب باقی مانده را هم برای جبران خلا موجود به سمت شبکههای خارجی و یا سایتها، شبکههای اجتماعی و کانالهای دست چندم خبری خواهد برد.
رویکرد فعلی صدا و سیما البته خسارات بزرگتری هم دارد. خالی گذاشتن میدان در عصر جنگ روایتها باعث میشود تا روایتهای دست اول و حتی غیرواقعی رسانههای حاضر در صحنه به عنوان تنها تحلیل موجود ارائه و پذیرفته شود. پس گرفتن میدان از آنچه در لحظههای حساس به جامعه تشنه به اطلاعات درباره ابعاد یک اتفاق ملی یا فراملی نشان داده شده و به دست آوردن اعتماد دوباره مخاطب، حتی در صورت واقعیت داشتن در بسیاری موارد نشدنی به نظر میرسد. رویکردی که در نهایت نتیجهای جز تحریف وقایع نخواهد داشت.
با این وجود باید پرسید برای رسانه ملی با همه امکانات و توانمندیهایش چه چیزی ارزشمندتر و اولویتدارتر از اعتماد عمومی است که با بیتوجهی، سادهانگاری و تقلیل مسائل به آن پشت پا میزند؟ فقر روایت در صدا و سیما و سپردن مرجعیت به رسانههای معاند با چه توجیهی سالهاست که انجام میشود؟ و با این وجود واقعا هنوز هم میتوان گفت صدا و سیما در اوج اعتماد مردم قرار دارد؟
منبع: خبرگزاری دانشجو