سرویس دریچه: حسن رحیمپور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در همایش «هنر و انقلاب» که عصر روز گذشته در مؤسسه شهید آوینی برگزار شد، به بیان نکاتی درباره انقلاب اسلامی پرداخت که مشروح آن در پی میآید:
انقلاب اسلامی ایران به لحاظ تئوریک خیلی سریع مسائل را درک کرد اما به لحاظ عملی و کادرسازی دیر جنبید، بخشی از این اشکال البته طبیعی است چرا که انقلابی معارض با فضای گفتمانی جهانی رخ داد.
تا پیش از سال 57 اساساً مفهومی به نام انقلاب دینی به رسمیت شناخته نمیشد، عدهای معتقد بودند که دین متعقل به عالم سنت است نباید به تغییر جهان بیاندیشد بلکه به تفسیر جهان میاندیشد.
یکی از مشکلات ما در علوم سیاسی، اجتماعی و هنر، کلیشههای تئوریکی است که برای ما ساخته شده است. هر تحلیلی از این نقطه عظیمت باید با چنین تعاریفی صورت بگیرد، نهایتاً در جمع بندی آنچه برای ما باقی میماند افسوس خوردن بر گذشته و تأسف خوردن بر آینده است.
عرصه رسانه به طور عام و هنر رسانه به طور خاص، جولانگاه ما و شما و جریانات ایدئولوژیک و انقلابی در گذشته نبود بنابراین در این حوزه یا نباید وارد میشدیم یا اگر وارد هم میشدیم باید محو و هضم میشدیم. بنابراین به تعبیری که در گذشته مطرح بود انقلاب دینی یک صیغه ناشناخته و مفهوم مدرن داشت. براساس این انقلاب، رسانه دینی، تمدن و تکنولوژی و رسانه دینی بی معناست اینها همه پیش فرض اشتباهی است که باعث منجمد شدن اذهان میشود و نیروهای متدین انقلابی را اجازه نمیدهد تا به وظایف خود بیاندیشند.
انقلاب اسلامی در حد واسط حاکمیت انقلاب و رهبری اهمیت عرصههای هنری را خیلی زود فهمید اما متأسفانه آن حلقه دومی که باید در دانشگاه و مراکز حکومتی اهمیت این کار را بفهمد که چگونه میتواند در عرصه دینی هنرمند تربیت کند را، نداشته است. در عرصه عمل هم فرصتی برای تربیت افراد به لحاظ بن مایه های فکر دینی و روح انقلابی و هم مهارت و ذوق هنری نبود.
اما ما در دهه چهارم انقلاب به مرحلهای رسیدهایم که چنین استعدادهای خوبی را میبینیم، موج و نسل جدیدی همزمان با نسل جدیدی از رسانه و ابزار که قبل از این اصلا نبوده، شکل گرفته است، یعنی الان امکانات به شکلی درآمده که یک نوجوان در منزل خودش میتواند با یک رایانه ساده و دستگاه مبایل خود فیلم بگیرید، تدوین و موسیقی درست کند و آن را وارد عرصه جهانی کند و دیگران درباره آن نظر دهند درحالیکه همین کارها شاید 50 نیروی متخصص در دوران گذشته میخواست.
با تکنولوژی قدیمی سینما و تلویزیون ما صد سال عقب بودیم اما با تکنولوژی فعلی خیلی عقب نیستیم و به سرعت میتوانیم جهانی شویم، این فرصتی طلایی است که باید از آن استفاده کرد بنابراین دوره اشرافیت عرصه هنر تمام شده و این دوره فئودالی است هر که استعداد بهتری دارد، میتواند بهتر رشد کند.
الان در دورهای مثل مواد مذاب هستیم اگر در همین فرصت یک تا دو دهه بتوانیم یک نسل هنرمند انقلابی با مهارت هنری وارد عرصه جهانی کنیم میتوان یک مرتبه معادلات جهانی را تغییر داد همانطور که این تکنولوژی وضعیت ما را هم به هم ریخته است و سبک زندگی، رفتار، پوشش و گفتوگو در حال تغییر است، یک وجدان و زبان جهانی در حال شکل گیری است هیچگاه تا به حال در این سطح چنین تغییراتی صورت نگرفته است.
همین فیلمهای کوتاهی که از شرق و غرب عالم در اینترنت و مبایل میگذارند کم کم تفاوتهای نژادی و قومیتی و منطقه به هم میریزد این هم یک نقطه مثبت و فرصت بزرگ و هم تهدیدی است آنچه در این شرایط جهانی تعیین میکند که ما برنده یا بازنده هستیم، ضعف یا قوت ما در این عرصهها است.
جنگ در این عرصه نیز تن به تن نیست، تن به تانک است فعلاً به لحاظ امکانات سخت افزاری اینطور است کم کم تانک با تانک میرسیم، اما تنی که تن باشد از پس یک تیپ زرهای بر نمیآید، دورانی که انقلاب ما وارد عرصه بین الملل شد اتفاق بزرگی در عرصه رسانه بین الملل رخ داد امروز ما نباید در این حوزه عقب باشیم باید سریع خود را برسانیم مثل این نانو تکنولوژی که اساسا تکنولوژی جدیدی بود اما ما در این عرصه هم موفق شدیم.
مخاطب هنر و رسانه یک شیء منفعل نیست بلکه فاعل است چرا که پیام ما را میگیرد و سپس وارد هاضمه ذهنی و روحیاش میکند، تصمیم میگیرد که کدام بخش از پیام ما را دربر بگیرد، ما در برابر این دو نظر یک نظر وسطی داریم بستگی دارد که فرستنده یا گیرنده قویتر باشند برخی جاها قائل به قدرت و ضعف دو طرف رسانه نیستند و معادله را یک سوی میبینند درحالیکه ما این معادله را دوسویه میبینیم و کامل بستگی دارد که در هر یک از دو طرف یک کسانی نشسته و چطور کار میکنند.
در یک سطح از هنر و رسانه هنرمند و رسانه یک تأثیر ویرانگر یا آبادگر اساسی ندارند یعنی مخاطب هر افق فکری و روحی که دارد بسته به اینکه شاکله قوی تر یا ضعیف تر داشته باشد، از مباحث تأثیراتی میپذیرد.
یک سری هنرها و موسیقیها هست که افراد متعادل را از حالت خود خارج میکند، عصبی، شهوتی، حماسی، افسرده، امیدوار یا مأیوس، فعال یا بیکار میکند، به آن موسیقیهای لهو و لهب میگویند. حتی موسیقیهای حلال را هم علما میگویند که اگر زیاد گوش دهید اراده انسان را ضعیف میکند، فردی که معتاد به موسیقی است اینها معمولاً افراد خیال زده، رمانتیک، احساساتی، غیر واقع بین و ضعیفالاراده و زودرنج میشوند و واقعیت را با تخیل اشتباه میگیرند لذا در عرصه موسیقی گفتهاند هم در کم و هم کیف باید دقت شود.
اما درباره برخی موسیقیهایی که برای اغلب مردم اختلالات روحی و اخلاقی ایجاد نمیکن، پرسیدهاند که حلیتش چطور است؟ در این مورد میگویند حلیتش شخصی است یعنی بستگی دارد که ما چگونه هستیم، این موسیقیها روی افراد اثر واحد ندارد بلکه روح فرد را میشوید اگر شخصیت فرد گلاب باشد او را خوشبو میکند و اگر فاضلاب است بوی بد از آن بلند میشود، پس یک شخصیت بد با یک نوع موسیقی بدتر میشود.
برخی موسیقیها تخدیر و برخی آرام بخش اعصاب است البته این با عرفان و معنویت متفاوت است.
رسانهها غالبا هیچکس را تغییر اساسی نمیدهند بلکه فیلمها است که افراد را به گناه میاندازد، البته در مقابل دیگران را به گناه نمیاندازد، حال این یک نظر افراطی است که هنر، موسیقی، رسانه و ... اساساً صفر تا صد افراد را تغییر میدهند اما برخی دیگر میگویند که این اصالت ابزار نیست بلکه اصالت انسان است که در برابر هر فعل هنری میتواند غیر منفعل باشد و خودش تصمیم بگیرد که چه واکنشی نشان دهد به نظر من هر دو دیدگاه افراطی است و ما باید به یک تعادلی در این رابطه برسیم.
در حوزه زیبایی شناسی هم در بیرون و هم در درون انسان این مفهوم مطرح است، فردی که سروکارش با فاضلاب است از بازار عطرفروشها که رد میشود، حالش بد میشود چرا که مزاجش تغییر کرده و تفاوت عطر و بوی بد را برایش تغییر کرده است. کسی که از زجر و شکنجه دیگران لذت میبرد تعادل روحی و روانی شخصیتی خود را از دست داده است.
پس اگر ما به هنر انقلاب اسلامی میاندیشیم هم باید در زیبایی شناسی بیرونی که مهارت و آموزش هدف گیری درست مخاطب است و هم زیبایی شناسی درونی یعنی پرورش روح آن در درون خود هنرمند و انتقال آن از فکر هنرمند به مخاطب، کار کنیم. رابطه متقابل رسانه و انسان تابعی از قدرت طرفین است ما در یک نبرد رسانهای و از سوی دیگر تعامل رسانهای در بخشی از جهان قرار داریم و در هر دو حوزه باید به دو بعد درونی و بیرونی توجه کنیم.
اگر مخاطبی به لحاظ هنری رشد کرده باشد ما کمتر نگران هستیم که در معرض امواج معارض فرهنگ خود قرار بگیرد اما مخاطبی که در این حوزه رشد نکرده باشد را باید برایش نگران باشیم، یک رمان، فیلم و اثر هنری است اما برای برخی ضاله و برخی دیگری خواندنش واجب است! چرا که میزان قدرت و ضعف مخاطب تغییر کرده است.
قدرت هر سوی رسانه که کمتر بشود معادله را تغییر میدهد، این رابطه متقابل هنر و جامعه هدف است، میزان تأثیر و قدرت رسانه و هنر بستگی به میزان اعتبار نهادها و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و نوع حکومت و ایدئولوژیک و روابط در آن جامعه هدف دارد.
برخی جوامع با کمترین بمباران فرهنگی از پا در میآیند اما جامعهای هم هست که سی سال زیر بمباران فرهنگی ایستادگی میکند و این بستگی به سنت فرهنگی آن جامعه دارد. مغولها ایران را اشغال کردند اما به لحاظ فرهنگی اشغال شدند چرا که اینها فرهنگی نداشتند اما فرهنگ اسلامی ـ ایرانی آنقدر قوی بود که حتی دژهای نظامی و سخت افزاری آن کامل فروریخت اما به لحاظ فرهنگی دچار شکست نشد بلکه به دست خود مغولها دوباره فرهنگسازی شد.
امام (ره) میفرمودند که برخی تصور میکنند خواجه نصیر آخوند درباری بود در حالی که اینطور نبود او آخوند نفوذی بود، لذا مغول تمدنسوز را تبدیل به مغول تمدنساز با فاصله چند دهه کرد، اما آیا همه ملتها قوی هستند؟ آیا ملت ما همیشه به یک اندازه قوی است؟ اینها سوالاتی است که همیشه نمیتوان پاسخ واحد بدان داد.
این را هم بگویم که با خواندن چند کتاب اسلامی، اسلامشناس نمیشویم، در این عرصه باید سیصد فیلم دید و هزار کتاب خواند، بعد هاضمه فکری و ذهنی قوی اگر نداشته باشیم، نمیتوان درست تجزیه و تحلیل کرد، زیبایی قالب را با زیباییهای دیگر نباید اشتباه گرفت و اتفاقات دیگر میافتد ما خیلی بچهها داشتیم که در این عرصهها ورود کردند اما چند نفر تنها به خط پایان رسیدند و یک علتش هم این است که مثلا ًهزار فیلم میبینند و مفهوم عشق واقعی و خانواده و خیانت و همه چیز برایشان تغییر میکند سوالات زیاد دیگری برایش پیش میآید، زیبایی فرم و محتوا را با هم مخلوط میکنند.
تفکیک فرم و محتوا خیلی مهم است هنرمندی که رمان نخواند، نمیتواند با مفاهیم و انرژی کلمات مواجه شود در این رمانها مشخص میشود که کلمات چقدر انرژی دارد برای هر معنا بیست کلمه مطرح میشود یک مفهوم را با سی تعبیر میتوان گفت و آن زمان زمین تا آسمان اثر و معنای رمان تغییر میکند، پس رمان خواندن و فیلم دیدن که ذوق هنری را در انسان پرورش میدهد، واجب است اما کسی که این فرم را ارائه کرده محتوایی در آن قرار داده است البته گاهی آنقدر کار هنرمندانه است که ظرف و مظروف را نمیتوان راحت فهمید، با این حال همیشه هم اینطور نیست.
این سخن که برخی مفاهیم و تکنیکها کلا با محتوا یکی هستند را من تا همین الان متوجه نشدم آثار یک فرم، تکنیک و تکنولوژی را باید در بیرون مخاطب مشاهده کرد، ارزشهای اسلامی و سبک زندگی اسلامی در حال تضعیف است حال جهانبینی آن هنرمند با جهانبینی غلط نتیجه غلط و با جهانبینی درست نتیجه درست میگیرد، توان تفکیک تکنیک و هدف خیلی توان بالای میطلبد لذا خیلی سخت است که چند رمان از رمان نویسان برجسته جهان بخوانیم و لابهلای آن نتوانیم زیبایی تکنیک را از محتوا جدا کنیم.
یکی از مباحثی که باید در خود تقویت کنیم همین است که بفهمیم مسائل بد را میتوان به روش بد گفت اما چیزهای خوب را در ظرف تمیز و خوب هنرمندانه ارائه کرد کاری که ما باید انجام دهیم و میتوان در یک مظروف کثیف، ظرف تمیز ریخت، کاری که اغلب دارند انجام میدهند، فسق، ظلم و دروغ و ... در قالب تکنیک زیبا به خورد مردم میدهند و به عکس میتوان یک محتوای بسیار عالی را در یک ظرف بد و زشت و غیر هنرمندانه ارائه داد.
انقلاب به همه هنرمندانی احتیاج دارند که حرف خوب بزنند و خوب حرف بزنند، نه حرف بد را خوب بزنند و نه حرف خوب را بد بزنند.