سرویس جهان حلقه وصل - «سعود السبعانی»، در کتاب «عربده کش ریاض» تلاش می کند، زوایای تاریک زندگی «سلمان بن عبدالعزیز»، پادشاه عربستان و فرزندش، «محمد بن سلمان»، ولی عهد این کشور را روایت کند.
تاکنون با تلخیص شش قسمت از این کتاب منتشر شده که طی آنها به دوران کودکی «سلمان» و پیشینه ی پدر(ملک عبدالعزیز) و مادرش(حصه السدیری) و انتصاب به امارت ریاض در ۱۹ سالگی (قسمت اول)؛ دوره ی جوانی و غرق شدن در «شراب خواری و زن بارگی» (قسمت دوم)؛ قربانی کردن «فلاح بن سلطان»، پدر بزرگ مادری «محمد بن سلمان» برای فرار از یکی از رسوایی (قسمت سوم)؛ سرقت اموال جمعیت های خیریه (قسمت چهارم)؛ ورود به عرصه «فرهنگ و هنر و رسانه» دنبال کردن اهدافش در این حوزه (قسمت پنجم) و سرانجام وسواس مفرط برای جوانتر دیده شدن و روی آوردن به عمل های زیبایی، تزریق بوتاکس و بزک کردن پرداخته شد.
و حالا ادامه داستان:
لوس کردن آخرین فرزند خانواده توسط پدر یا مادر و یا هردو که در زبان عامیانه «ته تغاری» خوانده می شود، موضوع جدیدی نیست و همان طور که در اغلب فرهنگ های اجتماعی و مردمی دنیا مشاهده می شود، در میان خاندان حاکم سعودی نه چندان ریشه دار و عمیق نیز به دیده شده است.
اشاعه دهنده این رسم، برای اولین بار در خاندان سعودی «ملک فهد» بود که «عبد العزیز»، کوچکترین پسرش را همه جا با خود می برد و بعد که اندکی بزرگ شد، بخش قابل توجهی از دارایی و ثروتش را به او بخشید.
بعد از ملک فهد، «سلمان» این رسم را در خاندان حاکم سعودی ادامه داد. با این تفاوت که دلیل «سلمان» عدم رضایت از پسرانش بود. طوری که همه کسانی که با وی نشست و برخاست کرده باشند، اذعان می کنند که او همیشه از پسرانش ابراز عدم رضایت می کرد و همیشه آنها را با فرزندان این و آن، به خصوص برادرانش مقایسه و آنها را سرزنش می کرد که چرا آنها به گونه ای رفتار می کنند که او نمی تواند، در مقابل اعضای خاندان به آنها مباهات و افتخار کند.
حتی گفته شده که سلمان از یکی از خدمتکاران سیاه پوستش صاحب پسری شده بود که آنچنان فساد اخلاقیش در خاندان عیان و آشکار بود که مجبور شده بود، دستور کشتن وی در خفا را بدهد، اما برای سرپوش گذاشتن بر این اقدامش اشاعه داد که مرگ وی به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر بوده است.
غیر از آن دو پسرش به نام های «فهد» و «احمد» از همسرش «سلطانه» را نیز از دست داد، تا از این همسرش دو پسر به نام های «سلطان» و «فیصل» و یک دختر پر خور ۱۲۰ کیلویی به نام «حصه» باقی بماند که برای «سلمان» عزیز بود و خواسته ای نبود که برایش براورده نکرده باشد.
برای مدتی در دهه ی هشتاد «سلمان» به «سلطان» می بالید که تحصیلاتش را در خلیانی در آمریکا به پایان رسانده بود و یک آمریکایی تمام عیار بود و تحت عنوان اینکه یک شاهزاده ی سعودی است، به گروهی از دانشمندان «ناسا» اضافه شد که قرار بود، با فضای پیمای «دیسکاوری» از ارتفاع ۳۰۰۰ کیلومتری دور کره زمین بچرخد.
اما آتش این احساس مباهات به سلطان، خیلی زود خاکستر شد، چون سلطان خصوصیات اخلاقی خاصی داشت، از جمله اینکه به شدت از رسم و رسوم سلطنتی آل سعود متنفر بود و درهیچ یک از این مراسم ها شرکت نمی کرد، همین باعث شد، تا برخی او را به مصرف مواد مخدر و برخی قرص های نشاط آور متهم کنند و مایه دلسردی «سلمان» از او شوند.
دیگر پسران «سلمان» هم اگرچه به ظاهر احترام او را داشتند، اما در عمل سرشان به کارهای خودشان گرم بود. به عنوان مثال «سلمان» بعد از مرگ شاهزاده «احمد» یکی از پسرانش، اداره شرکت «چاپ و انتشارات و تحقیقات سعودی» را به پسر دیگرش «فیصل» می سپارد، شرکتی که «سلمان» پایه و اساس امپراتوری خود در خاندان سعودی را با آن بنا کرد. اما شاهزاده فیصل هیچ توجهی به اداره این شرکت نداشت و ترجیح می داد، به جای اداره شرکتی که با مشتی کاغذ و جوهر سر و کار داشت، به کارهای خود برسد و به این ترتیب، شرکت را تا آستانه ورشکستگی سوق دهد.
همه اینها باعث شد، «سلمان» از تمام فرزندانش دلسرد شود و به «محمد»، ولی عهد کنونی عربستان دل ببندد. او سعی می کرد، در «محمد» گمشده اش را پیدا کند. «سلمان» به دنبال فرزندی بود که از کودکی آنگونه که می خواهد، تربیت کند و مطیع و فرمانبر مطلق دستوراتش باشد. اگرچه برخی بر این باورند، دلیل این همه محبت و نزدیکی «سلمان» به «محمد» را مادرش، «فهده»، دختر «فلاح بن سلطان» که در روسوایی «ییلاق معیزیله» سپر بلای شاه سعودی شد، می دانند.
این نزدیکی و محبوبیت اگرچه خیلی زود حسادت های پنهانی و انتقادات درونی دیگر برادران را به دنبال داشت، اما «محمد» به جای تقابل، سعی می کرد، همانی باشد که «سلمان» در دل آرزو می کرد. لذا هیچ گاه از دستورات «سلمان» حتی اگر به ظاهر هم باشد، نافرمانی نمی کرد و همواره سعی می کرد، همانند عموزاده هایش باشد که «سلمان» آنها را مثال می زد.
به این ترتیب، «محمد» نه تنها همیشه و در همه جا کنار «سلمان» بود، در ادای احترام به عموها و عموزاده ها و بزرگان خاندان ذره ای کوتاهی نمی کرد و محال بود، در مراسمی حاضر شود و هنگام ورود به مجلس و خروج از آن دست و شانه و حتی پای عموها و عموزاده هایش را به نشانه احترام نبوسد.
اما کمتر کسی باور می کرد، ادای این احترام ها واقعی باشد، موضوعی که گذر روزگار و ایام درستی آن را به اثبات رساند و شروع این تغییرات رفتاری با حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی کلید خورد. پس از این حملات بود که بن سلمان تغییراتی اساسی ابتدا در پوشش و سپس در ظاهر و چهره ی خود ایجاد کرد. ابتدا ریش و سبیل ها یش را کوتاه و موهایش را اصلاح کرد. در مرحله بعد تغییراتی اساسی در پوشش خود انجام داد و به جای پوشیدن لباس های مرسوم درمیان اعراب و رایج در خاندان، به استفاده از کت و شلوار و کراوات روی آورد و در مرحله بعد حدود اختیارات و دخالت های «هیأت امر به معروف و نهی از منکر» را محدود کرد و بالطبع تمام این تغییرات با موافقت و تایید «سلمان» انجام می شد.
اصلاحات و تغییرات بن سلمان به اینجا ختم نشد، بلکه سر آغازی بر اعمال این تغییرات و اصلاحات در تمام حوزه های اجتماعی و فرهنگی جامعه عربستان از جمله آموزش و پرورش این کشور و همچنین مطرح شدنش بود.
«محمد» که تا پیش از این کمتر مورد توجه بود، حالا نگاه ها را بیشتر به خود جلب می کرد و سوالاتی را در اذهان ایجاد کرده بود. بن سلمان در مصاحبه با خبرگزاری «بلومبرگ» از علاقه اش به بازی «پلی استیشن» و بازی های کامپیوتری سخن گفته بود.
«بروس ریدل»، عضو سابق سازمان «سیا» پس از این مصاحبه، در تحلیلی بر شخصیت بن سلمان نوشت که نیمی از شخصیت او در دنیای خیالی و بازی های کامپیوتری سیر می کند و در صورتی که این بخش از شخصیت او محفوظ بماند، بی شک پای در مسیر ویرانگری گذاشته ایم.
احتمالا «ملک عبدالله» دیدگاهی مشابه بروس ریدل داشت، چون تا وقتی زنده بود، هیچ گاه تاب رفتارهای کودکانه و کارهای نابخردانه او را نداشت و تا جای ممکن اجازه دخالت در مسائل و امور را به وی نمی داد. به همین دلیل وقتی «سلمان» به سمت وزیر دفاع منصوب و این وزارتخانه به وی سپرده شد، ملک عبدالله اکیدا به «سلمان» توصیه کرد که مانع دخالت پسرش در امور داخلی و مسائل وزارتخانه شود، موضوعی که باعث شد، بن سلمان کینه عمویش را به دل بگیرد.
وی به این مسئله در مصاحبه با بلومبرگ در سال ۲۰۱۶ نیز اشاره می کند و می گوید: «درسال ۲۰۰۹ ملک عبدالله با ارتقای منصبم مخالفت کرد. لذا نزد پدرم رفتم که امارت ریاض را در دست داشت».
در آنجا بن سلمان به ظاهر برای کاستن از حجم کارهای پدر، اما در واقع برای کسب قدرت و گسترش نفوذ خود، مسئولیت برخی کارها را برعهده می گیرد که با انتقاد شدید در امارت مواجه شده و از او و اقداماتش نزد ملک عبدالله شکایت می شود.
در سال ۲۰۱۱ ملک عبدالله طی حکمی «سلمان» را به سمت وزیر دفاع عربستان منصوب می کند، اما به «محمد» دستور می دهد که اجازه ندارد، پای خود را داخل وزارتخانه بگذارد. «سلمان» شش ماه بعد درسال ۲۰۱۲ به سمت ولی عهد منصوب شد و این سر آغاز رشد و ترقی بن سلمان بود.
احساس ملک عبدالله به بن سلمان باعث شد، تا پس از مرگ عبدالله و رسیدن «سلمان» به قدرت، «محمد» انتقام عمو را از فرزندانش و حتی دیگر شاهزادگان سعودی بگیرد و با توسل به دستاویزهایی چون فساد مالی و اخلاقی، آنها را بازداشت و در هتل «ریتز کارلتون» حبس و آنها را به منابع درآمدی جدید و کلانی برای خود تبدیل کند.
اموالی که «محمد» به این طریق بر آنها دست یافت، به حسابش واریز شد و او نیز بخشی از این ثروت باد آورده را صرف خرید کشتی های تفریحی و خانه «لوئیس چهارم» در فرانسه به عنوان گرانقیمت ترین خانه دنیا به قیمت ۳۰۰ میلیون دلار کند. اما از بیم انتقادها در خاندان سعودی، سعی کرد، هویت خریدار را مخفی نگهدارد که توسط رسانه های غربی افشا شد.
ادامه دارد ...