
به گزارش حلقه وصل، در عالم امروز گمنامی هم بد دردی است. تا آنجا که ممکن است منجر شود تلاشهایت نادیده گرفته شود و به فراموشی سپرده شوی. در حالی که کافی است از صدقه سر رسانهها بزرگ شوی تا دیگر چشمها به روی واقعیت موجود بسته شود و فقط مدح تو را بگویند.
«طاهر جیناک» یکی از آن افرادی است که در گمنامی مشغول فعالیت است و بدون هیاهو مشغول نوشتن. بر حسب توصیه دوستی رمانی با عنوان «آن سوی پرچین باغ» از او را دست گرفتم که بیتعارف راغب نبودم آن را دست بگیرم چون من نیز یکی از ساکنان این «کُره رسانهای» هستم و نسبت به این نام ناشنیده حساسیتی نداشتم و طبیعی بود که علاقهای به خواندن کتابش هم نداشته باشم.
اما پس شروع کردن رمان و جلو رفتن آن، به خود نهیب زدم که باز هم دچار پیشداوری شدی. زبان روایت و توصیفهای طاهر جیناک برایم جذاب بود و خواننده که من باشم را با خود همراه کرده بود. او در این رمان که صبغه فلسفی دارد تصویری از پسری را نمایش میدهد که در چارچوبها نمیگنجد و اگر کسی او را بخواهد محصور کند آن را برنخواهد تابید.
مهمترین وجهی که از اعتماد به این نویسنده من را به خود واداشت قلم پر کشش او است. نویسنده در بخشهایی نثری شاعرانه را به خواننده ارائه میکند و گاهی یک متن فلسفی و اندیشمندانه و با این کارها در برابر دیدگان نویسنده قدرتنمایی میکند.
نکتهای که باید در مورد این رمان گفت، سبک آن است. این رمان گونه ای از رئالیسم جادویی است که در بستر بومی نوشته شده و شاید بتوان گفت «آن سوی پرچین باغ» نمونه خوبی از رئالیسم جادویی ایرانی است. شاهد این موضوع نیز حضور نوجوانی است که پرواز میکند و از روی دیوارها پرش میکند و قدرت بدنی و فکری فوقالعادهای دارد. واقعیت گرایی جادویی مرزهای میان واقعیت و خیال را می شکند و درهم میریزد، فرهنگ مردمی، شناخت اساطیر، مذهب، تاریخ و جغرافیا در روایت واقعگرای جادویی به گونهای مورد تأکید قرار داشته و در جریان روایت بیشتر به چشم میآیند. در تعریف این گونه ادبی نوشتهاند: «رئالیسم جادویی در قصه بدین معناست که همه عناصر داستان طبیعی است و تنها یک عنصر جادویی و غیر طبیعی در بافت قصه وجود دارد.»
در دیگر سو رمان روایتگر سالهای دهه 50 شمسی تهران است و خواننده در کوچه پس کوچههای جنوبیترین نقطه تهران قدم میزند که مردمی فقیر و بیچاره در حال گذران روزگار هستند و از این رو رمان جیناک یک اثر اجتماعی است و خواننده را به آن سالها میبرد.
روی جلد این رمان عنوان «جلد اول» درج شده و این نوید را به خواننده میدهد که باید منتظر ادامه داستانپردازیهای نویسنده توانمندش باشیم. هر چند همین جلد نیز خود یک اثر مستقل است و خواننده با یک پایان روبرو است.
بعد از اتمام کتاب به خودم نهیب زدم که نباید فریب جریانهای رسانهای و تکرار اسامی و نامهای بزرگ که بسیاری از آنها سالها است فروغی ندارند را خورد و باید به همه اجازه داد که خودی نشان دهند. طاهر جیناک یکی از آن نویسندههایی است که نوشته و تمام حرفش را در نوشتههایش زده است و نباید اسیر خوشنامی و شهرت نویسندهها و سایر چهرههای هنری شد.
این رمان را انتشارات سپیده باوران در 250 صفحه منتشر کرده است.