شهید حاج مهدی عراقی پس از آزادی از زندان محمدرضاشاه در بهمن ۱۳۵۵، گفته بود: «تا رهبرم به کشور برنگردد، تا طاغوت بر ما حکمرانی کند، من از آزادیم لذت نخواهم برد.» هم او که به تعبیر خودش در مدت مبارزه و فعالیت ۳۴ سالهاش هیچگاه خود را در طبقه بندیی قرار نداد و همیشه در برابر ستایش نزدیکان میگفت: «من فرزند انقلاب هستم.» فردی که در روزهای پیش از شهادت در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، به یکی از دوستان نزدیک و همرزم خود گفته بود: «از زندان آزاد شدیم، نهضت تبدیل به انقلاب شد، نکند که ما در رختخواب حرام شویم و از فیض شهادت محروم گردیم. ما همراه شهیدان فراوانی بودیم. همه شهیدان را به خاک سپردیم، ولی خود زندهایم، نکند حرام شویم.» آری! فرزند انقلاب؛ برادر امام(ره) و مردی که به گفته امام به تنهایی بیست نفر بود یعنی شهید عراقی، حرام نشد و از فیض شهادت بیبهره نگردید.
بچه پاچنار
فدایی اسلام و مجاهد نستوه و خستگیناپذیر جنبش امام و انقلاب اسلامی، حاج مهدی عراقی، در ۱۳۰۹ در پاچنار، یکی از حملههای مذهبی جنوب شهر تهران، پا به جهان نهاد. مهدی، در دامان مادری پاکدامن و پدری پاکدل پرورش یافت. پدر بزرگوارش، پیشروی دیندار و درستکار بود و فرزند را برپایه به آداب اسلامی بارآورد و فرزند هم در همان دوران کودکی در انجام فرایض الهی کوشا بود. پس از سپری کردن دوره دبستان، برای ادامه تحصیل به دبیرستان مروی و سپس دارالفنون تهران رفت، ولی ناگزیر به ترک تحصیل شد. او برای کسب و کار به بازار روی آورد. آنچه مهدی را به رها نمودن تحصیل واداشت، شور پا گذاشتن به پهنه مبارزه و همراهی بافداییان اسلام و ارتباط او با رهبر فداییان، شهید حجتالاسلام سیدمجتبی نواب صفوی، بود.
آشنایی با شهید نواب
مهدی عراقی در شانزده سالگی هنگامی که دوران دبیرستان را سپری میکرد، به سبب شرکت در هیأتهای مذهبی، با تشکل فداییان اسلام آشنا شد و به عضویت آن درآمد. او که مراد خود را در چهره نواب صفوی یافته بود، به مریدی او گردن نهاد. مهدی، پس از این آشنایی توانست به اتاق فکر فداییان اسلام راه یابد. وی در یک دهه دوران پیکار فداییان اسلام علیه استعمارگران، در همه فعالیتهای آنها نقشی ویژه داشت و بازوی توانمند شهید نواب صفوی بشمار میرفت. نخستین همکاری وی با این گروه را میتوان در حرکت شهید سیدحسن امامی به هنگام اعدام انقلابی احمد کسروی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ ردیابی کرد. برابر اسناد برجای مانده از ساواک، مهدی جوان در بیشتر نشستهای فداییان اسلام حضور پیوسته داشته است. شهید عراقی، گاهی پیامها و نامههای شهید نواب صفوی را در دیدار با وی دریافت میکرد و در نشستهای فداییان برای دیگران میخواند. از میان دیگر کوششهای مهم مهدی میتوان به مأموریت در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ برای همکاری در اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر، نخست وزیر محمدرضاشاه، مأموریت در راستای کشتن شاه در هنگام تشییع جنازه رضاخان در ۱۳۲۹ و مأموریت ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ در اعدام انقلابی حاجیعلی رزمآرا، نخست وزیر بیگانهپرست دیگر محمدرضاشاه، اشاره نمود. شهید عراقی به هنگام اوجگیری جنبش ملی شدن نفت ایران، رابط میان شهید نواب صفوی، آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق بود.وی از سخنرانان فداییان اسلام در میدان بهارستان تهران درباره دلایل اعدام انقلابی رزمآرا هم به شمار می رفت.
شهید عراقی به پیروی از شهید نواب صفوی، هیچگاه به ملی گرایان دلبستگی پیدا نکرد؛ چرا که معتقد بود ملیگرایان به جای اتکا به ملت ایران، به آمریکا متکی هستند. مهدی عراقی در دوران حکومت دکتر مصدق، در اعتراض به دستگیری شهید نواب صفوی به مدت هفت ماه زندانی شد و در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از زندان رهایی یافت. باکودتای سازمان سیا آمریکا در ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و شکست برنامه ملی کردن نفت و شهادت نواب صفوی در ۲۷ دی ۱۳۳۴، موج ناامیدی و هراس همگانی، سراسر ایران را فرا گرفت و دیگر هیچ سازمانی هم نمیتوانست حرکتی موثر داشته باشد. از اینرو، حاج مهدی نیز بیشتر به فعالیتهای مذهبی و اجتماعی روی آورد و فرصت یافت تا تشکیل خانواده دهد و با خانواده ایجابی وصلت کند. میوه این ازدواج، سه پسر بود که یکی از آنها به دست منافقین ترور شد. همسر حاج مهدی هم دوشادوش او در پیکارها و سختیها حضور داشت.
با درگذشت آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی در دهم فروردین ۱۳۴۰ در قم و فقدان مرجعیت شیعه، عراقی به همراه دوستان و خانوادهاش به قم رفتند. آشنایی شهید عراقی با امام خمینی(ره) در قم موجب شد تا آن شهید، گمشده خویش را در وجود شخصیت روحانی و انقلابی امام پیدا کند.وی امامخمینی(ره) را برای مرجع و رهبر خویش برگزید. از این زمان، او سخت پیرو امام بود و و همه فعالیتهای جهادی و سیاسی خود را با کسب تکلیف از امام خمینی(ره) دنبال میکرد. اندکی بعد، بر پایه رهنمودهای امام خمینی(ره) و با یاری کسانی چون شهید حاج محمدصادق امانی، ائتلافی به نام هیأتهای موتلفه اسلامی را سازمان دادند. این همپیمانی هیأتهای مذهبی در یکم خرداد ۱۳۴۱ آغاز شد. سالهای چندی به گونهای غیررسمی، شهید عراقی، دبیر کل موتلفه اسلامی به شمار میرفت. او، در این دوره صندوق مالی را در حزب ملل اسلامی و جمعیت موتلفه اسلامی راهاندازی کرد.
در دهه آغازین ماه محرم و همزمان با ۱۳ خرداد ۱۳۴۲، سخنرانی کوبنده و افشاگرانه امام خمینی(ره)، محمدرضا شاه پهلوی را بیش از پیش نزد مردم رسواتر نمود. و همپای آن، شهید عراقی با دیگر همراهان به برپایی راهپیمایی در روزهای تاسوعا و عاشورا پرداختند و راهپیمایی بزرگی را از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام تادانشگاه تهران برنامهریزی و اجرا کردند. مهدی در جلو در بزرگ دانشگاه به سخنرانی پرداخت. با تصمیم امام خمینی(ره) مبنی بر سخنرانی در عصر عاشورا در مدرسه فیضیه، شهید عراقی خود را بیدرنگ پس از پایان راهپیمایی در تهران، به قم رساند و محافظت از امام را بر عهده گرفت. عراقی در جریان راهپیمایی در عاشورای سال بعد، در حالی که رهبری جمعیت را بر عهده داشت، به همراه ۳۸ نفر دیگر دستگیر گردیدند و نزدیک به ۷۰ روز را در بازداشت به سر بردند.
با تصویب قانون مصونیت مستشاران نظامی آمریکا در ایران یا کاپیتولاسیون در ۲۱ مهر ۱۳۴۳، شهید عراقی با کمک یکی از آشنایان خود در مجلس شورای ملیزمان طاغوت، به متن کامل سخنان و گفتگوهای نمایندگان و نخستوزیر دست یافت و نخستین کسی بود که امام خمینی(ره) را از از این کار آگاه ساخت. امام(ره) به تندی به کاپیتولاسیون آمریکایی اعتراض کردند که منجر به تبعید غیرقانونی ایشان در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه و پس از آن، در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ به نجف گردید. فردی که بیشترین پیگیری را در بازگذاشتن دست آمریکاییهای تاراجگر در ایران برای انجام هر جنایتی و مصون ماندنشان از پیگیرد قانونی انجام داد، حسنعلی منصور، نخستوزیر پهلوی دوم بود که در تبعید امام به ترکیه نیز نقشآفرینیهای بسیار کرد. شاخه نظامی هیأت مؤتلفه اسلامی، ترور انقلابی حسنعلی منصور، این مهره ورزیده استعمار، را با همکاری گروهی از جمله شهید عراقی در دستور کار خود قرار داد. سرانجام، شهید محمد بخارایی در یکم بهمن ماه ۱۳۴۳ به زندگی ننگین حسنعلی منصور پایان بخشید. در پی آن، بسیاری از اعضای مؤتلفه اسلامی شناسایی و دستگیر شدند. شهید عراقی نیز در نوزدهم بهمن ۱۳۴۳، دستگیر و به شکنجهگاه ساواک گسیل شد؛ او زندانی و تبعید گردید. ساواکیان به سختی وی را شکنجه کردند و ناخنهایش را کشیدند، ولی همچنان دم فرو بست و چیزی نگفت.
با فضای آزاد نسبی که در سال ۱۳۵۶ به دستور آمریکاییها در ایران پدید آمد، عراقی پس از سیزده سال با موهای سفید از زندان آزاد شد. پس از آزادی با گروههای اسلامی تازه سازمانیافته که گرفتار کجروی فکری و مارکسیسمزدگی نشده بودند؛ همچون گروههای توحیدی صف، بشیر و منصورون ارتباط برقرار کرد و تجربه خود را در اختیار آنان گذاشت. با مهاجرت امام از عراق و استقرار ایشان در دهکده نوفل لوشاتو در فرانسه، مهدی عراقی به دیدار امام در فرانسه شتافت و مدیریت بیت امام(ره) را برعهده گرفت. وی از آنجا نوار سخنرانیهای امام را به ایران میفرستاد.
ورزشکار مبارز
شهید عراقی، آن چریک پیر و سرباز قدیمی امام، نسبت به کسانی که حقوقشان پایمال شده بود و یا به مردم فرودست جامعه، توجه ویژهای داشت و میکوشید به آنها کمک کند. در دوره مدیریت حاج مهدی در بنیاد مستضعفان، شاید برای نیمی از کسانی که خانه نداشتند، با وامهای دراز مدت، مسکن فراهم شد. شهید عراقی انسانی پرکار، خادم اسلام، متکی به فقه و فقاهت، مرید، مقلد و فدایی امام(ره) بود که در این راه هم از جان، مایه گذاشت. او در توسل، انسانی بسیار متوسل بود از ویژگیهای چشمگیر رفتاری شهید عراقی توجه به جوانها و با آنها جوشیدن بود. شرکت در ورزشهایی مانند والیبال با جوانها را از دست نمیداد و شاید بهتر از همه آنها بازی میکرد. از دیگر نشانهای وی، هوش سرشارش بود. شهید عراقی، دارای ویژگیهای دیگری؛ چون برنامهریزی در کارها، شور مبارزاتی، پیگیری کار جهادی، تسلط بر پیکار چریکی، ارتباطهای گسترده، پویایی و فروتنی بود.پسرش، امیر عراقی، میگوید: «حاج آقا، حسنهای آدمها را میگرفت و با همانها کار داشت؛ به عیب آدمها چندان کاری نداشت.» با همین شیوه، توانسته بود در مرحوم طیب رضایی تاثیر بسزایی داشته باشد.
نگهبان امام
با بازگشت امام(ره) در دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷ به ایران، شهید عراقی هم با هواپیمای امام به ایران بازگشت و نگهبانی از امام (ره) را با جان و دل پذیرا شد. بعداً مشخص شد کسی که پیش از همه از هواپیما خارج گردید، حاج مهدی عراقی بود. هنگام آمدن امام(ره) به مدرسه علوی، مهدی اداره پارهای از کارها را بر عهده گرفت. انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به بار نشست؛ پنجاه هزار مستشار نظامی آمریکا که بر تار و پود اقتصادی و نظامی کشور رخنه کرده بودند، اخراج شدند؛ نفت وداراییهای کشور از چنگال ناپاک استعمارگران بیرون کشیده شد؛ صهیونیستها و سرسپردگان آنها رانده شدند؛ سفارت اسراییل در تهران تعطیل گشت و حکومت اسلامی که خواست مردم ایران بود، برقرار گردید. به پیشنهاد و خواست شهید آیتالله دکتر محمد حسینی بهشتی، به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی که اندکی پس از پیروزی انقلاب در ۲۷ اسفند ۱۳۵۷ پایهریزی شده بود، درآمد. شهید عراقی، پس از آن با فرمان امام(ره) به سرپرستی زندان قصر در تهران منصوب گردید. پس از چندی نیز با دستور امام به عضویت شورای مرکزیبنیاد مستضعفان درآمد و در همین سمت بود که در جایگاه مالی بنیاد به همراه حاج حسین مهدیان،سرپرستی روزنامه کیهان رادر زمانی که آنجابه جولانگاهی برای ساواکیها، تودهایها و سلطنتطلبها تبدیل شده بود، به گردن گرفتند. برای شهید عراقی مهم آن بود که از امام(ره) و انقلاب اسلامی پاسداری کند. همین روحیه او بود که آتش خشم و کینه ضدانقلاب را نسبت به وی برافروخته میکرد و آنها را برآن میداشت تا در پی ترور وی برآیند.
قربانی انحراف فرقان
صبح روز یکشنبه چهارم شهریورماه ۱۳۵۸، سه موتورسوار از گروهک فرقان، حاج مهدی را هنگامی که مانند هر روز، به همراه حسین مهدیان و حسام، فرزند کوچکش، روانه موسسه کیهان بودند، به رگبار گلوله بستند و پدر و پسر را به شهادت رساندند. به فرمان امام(ره) پیکر حاج مهدی را به قم منتقل کردند و در کنار حضرت معصومه(س) به خاک سپردند. امام نیز در تشیع جنازه وی شرکت کردند. شب هنگام، امام خمینی(ره) بر مزار آن شهید حاضر شدند و بیست دقیقه به دعا مشغول بودند که رویدادی کممانند در رفتار امام(ره) شمرده میشود. مهدی عراقی و یارانش، در فراز و نشیب انقلاب اسلامی و پس از آن در جمهوری اسلامی ایران، همواره پیرو رهبری و ولی فقیه بودند و به همین دلیل توانستند از لغزشهایی که گروههای جهادی و سیاسی دیگر گرفتارشان شدند، مصون بمانند.
امام خمینی(ره)، پایهگذار جمهوری اسلامی ایران، در نزد خانواده شهید عراقی، از وی چنین گفتهاند:
«من ایشان را حدود بیست سال است که میشناسم؛ مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی بیست نفر بود؛ حاج مهدی عراقی برای من، برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود، اما آنچه مطلب را آسان میکند، آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او میبایست شهید میشد، برای او مردن در رختخواب، کوچک بود.»
آیتالله سیدعلی خامنه ای، رهبر فرزانه انقلاب، در یکی از خطبه های نماز جمعه تهران یادآور میشوند که:
«شهید عراقی، پیشکسوت انقلاب، سرباز قدیمی امام و اسلام و فرزند جوان عزیز فداکار او، حسام عراقی. شهید عراقی را در دو-سه جمله کوتاه به یاد شما بیاورم. یکی از آن چهرههایی که برای انقلاب و اسلام میسوخت؛ جوانیش را در راه خدا داد؛ از لذتهای جوانی گذشت؛ با زندانها، سختگیریها و شدت عمل وحشیانه آن رژیم، سینه به سینه مقاومت کرد؛ همسرش و فرزندان کوچک و خردسالش را تحت کفالت خدا و به امید خدا رها کرد و مثل سرباز شجاعی در دل دریای دشمن، خودش را غرق کرد و سیزده سال بعد، آمد بیرون؛ یک چنین انسان فداکار. بعد هم که انقلاب پیروز شد، پرچمی که سالهای متمادی در دست عراقی و عراقیها بود، بر پشت بام بلند این نظام، این کشور و این ملت به اهتزاز درآمد. بدون هیچ توقعی، با خاکساری و با تواضع، مشغول کارهای معمولی که یک آدم معمولی میتواند انجام بدهد، شد؛ هر کاری که به ایشان گفتند کرد؛ از خدمتکاری بیت امام و اقامتگاه امام از هنگامی که وارد تهران شدند و تا کارهایی که به عهده او گذاشتند، مشغول انجام وظیفه شد.» در جایی دیگر ایشان درباره شهید عراقی فرمودهاند: «شهید عراقی و همرزمانش از همان ابتدای شروع حرکت انقلاب و روند مبارزه یعنی سال ۱۳۴۲ خیلی جدی به اساسیترین محور انقلاب یعنی امام متمایل شده بودند و از خط مستقیم خود به هیچوجه منصرف نگردیدند.»
شهید مظلوم، آیتالله دکتر بهشتی که خود در ۷ تیر ۱۳۶۰ به شهادت میرسد، درباره آن شهید چنین میگوید: «مرحوم حاج مهدی عراقی با تمام نشیب و فرازهایی که گذراند تا آخرین روزهای زندگیش، عشقش، امام، آرمان امام و خط امام بود. … چنان مشتاق و علاقمند به این انقلاب، خط و آرمان انقلاب و رهبر انقلاب بود که در آخرین مقاطع زندگیش نیز شیفته همین راه و فداکار و ایثارگر همین راه بود.»
شهید سیداسدالله لاجوردی، از همرزمان شهید عراقی، درباره وی بیان کرده است: «برادر شهید حاج مهدی عراقی، از شخصیتی کاملاً مردمی برخوردار بود و در عین اینکه فردی قاطع وجود بود، روحی لطیف و پراحساس داشت. بسیار زود با انسانها به ویژه با توده مردم جوش میخورد و همه را به خود جلب میکرد.»