حلقه وصل: نعمت الله سعیدی
قسمت دوم:
کنفرانس برگذار شده در چندین گروه فضای مجازی
همان طور که در قسمت قبلی کنفرانس اشاره کردیم ، شبهات مربوط به مسائل جنسی یکی از مهمترین و پرتعدادترین شبهاتی ست که ملحدین فضای مجازی به آن می پردازند. تا جایی که بخش عمده ای از حجم مغز و فکر و ذکر این جماعت به همین موارد اختصاص یافته است!
و عجیب تر اینجا ست که در کمال وقاحت و با ادبیاتی کاملا تحقیر آمیز و بی شرمانه ، مسلمین و اهل ایمان را متهم میکنند که نعوذا بالله ، دین شما از احکام عبادی گرفته تا توصیف بهشت اخروی ، کلا به مسائل زیر نافی اشتغال داشته است!
مدتی بود که علاوه بر سلسله کنفرانس هایی که در گروه هایشان (مخصوصا در مورد نقد حجاب اسلامی) برگذار میشد ، موجی از ابراز نظرها و حمایتها در مورد مساله همجنسگرایی راه انداخته بودند. و حتی در گروه های اسلامی نیز مدام در همین مورد بحث میکردند و با ادبیاتی خشن و لحنی سرشار ار اعتماد به نفس کاذب ، به قوانین شرعی اسلام در این مورد حمله میکردند.
در قسمت قبلی کنفرانس دیدیم که به راحتی (در عرض حدود 5 دقیقه) میشود اثبات کرد که اساسا اتئیسم و «فقدان ناموس» و دیاثت فکری از یک جنس بوده و ترجمان مستقیم یکدیگرند!
همچمین مختصری در مورد ناسزاهایی که معمولا در فرهنگها و زبان های مختلف رایج است و ارتباط آنها با نظامهای ارزشی و مخصوصا ارزشهای خانوادگی شان بحث کردیم.
و دیدیم که چگونه بخش عمده ای از این فحاشی ها ، از حرام زادگی گرفته تا ... فقدان ناموس ، اساسا در نظام فکری اتئیسم و الحاد بی معنا میشود! یعنی با اشخاص و افکاری روبرو هستیم که اصلا بخش عمده ای از مفهوم این ناسزاها در قاموس اعتقادی و فکری شان فاقد معنا میشود و در مورد خودشان موضوعیتش را از دست میدهد!
آن وقت همین آدمها صبح تا شب به مواردی چون تعدد زوجین ایراد وارد میکنند و ازدواج های حضرت رسول اکرم ص را نقد میکنند و ... چه مهملاتی که سر هم نمیکنند!
الغرض بخش دوم کنفرانس مذکور را در این مرحله تقدیم حضور میکنیم. در تمام لحظاتی که این کنفرانس را مطالعه و ملاحظه میفرمایید ، به خاطر داشته باشید که با وجود این همه صراحت و قاطعیتی که در استدلالها و ادبیات این کنفرانس وجود داشت ، حتی یک نفر از اشخاص قبلی ، یا نمایندگان تفکر الحادی تا به امروز حاضر نشده در مورد محتوای آن کوچکترین حرف و نقد جدی ای داشته باشد!
محتوای بخشهای اصلی این کنفرانس اگر خوب بازنشر شده و ضریب رسانه ای گرفته و با ادبیات افراد مختلف بازگویی شود ، براحتی میتواند چالشی مرگ آور را برای جریان الحاد و اتئیسم رقم بزند. چرا که تا این لحظه عمده ترین واکنش گروه های اصلی الحادی (با وجودی که اعضای بسیاری از آنها در گروه های مختلف اسلامی شاهد بازنشر این کنفرانس بوده اند) تلاش برای بایکوت کردن آن است!
الغرض، در این قسمت (بخش پایانی نخستین کنفرانس از این سلسله مطالب) ضمن بررسی بیشتر ابعاد ارتباط اتئیسم و بی دینی با فحشا و بی بند و باریهای جنسی ، مخصوصا از نظر مبانی تمدنی ، به گوشه هایی از تاریخ جریانات فمنیستی و همجنسگرایی نیز اشاره کرده و نهایتا در مورد همجنسگرایی متمرکز تر بحث میشود...
***
شما با کمترین اطلاعات تاریخی، از تمدن های مایاها و اینکاهای سرخپوستان امریکا گرفته تا تمدن های ایران و بین النهرین و مصر و چین و هند و روم و حتی محض رضای خدا ، یک تمدن را پیدا نمی کنید که بر اساس بی دینی و دین ستیزی شکل گرفته و گسترش یافته باشد.
دین و نوامیس و آرمان های مقدس شرط ضروری هر نوع مدنیت و تمدن سازی ست. (بدون درنظر گرفتن میزان حقانیت یا بطلان ادیان)
اما تا دل تان بخواهد ، فرهنگهایی را سراغ داریم که بعد از تضعیف دین رسمی شان و ظهور و بروز دین ستیزان با کله در سراشیبی سقوط و اضمحلال قرار گرفته و نابود شده اند.
بنابراین بی دینی اصلا و اساسا عنصری ضد تمدن است و آفت مدنیت به شمار آمده و در بهترین شرایط ، انگل شرایع و ایدئولوژی های دیگر محسوب میشود.
انگلی که به صورت ساپروفیت از ارزشهای ادیان تغذیه کرده و ناجوانمردانه خود همین ادیان را تضعیف میکند. (این ویژگی تمام انگل ها ست)
و متاسفانه شما همین انگلهای ذاتا ضد تمدن را بارها دیده اید که مثلا با وقاحت کامل ، از ما مسلمین می پرسند: دین شما چه فایده ای برای بشریت داشته و چه خدمتی به تمدن کرده است؟! (در صورتی که گذشته از تفاوت تمدن اسلام و تمدن مسلمانی _ که بارها توضیح داده ایم ، حداقل از نظر شیعه چقدر بین این دو تفاوت وجود دارد و چگونه جریانهای نفاق و دنیا پرستی از همان صدر اسلام آنرا به انحراف از مسیر اصلی کشاندند _ تقریبا هیچ کدام از نظریه های اصلی و تاثیر گذار علم در دنیای معاصر نیست که ریشه در اکتشافات و اختراعات و تئوریهای دانشمند مسلمان ، از ابن هیثم گرفته تا ابن سینا و خیام و ... صدها دانشمند دیگر ، نداشته باشد!)
توضیح اینکه: ما انسان ها رؤیاهایی داریم...
سپس آرزوهایی...
سپس آرمان هایی...
سپس اهدافی... و انگیزه هایی ... و علاقه هایی.
هر علاقه ای تبدیل به انگیزه نمیشود... و هر انگیزه ای تبدیل به هدف گذاری... و هر هدفی تبدیل به آرمان و ... الی آخر.
آن اعتقادات عمیقی که بالاترین و پایین ترین حد و حدود سعادت و شقاوت افراد و جوامع را تعریف میکند ، افکار و عقایدی از جنس دیانت هستند. (که در وجود «اسوه های» دینی متجلی میشوند و یا در رفتار «اسطوره های» شبهه دینی بازتعریف...)
بر اساس همین اعتقادات یک سری نوامیس (باید و نبایدهای مقدس) مطرح میشود که عبارت ند از همان مذاهب و شرایع و آیین ها...
باید و نبایدهایی که همان امور مقدس دینی را در نوامیس قداست میبخشد...
و از شریعتها ، فرهنگ ها شکل میگیرند و احکام حاصل میشود. (باید و نبایدهایی که پشتوانه ی اجرایی شان خود افراد جامعه هستند. مثلا قانونی وجود ندارد که حسادت و چشم و همچشمی را ممنوع یا مجازات کند...)
ضرورت اجرایی شدن برخی از این احکام به پشتوانه ی اجرایی نیاز دارد. که اینها همان «قوانین» جامعه هستند. (مثل مجازات دزدی و قتل و کلاهبرداری و ... یا قوانین مربوط به ارث و راهنمایی رانندگی و غیره)
که اگر جامعه از حد خاندان ها و قبیله ها فراتر برود ، ضرورت وجودی حکومتها و دولتها را به وجود می آورد. (تشکیل دولت شهرها و حکومتهایی که فراتر از قبایل و خاندانها عمل میکنند)
پس دولت ها اساسا برای این ضرورت وجودی دارند که قوانین را اجرا کنند. یا بر اجرای هرچه بهتر آنها نظارت داشته باشند.
(بدون قانون جمعیتهای انسانی میتوانند حتی از گله های بوفالو نیز وحشیانه تر رفتار کنند!! و بدون وجود دولتها قوانین پشتوانه اجرایی ندارند.)
حالا ، هیچ کدام از این مراحل را «بی دینی» و آتئیسم ندارد!
***
الحاد و پوچگرایی و عدم توانایی در ارائه مبانی اخلاقی و قانون گذاری:
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ... سوره 3, آیه 191
اساس بی دینی بر این مطلب استوار است که جهان مجموعه ای ست از بی نهایت حوادث و اتفاقات کاملا اتفاقی و کور...
اتفاقاتی بی معنا تر از جفتک یک الاغ در اثر گزش یک خرمگس!
اینجا برخلاف تصور غلط و سوء تفاهم اکثر قریب به اتفاق ملحدین ، اصلا و فعلا هیچ حرفی از «انگیزه» های زندگی آدمها نیست. (همین که یک پوچگرا خودکشی نمیکند ، گواه آن است که خالق او این انگیزه ی میل به حیات را در وجود او به ودیعه نهاده است...)
یک کودک نابالغ گاهی انگیزه بسیاری دارد که به یک ذغال سرخ دست بزند!
یا انگیزه شدیدی دارد که یک تکه آشغال کثیف را در دهانش بگذارد!
اما هدف و آرمانی از این نظر ندارد...
پوچی زیست جهان یک آتئیست به این است که هیچ کدام از اتفاقات پیرامون او و عالم خارج از ذهنش ، نه به اراده و تدبیر موجودی حکیم و علیم و مهربان و قادر و ... بوده است و نه هدفی را دنبال میکنند.
فحشا یعنی زشتی. یک سمند سورنا بعد از تصادف زشت تر میشود یا زیبا تر؟! اصلا کدام تصادفی را سراغ داریم که در حالت عادی باعث افزایش آنتروپی و بی نظمی نشود؟!
زیبایی در اصل یعنی نظم... و نظام مندی... و تناسب و هارمونی...
این اصل تعریف یک اتئیست از جهانی که محصول میلیاردها در میلیاردها در ... اتفاقات و تصادفات کاملا کور و بی هدف است ، آیا خود زشتی و فحشای فکری نیست؟!
یک ذهن چقدر باید فاحشه شده باشد که این همه عظمت و زیبایی را در کائنات نبیند؟!
سر فرصت باید توضیح بدهیم که چرا یک عده توهم برشان داشته که برهان نظم یقینی و کارآمد نیست؟! (فقط به این دلیل که جایگاه اصلی این برهان را نمی دانند...)
اما تفکری که این همه نظم و نظام مندی موجود در کائنات و واقعیات زندگی و ... را انکار میکند ، اگر تئوریزه کردن خود زشتی و انکار حقیقت زیبایی نیست ، پس چیست؟!
گاهی فحشا و زشتی تبدیل به ذات یک تفکر میشود...
کارکردهای آن که جای خود! (زشت بینی ... زشت کاری ... زشت گویی ... و «زشت اندیشی»!)
هدف برای یک بی دین ... در اوج خودش... وابسته به همان غرایض کور و شهواتی ست که همین زیست جهان پوچ ... آن هم کاملا بر حسب اتفاق ... در نفس وجودی اش قرار داده است.
او اصلا «معارج» و مسیری پیش روی خود ندارد که از آن سعود کند و به «سعادت» برسد!
به همین دلیل او حتی مثلا چیزی به نام دمکراسی را عمدتا «خواست» و میل عمومی تعریف میکند. نه خرد جمعی!
پس هر چیزی که بتواند به عنوان خواست عمومی مطرح شود ، از همجنسگرایی و لواط گرفته تا استمنا و زنا و روابط نامشروع و ... تبدیل جنازه به پروتئین های باز یافت شده ی قابل مصرف (!) ... برای او مجاز خواهد بود.
باید توضیح بدهیم چطور امنیت اجتماعی و نیازهای اقتصادی و ضرورتهای فرهنگی و واقعیات دیپلماسی و ... بخش عمده ای از محروم ترین مردم این کشور را فدای انگیزه ها و امیال کثیف جنسی خود کرده اند...
و چطور توانسته اند در بخش عمده ای از دهه ها و سالهای اخیر ، دیوار کشی در پیاده رو ها و ورود زنان به استادیوم و مبارزه با گشت ارشاد و ... موارد کم اهمیتی چون اینها را تبدیل به مهمترین عامل گفتمان سازی رسانه ای و معیارهای کاذب اقبال یا عدم اقبال مردم به جریان های سیاسی حاکم در کشور کنند!
آن هم همین موجودات رذلی که در باقی ایام سال مدام کله افکار عمومی را داخل سطل آشغالهایی میکنند که کودکان کار دارند از داخل شان عذا پیدا میکنند!
این همه حماقت و وقاحت حقیقتا آزار دهنده نیست؟!
از خودمان سوال کنیم چطور ممکن است یک عده ایرانی خطاب به رئیس جمهور زورگو ترین حکومت معاصر ... نامه بنویسند و امضا جمع کنند که فشار تحریم های همه جانبه بر مردم خودشان را تداوم داده و تشدید کند؟!
چطور موجودات وقیحی که مدام ادعا میکنند هیچ باید و نبایدی ندارند ، از شریعت های دیگر ایراد میگیرند و موارد وقیحانه ای چون همجنسگرایی را تبلیغ و ترویج میکنند؟!
شما مثلا وقتی متوجه شدید جاذبه وجود دارد ، نباید از پشت بام یک صد طبقه پایین بپرید.
وقتی پریدید ، چه بدانید جاذبه وجود دارد و چه نه ، خواهید مرد.
اگر به فضا رفتید و جاذبه نبود ، باید به فکر چاره ای باشید...
یعنی تمام قوانین ، پدیده ها و چیزهایی که هستند و یا نیستند...
خواسته یا ناخواسته تبعاتی دارند و باید و نبایدهایی را مطرح میکنند.
حالا اتئیستها چطور میتوانند به همین راحتی ادعا کنند که هر کدام شان... از هر کجا که بخواهند... معیار و موازین برای باید و نبایدهای زندگی کسب میکنند؟!
آگر آن ایدئولوژی و شریعتها دینی ست ، چطور یک بی دین میتواند مدعی طلبکاری از احکام آن باشد؟!
اگر دینی نیست ، چرا ادعا میکنند بی دینی ایدئولوژی ندارد؟! چرا همان ایدئولوژی ضد دینی را انتخاب و معرفی نمیکنند؟!
میخواهم عرض کنم که چرا ماجرای «فقدان نوامیس» در آتئیسم و بی دینی بسیار فراتر از محدوده های نظام جنسی و ارزشهای خانوادگی ست...
مثلا اگر خود تفکر و ارزشهای دینی، پاکدامنی و وقار و عفت جنسی را یک ارزش نمیدانست و برایش تبلیغ نمیکرد و ... از متن وحی گرفته تا احکام شرع و آداب و رسوم و فرهنگ و هنجار سازی های اجتماعی و ... با مقدسات الهی پشتیبانی اش نمیکرد ، یک اتئیست چطور میتوانست از تعدد زوجین و هزار مطلب بی ربط و با ربط دیگر دم به ساعت ایراد بگیرد؟!
این متفکر دینی ست که با وحی متوجه میشود فطرت های انسانی پاک هستند و هر نفسی خوب و بد های معمولی و مورد نیاز خودش را به خوبی تشخیص میدهد ...
تشخیص میدهد که مثلا نظام جنسی و خانوادگی در اسلام ، اجمالا و به ترتیب اولویت شامل این محور هاست:
1- لزوم پاکدامنی و تقوا و پرهیز از شهوت پرستی ، تحت هر شرایطی ...
2- لزوم حفظ منافع و مصالح حداکثری کودکان و فرزندان نسل های آینده جامعه. (برای همین یک کودک باید در همه حال از پدر و مادر مشخص برخوردار باشد. مادر که همواره مشخص است و این نیاز به پدر و مسئولیت پذیری او در قبال معیشت و اقتصاد و امنیت و ... نسبت به فرزند است که همواره باید سر جای خودش باشد...)
3- اولویت مصالح و منافع حداکثری زنان جامعه (به عنوان نخستین طیفی که باید سعی شود از نگرانیها و دردسرهای امرار معاش فارغ شده و تبدیل به عناصری فرهنگ ساز و مربّی نسلهای آینده شوند...)
4- و حالا که مهمترین و اساسی ترین منافع و مصالح بنیادین جامعه مورد لحاظ قرار گرفت:
حداکثر فرصت ازدواج و بهره مندی جنسی... برای حداکثر افراد... در حداکثر شرایط...
اما این موارد چرا و چگونه میتوانند برای یک بی دین نیز بدیهی در نظر گرفته شوند؟!
برای کدام یک از اینها آیه و حدیث و منبع میتوانند ارائه کنند؟!
حرفهای صد من یک غازی که برخی از فلاسفه ی قرون متاخر در مورد فلسفه اخلاق مطرح کرده اند را کدام یک از این خود مثلا نخبگان اتئیست کامل و درست درک کرده اند ، که حالا توقع داشته باشیم عامه مردم عادی نیز به آنها ملتزم باشند؟! آیا مفهومی تحت عنوان «فطرت» اصلا در این تفکر وجود و معنی دارد؟!
این همه در آموزه ها و منابع دینی از لزوم رعایت حقوق همسایگان ... احترام و خدمت به والدین ... مهربانی به مادر... لزوم عدم تعرض به مال و اموال و آبروی دیگران... سنگینی بار خیانت به بیت المال و داراریی های عمومی... لزوم صداقت و پرهیز از دروغگویی... پرهیز از حسادت و غیبت و چشم و هم چشمی و ... توصیه به خود سازی و کسب فضایل اخلاقی (از قبیل شحاعت و توکل و مهربانی و ...) و تزکیه از رذایل اخلاقی ... لزوم علم آموزی و تفکر ... احترام اهل علم... توصیه به ایثار و تلاش برای خدمت به خلق الله و ...
آیه و حدیث و سفارش و مطلب وجود دارد.
دارد یا ندارد؟!
آیا تا به حال دیده اید یک اتئیست به یک نمونه از اینها اشاره کند؟!
یا فقط اتاق های فکری خارجی و داخلی شان ، صبح تا شب تمام گوشه و کناره های منابع دینی را واکاوی میکنند که یک مورد مشکوک پیدا کنند و پیرامونش ادبیات سازی کنند و ... به خورد این افراد بدهند و اینها نیز همین مزخرفات را صبح تا شب بلغور کنند؟!
اگر براستی فقط علوم تجربی خوب است و لا غیر... از خودتان سوال کنید این همه گروه ضد دین و یک مشت اعضای مشترک در اکثر اینها و ... (بگذریم که بخش زیادی از همین اعضا را مسلمین تشکیل میدهند!) صبح تا شب دارند خودشان چه کار میکنند؟!
این لاطائلات کدام شان از جنس گزاره های فیزیک و شیمی و زیست شناسی و غیره است؟!
اصلا یک اتئیست چطور میخواهد توضیح بدهد که چرا یک محقق و دانشمند میتواند از بخش عمده ای از دلمشغولی های معمولی زندگی صرف نظر کرده و یک عمر در گوشه کتابخانه ها و آزمایشگاه ها به مطالعه و تحقیق بپردازد؟!
چرا وقتی یک آدم با هوش میتواند با دلالی دلار و بساز بفروشی و احتکار پوشک بچه و ... یک ساله میلیاردر شود... (و با خیال راحت برود در گروه های اتئیستی صبح تا شب اراجیف سر هم کند!) باید حدود ده سال از بهترین لحظات عمرش را صرف علم آموزی و کسب مهارت تخصصی کند؟!
خدمت به خلق را ذهن بیمار یک ناباور اصلا چطور میخواهد توجیه و معنی کند؟!
(این ارزشهای دینی ست که ذات علم آموزی را مطلوب میداند و شناخت مخلوقات الهی را از بهترین عبادات و پرستشهای خالق تعریف کند و تشویق و ترغیب و ...)
اینهایی که تا اینجا اجمالا اشاره کردیم ، مربوط به ذات و ماهیت خود تفکر الحادی بود.
تفکری که به معنای واقعی کلمه ذات مواجهه و رویکردش با جهان هستی عین فحشا و زشت اندیشی ست...
و در مفهوم حقیقی خودش ترجمان اصطلاح «بی همه چیزی» ... که نمیتواند هیچ معیار و ارزش و باید و نباید خاصی را خودش بنیان بگذارد و حاکم کند. بنابراین عمده ی کارکردش تهاجم به داشته های ادیان و مذاهب و تخریب ارزشهای فطری آنها ست...
اما فحشا و فساد ... و بی دینی و بد دینی همواره روابطی دو سویه دارند:
سالهای 1948 و 1953 میلادی پس از اینکه در اروپا اشخاصی چون فروید مبنای بررسی روان انسانی را عقده ها و ادیپ های جنسی دانسته و سر و صدای زیادی به راه انداخته بودند ، یک حشره شناس گمنام امریکایی به نام آلفرد چارلز کینزی دو کتاب منتشر کرد.
رفتار جنسی در افراد مذکر انسان Sexual behavior in males (سکشوال بهاویور این د هیومن مال)
و رفتار جنسی در افراد مونث انسان Sexual behavior in female humans
برخلاف فروید ، کینزی در اکثر کشورهای دیگر جهان خیلی مشهور نیست. اما امریکاهایی انتشار دو کتاب یاد شده را با کارهای امثال نیوتن و گالیله و داروین و ... حتی شروع عصر اتم مقایسه کرده و برابر میدانند!
و البته این ادعا چندان هم مبالغه آمیز نیست. شدت تاثیر این دو کتاب بر تحولات اجتماعی بعدی حتی از نمونه هایی چون آثار نیوتن و داروین هم بیشتر بوده است!
و قدرت تخریب فرهنگی آن از بمب های اتمی!
این کتابهای خشک علمی که بخش عمده ای از آنها جداول آماری و اعداد و ارقام بود ، تبدیل به پرفروش ترین کتاب علمی قرن شد.
مجله تایمز در این مورد مینویسد: کاری که کتاب کینزی در عالم سکس کرد ، شبیه به کشف کریستف کلمب بود!
و حق با مجله تایمز بود. مخصوصا وقتی بنا بود بخش عمده ای از ارزشهای ناموسی و خانوادگی ، نقش بومیان منقرض شده ی قاره امریکا را بازی کنند!
مجله جنسی مشهور پلی بوی از نخستین ثمرات انتشار این کتابها بود و سپس باشگاه ها و حمام های مخصوص همجنسگرایان پی در پی در ایالتهای مختلف امریکا تاسیس شد و ...
تا نهضت هیپی ها و موسیقی راک ...
و صنعت پورن هالیوود میخ های آخر را کوبید.
اکلیسا به شدت وارد عمل شد. اما کینزی مدام در استادیوم های بزرگ و پر از جمعیت ورزشی سخنرانی علمی برگذار میکرد و تالارهای کیلساهای امریکا در برابرشان محقر به نظر میرسید!
الغرض، مسیحیت در قطب بزرگ جهان سرمایه داری از کینزی شکست خورد ، نه مارکس و انگلس!
پس وقتی از الحاد در کشورهایی چون امریکا و کانادا و انگلیس و ... حرف میزنیم ، دقیقا با یک جور اتئیسم جنسی مواجه ایم.
میخواهیم عرض کنیم که همین فحشا و بی بند و باریهای جنسی و شهوت پرستی و ... نیست که برخلاف تصور اولیه
با بی دینی و بد دینی در جوامع رواج پیدا کند...
بلکه خیلی وقتها دقیقا ماجرا برعکس است!
یعنی همین فواحش و شهوت پرستی ها هستند که ریشه به وجود آمدن جریان های فکری ناباور میشوند! (فحشا و بی دینی هیچگاه نه به وجود می آیند و نه از بین میروند ...
بلکه از صورتی به صورت دیگر به هم تبدیل میشوند!!)
کاری نداریم که کتابهای کینزی چطور در عرض کمتر از دو دهه ، امریکا را فتح کرد و خداناباوران را در کانون حمام ها و کلوپهای همجنسگراها سامان دهی کرد و ... چطور صنعت پورن امریکا هیچگاه اجازه نداد رابطه ایدز و همجنسگرایی روشن شود!
یا کاری نداریم که چند سال بعد (در طی تحقیقات چند پژوهشگر) مشخص شد اعداد و ارقام و آمارهای کینزی چقدر ساختگی و دروغ و غلط بوده اند!!
مثلا او جامعه آماری بسیاری از تحقیقات خودش را زندانیان بزهکاری قرار داده بود که مشکلات روانی عدیده داشتند!
یا اصلا او چطور توانسته بود کودکان زیر پنج سال را تحریک کند و نتایج جنسی آن را ثبت کند؟!!
اگرچه نهایتا نیز این افتضاحات دامن هیپی ها را گرفت و آنها را منقرض کرد...
و از آن طرف این خود همجنسگراها بودند که از ترس «سرطان سیستم ایمنی» یکی بعد از دیگری کلوپها و حمام های خود را موقتا برای مدتی تعطیل کردند. اما وضعیت هیچگاه به دوران قبل از خودش بر نگشت.
از آن طرف یهودی ها معمولا در تمام جهان اسلام و مسیحیت در اقلیت بودند و مخصوصا در جهان مسیحیت تنفر عمومی زیادی نسبت به آنها وجود داشت.
تنفری که ریشه در داستان به صلیب کشیدن حضرت میسح ع داشت و ... یهودیان را از مشاغلی چون رستوران داری و فروشندگی مواد غذایی و ... هر حرفه و شغلی که نیاز به ارتباط مستقیم با مردم عادی داشت ، به سمت کارهایی چون عتیقه فروشی ، بانکداری ، صرافی ، زرگری و ... سوق داده بود.
این ماجرا به تدریج طیفی از یهودیان را به سرمایه دارترین اشخاص دنیای جدید تبدیل کرد.
سرمایه دارانی که طبیعتا آنها نیز از جمعیتهای گسترده ی مسیحی و مسلمان متنفر شده بودند و این تحقیر و تنفر انباشته شده تاریخی خود را تبدیل به نهضت صهیونیسم کردند.
صهیونیست هایی که حالا بر بخش عمده ای از نظام بانکداری امریکا از یک سو ، و هالیوود و مخصوصا صنعت پورن از سوی دیگر استیلا پیدا کرده و معتقد بودند جمعیتهای غیر یهودی زیادی تکثیر شده اند!
تا به حال از خودمان سوال کرده ایم که چرا یک مرد متشخص غربی باید تا بیخ گلو و محل گره ی کراواتش بسته باشد...
اما یک زن برعکس؟!
از خود سوال کرده ایم که چرا اکثر قهرمانهای زن سینمای هالیوود باید معمولا با مردان متعددی رابطه داشته باشند؟!
یا صنعت پورن این همه تبلیغات و پروپاگانداهای رسانه ای چه رابطه ای با جنگ جهانی جمعیت دارد؟!
بگذریم...
عزیزان به دلیل حجم زیاد مطلب و اینکه نمیخواهیم هیچ موردی ناقص و ناکارآمد بحث شود...
به همین مقدار اشاره های مقدماتی اکتفا کرده و ادامه بحث رابطه جنبشهای جنسی (بخوانید گسترش فحشا!) و حرکتهای ضد دینی را با سرمایه داری و صنعت پورن به فرصتی دیگر می سپاریم...
در فرصت باقیمانده به چند شبهه مطرح در متن های اولیه پاسخ داده و ادامه بحث را ان شالله به فرصتهای دیگری موکول میکنیم.
همجنسگرایی:
1- از خودمان سوال کنیم موضوع بحث ما کدام افرادی هستند و با چه تعدادی؟
چند درصد از مردان یک جامعه ممکن است «هرموفرودیسم» و دو جنسه ی شدید به دنیا بیایند؟!
شما خودتان در بین اقوام و آشنایان و ... در کل زندگی تان چند نفر را با این شرایط دیده اید؟!
آیا واقعا تمام این جار و جنجال ها و حملات و جوسازیهای رسانه ای و ... به خاطر جمعیتی حدودا کمتر از دو دهم درصد است؟!
تازه آیا تمام این افراد با همان مشکل حاد ژنتیکی به دنیا آمده اند؟ (یا باز هم بخش عمده ای از همین درصد ناچیز هم عمدتا با اختلالات مقطعی هورمونی مواجه هستند؟!)
مثلا این همه مردان شریفی که به دلیل اختلال هورمون های جنسی در بدن شان ، گاهی موهای صورت و بدن شان کم پشت تر است و گاهی حنجره و تم صدایشان مشکل دارد (مثل خنحره های زنانه خیلی بم به نظر نمیرسد) لزوما همجنسگرا هستند؟!
از این قبیل افراد کم دیده ایم که با وجود چنین ناهنجاری های مختصری ، دقیقا مثل باقی افراد جامعه تشکیل خانواده داده و از رجولیت و پدری هیچ چیزی از دیگران کم ندارند؟!
پس محور اول: کل جامعه باید قربانی مشکل ژنتیکی خاص و محدود چه درصدی از جامعه بشوند؟!
اگر در طی همین اختلالات ژنتیکی ... عده ای از افراد تمایل به آدمخواری داشتند... آیا اتئیستها و فمنیستها و ... ادعا میکرد که باید آدمخواری قانونی و عادی شود؟!
وگرنه دیده ایم که حتی برای آدمخواری نیز اگر کسانی فراخوان اینترنتی و آگهی بدهند ، هستند افرادی که مشکلات روانی خاصی دارند و برای خورده شدن اعلام آمادگی میکنند!!
حرفها و شعارهای کدام گروه مانع مجازات افرادی مثل سعید طوسی میشود؟! پس چطور این قدر وقیحانه در چنین مواردی جای متهم و شاکی عوض میشود؟!
هنوز هم حتی چند درصد از همین اتئیستهای ایرانی (که معمولا با فرهنگ ایرانی بزرگ شده اند) حاضر ند همسایه واحد روبرویی آپارتمان شان همجنسگرا باشد؟! (فاعل یا مفعول!)
چند درصدشان حاضرند پسر بچه یا فرزند دبیرستانی شان در محلی تحصیل کند که مرکز فعالیت گروه های همجنسگرا ست؟!
2- اما فرض کنیم اصلا یک نفر از هر یک میلیون نفر!
تکلیف همین عده چیست؟!
این افراد چه گناهی کرده اند که یک عده با فرصت طلبی وقیحانه در این گیر و دار ... سعی میکنند از وجود آنها سواستفاده کرده و لواط کاری را در جامعه نهادینه و عادی کنند!؟ درست شد؟! باز هم حرفی هست؟!
پس اینجا کدام گروه تلاش میکند مسائل و مشکلات یک عده ی معدود از افراد دارای اختلالات شدید جنسی و تناسلی را به کل جامعه تسری بدهد؟!
بالاخره در بحث از هجنسگرایی موضوع همین طیف محدود و معدود از افراد خاص جامعه هستند؟!
یا بنا ست به بهانه وجود اینها ، یک کثافت کاری و تنوع طلبی پست شهوانی را در کل جامعه و خانواده ها فراگیر کنیم؟!
حال برویم سراغ همین عده معدود و محدود ...
3- قبول کردیم که سیستم و دستگاه تناسلی یک عده محدودی دچار نقص ژنتیکی ناخواسته است. درست؟
در همین افراد (مثل تمام افراد عادی) عمده ی سلولهای جنسی باقیمانده موجود... با هر کیفیتی که دارند... در کجا قرار دارند؟!
عذرخواهی میکنم ... چاره ی دیگری نیست!
آیا مقعد و سلولهای انتهای روده ی بزرگ کسی داری سلولهای جنسی ست؟! (به این سوال خوب فکر کنید!)
مجرایی که برای دفع مدفوع وجود دارد ... برای خود فرد صاحب مقعد (!) ... چه نقشی در تمایلات منحرف شده ی جنسی دارد؟!
آیا اختلال ژنتیکی ای را سراغ دارید که (عذرخواهی میکنم واقعا و شرمنده ام!) مقعد کسی دارای سلولهای جنسی نرینه یا مادینه شود؟! لزومی دارد اسم این آلات جنسی را مستقیما بر زبان بیاوریم؟!
نه اشتباه نشود!!
فعلا با آن اختلالی که سلولهای مغزی یک عده را ظاهرا تبدیل به سلولهای آلت نرینگی یا مادینگی کرده... کاری نداریم! (این بیماری ریشه در دستگاه تناسلی طرف ندارد!)
اما آیا کسی با لمس مثلا تخم کدو ، یا مالیدن شکم به نان خامه ای و کباب لقمه و ترشی تره و ...
میتواند به غریزه گرسنگی و نیاز تغذیه اش پاسخ دهد؟! میتواند؟!
4- برای فاعل عمل جنسی چه فرقی میکند که سلولهای بدن طرف مقابل و مفعول ... داراری سلولهای جنسی هست یا نیست؟!
شرمم می آید این محور را بیشتر توضیح بدهم!
کدام اختلال هورمونهای جنسی در مردان باعث میشود یک فاعل عمل جنسی به همجنس خودش تمایل پیدا کند و هیچ راه چاره دیگری نداشته باشد ؟!
این طور افراد از شدت میل جنسی به جنس مخالف ، میتوانند به همجنس خودشان نیز تمایل داشته باشند.
مثل فردی که از شدت گرسنگی میتواند از خوردن نان خشک هم لذت ببرد و رفع نیاز گرسنگی کند...
اما نه به اندازه ی لذتی که از خوردن هر غذای عادی و تمییزی خواهد برد! این موضوع بدیهی واقعا نیازی به توضیحات اضافه دارد؟!
در مورد فاعل عمل جنسی در لواط ، مشکل فقط انحرافات اخلاقی و روانی ست!
واقعا چقدر وقاحت و بی شرمی و بی شعوری لازم است که ماهیت یک چنین گرایشهای کثیفی را به بحثهای صد من یک غاز بی ربط علمی ربط بدهیم و از جمعیت گوریل ها و عنترها برایش شاهد مثال پیدا کنیم؟!
اگر این طور باشد تمام خوکها نیز تمایل به مدفوع خواری دارند و جفت گیری با مادر و خواهرشان امری غیر طبیعی نیست!
آیا بنا ست انسان ها نیز از انترها و خوکها الگو بگیرند؟!
***
به این نکته دقت بفرمایید که در جبهه جنگ بحث از لواط و همجنسگرایی ، موضوع آخرین سنگرهای حفظ نوامیس و ارزشهای خانوادگی ست!
زیرا از این خط قرمز که جامعه عبور کند ، دیگر هیچ کدام از سنگرهای حریم خانواده و اخلاق فردی و اجتماعی دوام خاصی نخواهند آورد!
پس جنگ اتئیستها و ضد دین ها در این جبهه جنگ برای به فحشا و کثافت کشیدن کل جوامع انسانی ست...
(که توصیه میشود به ترتیب همان محورهای یاد شده به موضوع دقت شود.)
اگرچه یک ناباور باید کلی توضیح بدهد و اثبات کند که چرا اصلا بنا ست در این بدیهیات اولیه مناقشه شود؟!
یا چنین آدمی بر چه اساس و معیارها میخواهد بعد از این شبهات جنسی طرح کند؟!
حقیقتا مرزهای کفر و ایمان خیلی وقتها غیر از شرم و بی شرمی نیست...
برخی از عزیزان نیز واقعا سوال داشتند که دلیل اشارات و بشارات قران کریم به حوری و باقی زیبایی ها و مواهب بهشتی چیست.
خب بخشهایی از این سوال (وقتی مثل آدم و یک متفکر با آن مواجه شویم) نیاز به مباحث مفصلی دارد.
به قول شاعر: عشق اسطرلاب اسرار خدا ست...
و این کور دلان فرو رفته در لجنزار شهوت پرستی و ترویج فحشا را چه به این حرفها؟!
(کدام شان بنا ست با این عقاید نجس و افکار پلشت و انگیزه های خبیثانه به بهشت برود ، که حالا از ویژگیهای آن ایراد میگیرند؟! اینها اگر ذره ای شعور برایشان باقی مانده بود ، حداقل باید نگران عاقبت دوزخی خود میبودند...)
اما اجمالا ، میل جنسی غریزه ای ست که در صورت محرومیت نیز بر روند زندگی عادی ما آدمها تاثیر خاصی ندارد. (یعنی مثل غرایز گرسنگی و تشنگی نیست که اگر بیش از یک مدت محدود محروم بماند ، حیات انسانی را تهدید کند...)
گرچه همین غریزه (اگر مدیریت نشود) گاهی میتواند به مراتب قوی تر از تمامی غرایز دیگر نیز ظاهر شود.
کلا باید در فرصتی مناسب به نقش مسائل عقلانی و روانی در رابطه با عمل جنسی توضیح دهیم...
اما اجمالا همین غریزه، میتواند از نقطه اوج امیال حیوانی عبور کرده و آغازگر تمایلات معنوی و مهربانی و آشنایی با عالم معنا و محبت و ... نیز باشد. یعنی نقطه ای که شهوات و امیال پست حیوانی میتواند به فراتر از خود نظر کند و ... به دنیای معنویت و عواطف پاک انسانی پای بگذارد...
در این راستا فقط کافی ست ، همان طور که اشاره کردیم ، نیم نگاهی به مجموعه ی آثار ادبی و شعر و هنر بیندازیم. و دقت کنیم که چقدر زیبایی شناسی به این موضوع مرتبط است.