به گزارش حلقه وصل، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مسافر اگر چیزی هم تدارک می کند برای راه است. وقتی قصد مشهد یا کربلا میکنید برای راه تدارک خوراک میبینید. در بین راه هم همه خوراکیها را مصرف میکنید برای مقصد چیزی نمیبرید. همه عبادتها زاد و توشه راه است. نماز، سجده، غذای بین راه است. زادی تقوای وَ راحلتی رجلای شخصی میرفت مکه از او پرسیدند مرکبت چیست؟ گفت: پاهایم، با پاهایم از مدینه به مکه میروم. نمازم را اول وقت میخوانم تا به مکه برسم. زادی تقوای و راحلتی رجلای زاد من تقوی و مرکب من پاهای من است.
پرسیدند از کجا میآیی و به کجا میروی؟ گفت: مِنَ الله إلیَ اللهِ از خدا به سوی خدا، این را فضّه، خادمه حضرت زهرا و حضرت امیر(ع) میگوید. آیا شما جوابی غیر از این دارید که بدهید؟ اگر از این قشنگتر و از این بهتر میتوانید پاسخ بدهید. اگر میتوانید جواب این خانم را خودتان به خودتان بدهید. چرا وقتی جنازه میبینیم میگوییم: اِناللهِ وَ اِناالیهِ راجعُونَ از جانب خدا آمدهایم و به سوی او هم باز میگردیم. بگذار همّ و غمّ دنیا از دلت بیرون برود. اگر این جمله را با توجه بگویی دیگر دنیایی باقی نمیماند که بیاید جلوی چشمانت. ببین تربیت شده علی(ع) چه میکند، چه کلماتی بلد است. این را در راه مکّه گفت. از خداییم و به سمت خدا میرویم. محمّد و آل محمّد(ص) هم هادی راه هستند نشانههای راه هستند مقصد را نشان می دهد. تمام اهل روی زمین از خدایند و به سوی او باز میگردند. همه از خدا به سمت خدا میروند. هرچه فهممان بیشتر باشد بهتر تماشا میکنیم. خودمان هم وقتی جنازه را میبینیم میگوییم ما مال خدا هستیم و به سوی او رجوع میکنیم. راستش را بگویید آیا این کلمه شما را سبک نمیکند؟
مَرارَهُ الدُّنیا، حلاوهُ الاخِرَهِ (نهجالبلاغه حکمت 251)، عیشی که شیعیان در عمرشان دارند محرّم است. اگر کسی حزن و اندوه و ناراحتیاش برای دنیا باشد خداوند هم عیش او را تنگ میگیرد. وَمَن أَعرَضَ عن ذکری فانَّ لَهُ معیشه صنکاً. آن عیشی که تنگ میگیرد، مال و ثروت نیست، بلکه چیزی دیگری است. در عوض هر کس با امام حسین(ع) سر و کار داشته باشد عیش او وسیع میشود. به او بزرگ منشی میدهند. شاید در دنیا غصّهدار شوند، شهید بدهند اما چون سر و کارشان با امام حسین(ع) است عیششان جور است. همانند مردم زمان ما که مصیبتهای خودشان را به کربلا میآورند. نان ندارند، آب ندارند، کسب ندارند، کار ندارند، معاششان مرتّب نیست. اما وقتی میشنوند در صحرای کربلا آنها هم آب نداشتند، خیمههایشان را آتش زدند، غذا نداشتند، بچههای کوچک تشنه بودند، از همان شب هفتم که آب را بر روی کاروان امام حسین(ع) میبندند شیعیان در خیابانها دسته به راه میانازند و نوحه سرمیدهند که آب را در کربلا بستند و اندوه خودشان را فراموش میکنند.
کتاب طوبای محبّت جلد دوم – ص 115
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی