سرویس پرونده: امام خميني(ره) در تاريخ 30/6/1367 در پيامي خطاب به هنرمندان و خانواده شهدا، از مقام هنر و هنرمندان متعهد تجليل کردند. حضرت امام در اين پيام ميفرمايند: «بسمالله الرحمن الرحيم. خون پاك صدها هنرمند فرزانه در جبهههاي عشق و شهادت و شرف و عزت سرمايه زوالناپذير آنگونه هنري است كه بايد به تناسب عظمت و زيبايي انقلاب اسلامي، هميشه مشام جان زيبا پسند طالبان جمال حق را معطر كند. تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم- اسلام ائمه هدي -عليهم السلام- اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرمآور محروميتها باشد. هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايهداري مدرن وكمونيسم خون آشام و نابود كننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بيدرد و در يك كلمه «اسلام آمريكايي» باشد. هنر در مدرسه عشق نشاندهنده نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي است. هنر در عرفان اسلامي ترسيم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسيم تلخكامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.
هنر در جايگاه واقعي خود تصوير زالوصفتاني است كه از مكيدن خون فرهنگ اصيل اسلامي، فرهنگ عدالت و صفا، لذت ميبرند. تنها به هنري بايد پرداخت كه راه ستيز با جهانخواران شرق و غرب و در راس آنان آمريكا و شوروي را بياموزد. هنرمندان ما تنها زماني ميتوانند بيدغدغه كولهبار مسئوليت و امانتشان را زمين بگذارندكه مطمئن باشند مردمشان بدون اتكا به غير و تنها و تنها در چهارچوب مكتبشان به حيات جاويدان رسيدهاند. و هنرمندان ما در جبهههاي دفاع مقدسمان اينگونه بودند، تا به ملا اعلا شتافتند و براي خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگيدند و در راه پيروزي اسلام عزيز تمام مدعيان هنر بيدرد را رسوا نمودند. خدايشان در جوار رحمت خويش محشورشان گرداند.»
در ادامه نکات کانوني اين پيام را از نظر دکتر حسين عرب اسدی جويا شديم.
بعد از انقلاب در فضاي عمومي کمتر در مورد نگاه حضرت امام(ره) به مسئله هنر صحبت بشود. عليالظاهر، حضرت امام کمتر به موضوع هنر پرداختند. به اعتقاد شما چرا حضرت امام به مقوله هنر کمتر ورود پيدا کردند ولي در عوض حضرت آقا بيشتر به اين مقوله ورود پيدا ميکنند؟
در مواجهه با موضوع هنر، بين حضرت امام(ره) و حضرت آقا تفاوتهايي است. يکي از مهمترين دلايل نپرداختن امام به مقوله هنر شايد اين بود که در آن زمان مسئله و شرايط اجتماعي و سياسي جامعه ايجاب نميکرد که حضرت امام بخواهد در خصوص هنر موضعگيري رسمي داشته جريان انقلاب هم در حال سير طبيعي خود بود و داشت اوج ميگرفت ولي زمان حضرت آقا زمان تثبيت انقلاب اسلامي است و شرايط فراهم است تا در مورد چيستي هنر از نگاه اسلام و با انقلاب بحثهاي تئوريک خوبي شکل بگيرد. البته امام در خصوص ماهيت موسيقي و بودن و يا نبودنش، در همان اوايل انقلاب موضعگيري کردند.
در اوايل انقلاب صدا و سيماييها پيش امام رفتند و سوال کردند که با موسيقي چگونه برخورد کنيم؟ چون اگر موسيقي را از صدا و سيما حذف کنيم، ديگر کسي راديو گوش نميدهد و تلويزيون نميبيند و سراغ چيزهاي ديگر ميروند. در همين جلسه امام ميگويند که بگذاريد بروند ولي باز برميگردند. لذا شما بايد شرايط زماني و مکاني را در نظر بگيرد. از بيان اين نکته هم نبايد غافل شد که حضرت امام به موسيقي گيرهاي جدي داشتند. ايشان در کتاب «چهل حديث» خيلي خاصتر بيان ميکنند که تغنيات کلا عزم را از بين ميبرد. امام نگاهش به صدا و سيما نگاه دانشگاه است. بالاخره تقريبا ميشود گفت که در اوايل انقلاب صدا و سيما عهدهدار همه قالبهاي هنري و فرهنگياي که ما امروز ميفهميم بوده است؛ يعني تنها مرجع و تنها تريبون صدا و سيما بود ولي در زمان آقا اين مراجع و تريبونها خيلي توسعه پيدا کردند. لذا ميتوان اينگونه جمعبندي کرد که مسئله ما در زمان حضرت امام هنر به معناي عام نبود و امام به اين موضوع کمتر پرداختند و در ادامه با تثبيت انقلاب هنر مسئله شد و با شروع دهه 70 ما با يک هجمه فرهنگي هنري مواجه شديم.
اگر حضرت امام در اواخر عمرشان در رابطه با نسبت بين انديشه انقلاب و هنر موضعگيري صريح نميکردند، ما امروز مقداري سر اين گير داشتيم که بالاخره بايد در برابر هنر چگونه موضع بگيريم. بنابراين من همه پيامهاي سالهاي آخر عمر حضرت امام را يک اتفاق خاص ميدانم. هميشه اينگونه نبوده که يک واقعهاي اتفاق بيفتد و بعد حضرت امام درباره آن موضع بگيرند. در سالهاي آخر عمر امام انگار قرار بود که ايشان يکسري اتمام حجتها و يکسري مانيفستهايي که در انقلاب از آنها کمتر صحبت شده را بيان کنند. بيان اين نکات امروز براي ما خيلي راهگشا است. جلد 21 صحيفه از اين جهت خيلي مهم است. ما يکبار که حساب کرديم، ديديم امام در روزهاي آخر عمرشان تکليف دوازده سيزده موضوع مناقشه برانگيز را مشخص کردند که اگر نميشد کشور را بعدا دچار مشکل ميکرد. منشور برادري، منشور روحانيت، موضوع اسلام ناب و اسلام آمريکايي، پيام هنر متعهد و... از اين جمله بودند که در اين پيامها کلي محتوا وجود دارد. به اعتقاد من در سال 67 طليعههايي از تهاجم فرهنگي به مشام ميرسيده که امام پيام «تجليل از هنر و هنرمندان متعهد» را صادر کردند و آنجا مشخص نمودند که هنر بايد به چه چيزي متعهد باشد.
از نظر شما نکات کانونياي که حضرت امام(ره) در اين پيام به آن اشاره کردند چه بودند؟
حضرت امام در آن پيام دو تا راه و جهت پيش روي هنرمندان گذاشتند؛ يکي جهتدهي محتوايي که اين جهتدهي به هنر هم سلبي است و هم ايجابي. ديگر اينکه يک جهتدهي مصداقي -که هنرمندان به آن سوژه ميگويند- هم پيش پاي هنرمندان گذاشتند. پيام امام دارد ميگويد که بنشينيد و مهندسي سوژه و محتوا کنيد.
در سال 67 تنها کسي که به اين پيام واکنش سريع نشان داد شهيد آويني بود. شهيد آويني به عنوان يک هنرمند متعهد وقتي امام در مورد هنر و هنرمند متعهد صحبت کردند، نشست و قلم زد که اين ضعفها را داريم. اما در آن زمان تريبون آويني خيلي برد نداشت. در عرصه هنر يکي از گيرهاي جدي ما اين است که در بحث تئوريک هنر متعهد کم کار کردهايم؛ هنوز هم که هنوز است ما نميبينيم که صاحبان فکر نشسته باشند و مثلا در قالب موسيقي يک کار درست و درماني انجام بدهند که براي حزباللهيها قابل پذيرش و قابل درک باشد.
خاطرم است اخيرا يک دانشگاهي رفته بودم يکي از دختر خانمهاي بسيجي دانشگاه از من پرسيد که استاد من اگر کلاس موسيقي بروم اشکالي ندارد؟ گفتم که نه ولي ببينيد که مرجع تقليدتان چه ميگويد. گفت من کلاس آواز ميروم و جلوي مرد آواز ميخوانم. اشکال دارد؟! گفتم، من اين را نميفهمم؟! ميخواهم بگويم ما حوزه تئوريک موسيقي و حوزه تئوريک هنر را رها کرديم. شهيد آويني يکسري حرفهايي در عرصه هنر زده که ما هنوز نتوانستيم اين گفتهها را رد يا تاييد کنيم و اگر تاييد کرديم، بسط دهيم. مثلاً ايشان ميگويند که سينما دروغ است. شهيد آويني يک هنرمند متعهد است و به عنوان يک هنرمند ولايتمدار درگير موضوع هنر شده و نشسته روي موضوع سينما کار کرده و به اين نتيجه رسيده است که سينما دروغ است ولي مستند واقعيت موجود است. لذا مستند صدق است و... ما هنوز از بعد تئوريک اين مسئله را تاييد و يا رد نکرديم و در بحث تئوريک گير داريم.
آيا امام در پيام خود به هنرمندان سرنخي از اين بعد به ما داده است؟
وقتي امام ميگويد هنر متعهد، اين هنر دو بعد دارد؛ يکي سلبي و ديگري ايجابي. بعد سلبي هنر متعهد ميگويد که هنري که در خدمت مرفهين باشد هنر نيست. حضرت امام در ادامه ميفرمايند که هنر بايد به اسلام مستضعفين متعهد باشد؛ يعني آن محتوا را رد ميکند و اسلام مستضعفين را جايگزينش ميکند. ميگويد اگر کسي توانست فقر را به تصوير بکشد و تضاد طبقاتي را نفي کند، هنرمند است. از طرف ديگر اگر فردي رفاه را به تصوير بکشد، اصلا هنرمند نيست.
اين جمله خيلي جالب است که امام ميگويند: هنر آن است که بميري، قبل از آنکه بميرانندت. به اعتقاد من هنرمند متعهد بايد چنين شاخصهاي داشته باشد. در حقيقت امام به خاطر اينکه تمرين تئوريک هنر متعهد را بيرون از فضاي انتزاعي تبيين و قابل فهم کند، هنر را در خود هنرمند تعريف ميکنند. امام معتقد است که آنچه که هنرمند توليد ميکند، ثمره روحش است. اگر روح هنرمند با معنويت عجين باشد، ثمره کار توليد شده، رشد هنر خواهد بود. علت اختلاف فيلمهاي فيلمسازان ما هم از همين جا ناشي ميشود. شما اگر همين فيلمنامه فيلم محمد رسولالله(ص) را به مرحوم سلحشور ميداديد، حتما نتيجه کار يک چيز متفاوتتري از ساخته مجيد مجيدي ميشد. چرا، چون همانگونه که امام ميفرمايند؛ هنر تجلي روح هنرمند است.
لذا ما بايد در استراتژيها و سياستگذاريهاي فرهنگي خودمان بيش از آن که به هنر بپردازيم، بايد به خود هنرمند بپردازيم. وقتي حضرت امام ميفرمايند که «شهادت هنر مردان خداست»، در اينجا ماهيت هنر را تعريف ميکند و ميگويد که ماهيت هنري که ما ميگوييم با ماهيت هنري که شما ميگوييد فرق دارد. چون امام اساسا تجليات نفساني را هنر نميدانند. به تصوير کشيدن شهوت خيلي راحت است ولي در تعريف امام اين اصلا هنر نيست. در نگاه امام هنر وقتي است که شما بتوانيد ايثار را به تصوير بکشيد. به تصوير کشيدن ايثار هم خيلي سخت است. هنر وقتي است که شما بتوانيد محبت، ايثار پدر و مادر و... را به تصوير بکشيد. به همين دليل من معتقدم مهمتر از مهندسي سوژهها تربيت آدمهاست. چرا، چون هنر تجلي روح هنرمند است. اين خيلي مهم است که ما بتوانيم هنرمندان را با اين نگاه تربيت کنيم.