به گزارش حلقه وصل، قانون طبیعی که خداوند در دنیا وضع کرده، قانونی مبتنی بر روابط علت و معلولی است. قانونی که هر کسی عملی را انجام بدهد، چه خوب باشد و چه بد، درنهایت نتیجه عملش به خود او برمیگردد.
این قانون طبیعی انواع مکر و حیله و تدبیر را هم شامل میشود. کسی نمیتواند ادعا کند تدبیری برای مردمی سنجیدم و عملی را بر طبق آن انجام دادم و مردم نتیجه آن را دریافت کردند. چون در آخر کار، آن زمانی که برای زندگی ابدی به اعمال رسیدگی میشود، همان تدبیرها طوق گردن اهل آن میشود و نتیجهاش به خود آن برمیگردد. این طور است که خداوند فرصت زندگی همراه با اختیار و اراده به ما انسانها داده تا امتحانمان کند و به خود ما ثابت شود تا چه اندازه از نعمتها و فرصتهای زندگی بهرهوری خوبی داریم و چقدر به دنبال لذتهای گناهآلود و کاسبیهای حرام میرویم.
در گفتوگویی با حجتالاسلام کاظم ارفع، استاد حوزه و کارشناس دینی، به بررسی برخی از آیات قرآنی در زمینه دلایل امتحان شدن در دنیا مکر و تدبیری که به انسان برمیگردد، پرداخته است. آن طور که این پژوهشگر اسلامی شرح داده است، منظور از گمراهی در این آیات آن است که انسان با اراده و اختیار خودش مسیر خلاف و انحرافی را انتخاب میکند و به جای اینکه در صراط مستقیمی که خدای متعال برای او تعیین فرموده و راه را نشان داده حرکت کند، با اختیار خودش به بیراهه میرود. مجازات چنین انسانی که کفران نعمت میکند و در طول روزها و سالها به بیراهه میرود این است که راه نجات و هدایت برایش بسته میشود.
در عین حال مکر و تدبیر، جز تدبیرکنندهاش را در برنمیگیرد. یعنی هر تدبیری چه خوب باشد و چه بد، حتی اگر در ظاهر به جمعیتی از مردم آسیب برساند یا خیری به آنها برساند، درنهایت آسیب یا خیر درمجموع به خود تدبیرکننده برمیگردد و جز او شامل کسی نمیشود.
دلایل امتحان شدن انسان توسط خدای علیم
میدانیم که خداوند متعال از حال و گذشته و آینده ما باخبر است و میداند در آینده چه خواهیم کرد و چه سرنوشتی خواهید داشت. با در نظر گرفتن این نکته، ابهامی به وجود میآید مبنی بر اینکه دلیل امتحان شدن ما در زندگی چیست؟ درواقع چه لزومی دارد خداوندی که نسبت به تمام اعمال و سرانجام ما آگاه است، ما را آزمایش کند؟
برای جواب دادن به این سؤال باید یک نکته را در نظر بگیریم و آن، این است که نباید خدای متعال و برنامههای او را با برنامهها و تصمیمهای خودمان مقایسه کرده و بسنجیم. ما، انسانها برای اینکه سرانجام کاری را بدانیم یا کسی را بشناسیم او را امتحان میکنیم، ولی خدای متعال برای شناخت انسان، او را امتحان نمیکند. درواقع امتحانی که ما در زندگی پس میدهیم برای این است که اتمامحجتی برای خود ما باشد، نه آنکه نعوذ بالله خدای یکتا از پاسخ امتحان ما بیخبر باشد و آزمایش را وسیله و ابزاری برای شناخت به کار ببرد.
قانون علت و معلولی در دنیا
در عین حال قرار است طبق قانون طبیعی و علت و معلولی که خدای متعال در دنیا وضع کرده، انسانها عملی را انجام بدهند و به ازای آن مستحق دریافت پاداش یا مجازات شوند. هرچند که خدا میداند انسانها وقتی در برابر رویدادها و اتفاقهای گوناگون قرار میگیرند چه برخورد و واکنشی دارند، ولی قرار نیست که به ازای این دانش الهی به افراد پاداش داده شود و یا مورد مجازات قرار بگیرند. این قانونی طبیعی است که، چون دنیا بر اساس آن بنا نهاده شده، خداوند هم طبق همین قاعده انسانی با ما رفتار میکند.
به عنوان مثال ما میدانیم که فلان شخص نویسنده است و میتواند بنویسد و یا شخص دیگری توانایی آشپزی دارد، ولی به ازای همین دانستهها به او پاداش نمیدهیم. بلکه او را امتحان میکنیم و از او کاری میخواهیم و به ازای کارش دستمزدی تعیین میکنیم. این طور است که خدای متعال هم ما را در دنیا امتحان میکند و میسنجد تا معلوم شود کدام یک از ما در رویدادهای تلخ و شیرین شایستهتر هستیم.
وقتی ظاهر برخی از آیات قرآن را نگاه میکنیم، با عبارت گمراه شدن انسان از سوی خدا مواجه میشویم. به عنوان مثال در قرآن کریم میخوانیم «یُضْلِلِ اللَّهُ». آیا این برداشت درست است که خدا بعضی از مردم را گمراه میکند؟
این برداشت درست نیست. چون اصولاً معنایی ندارد که خداوند رحمان و علیمی که انسان را آفریده و بهترینها برای او میخواهد و در عین حال بهترین بندگان خود را برای هدایت انسانها فرستاده و برنامه و درس زندگی و راه سعادت را نشان داده، خود عامل گمراهی انسان شود.
این نوع عبارتها در آیات قرآن وجود دارد که باید ترجمه آن منطبق بر مفاهیم اساسی اسلامی و تفسیر قرآن باشد. به عنوان مثال خدای متعال میفرماید: «یُضْلِلِ اللَّهُ» و «تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ» و یا «خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ».
معنی گمراه کردن انسان در این نوع آیات قرآن چیست؟
منظور از گمراهی در این آیات آن است که انسان با اراده و اختیاز خودش مسیر خلاف و انحرافی را انتخاب میکند و به جای اینکه در صراط مستقیمی که خدای متعال برای او تعیین فرموده و راه را نشان داده حرکت کند، با اختیار خودش به بیراهه میرود. مجازات چنین انسانی که کفران نعمت میکند و در طول روزها و سالها به بیراهه میرود این است که راه نجات و هدایت برایش بسته میشود.
خودکرده را تدبیر نیست
با این توضیحات آن کسی که عامل گمراهی شده خود انسان است و اینکه راه نجات برایش بسته شده، به علت خلافکاری، پافشاری او در گناه و بیراهه رفتن خود اوست. نه اینکه خداوند به بنده خودش ظلم کند. همین خلافکاریهای مدام باعث میشود که خدای متعال بنا به عدالتی که درباره بندگانش دارد، نتیجه اعمال او را هم به دستش برساند. همان طور که در آیات قرآن عنوان شده که گمراهی نتیجه عمل افراد فاسق، کافر و ستمگر است. همان طور که میفرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ». همچنین در آیات دیگری میفرماید: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» و یا «طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ». با این توضیحات نباید قبول کرد که خدای متعال انسان را مجبور به گمراه شدن کرده است.
بله. اصلاً مگر ممکن است خداوند مهربانی که انسان را در کاملترین شکل و با همه امکانات آفریده و از سوی دیگر پیامبرانی را برای هدایت او فرستاده، خودش بنده خود را منحرف کند و به راه باطل بکشاند؟ آن هم در حالی که گروهی دیگر از انسانها راه کمال را میروند و به سعادت میرسند. پی عامل همه این گمراهیها خود انسان است که با ارادهای که خدا به او داده، بیراههها را انتخاب میکند و طبیعی است که طبق قانونی که در عالم حاکم است، نتیجه بیراهه رفتن آثار و نتایجی متناسب با آن است.
منظور از مکر خدا
در بعضی از آیههای قرآن هم مکر کردن و یا استهزا کردن منافقان به خدا نسبت داده شده است. منظور از این عبارتها چیست؟
درواقع همان طور که منافقان میگویند: «إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ؛ ما اهل ایمان را مسخره میکنیم» خداوند هم در جواب آنها میفرماید: «اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» منافقان در حقیقت خودشان را مسخره میکنند و خدای متعال نتیجه مسخره کردن آنها را به خودشان برمیگرداند. همان طور که امام رضا علیه السلام فرمودهاند: «خداوند اهل مکر و حیله و استهزا نیست، اما جزای مکر و حیله و استهزا را میدهد.»
بنابراین گمراه شدن و مسخره شدن نتیجه کار خود مردم است. درست است؟
بله. هر کسی راه سعادت را در پیش بگیرد و در همان صراط مستقیم حرکت کند، نتیجه کارش این است که هدایت میشود. همان طور که میفرماید: «یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ؛ کسی که توبه و انابه کند هدایت میشود» و یا «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ» و همچنین میفرماید: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا».
از طرف دیگر رفتن در مسیر فسق و فجور و گناه ایجاب میکند که شخص نتیجه کار خودش را ببیند، چون قطعاً انحراف به خوشبختی نمیرسد، بلکه بیراهه حتماً گمراهی را به دنبال خودش دارد. چنان که میفرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ» درواقع جز مردم فاسق کسی گمراه نخواهد شد.
با این وجود چرا در قرآن نسبت حیله و مکر به خدا داده شده است؟
آن طور که امام رضا علیه السلام فرمودهاند: «مکر خدا همان کیفر و مجازاتی است که او به اهل مکر میدهد.» درواقع نتیجه عمل مردم حیلهگر را به خودشان برمیگرداند. مثل اینکه فردی در دنیا به دیگری ظلم میکند و حیلهای به کار میبندد تا دارایی او را از دستش بدزدد. او تصور میکند که حیله خوبی به کار بسته و با دزدیدن اموال دیگری به سعادت میرسد، در حالی که در حقیقت سعادت حقیقی که همان نجات و خوشبختی ابدی است را از خودش میگیرد. این همان مکری است که خداوند از آن یاد فرموده که مردم گناهکار و حیلهگر دچار غفلت شده و خوشی زودگذر دنیایی را به بهای خوشی پایدار آخرت میفروشند و از دست میدهند. خیر یا شر هر تدبیر درنهایت به تدبیرکننده برمیگردد
آیا چنین مفهومی را میتوان با تدبیر یکی دانست؟
باید به این نکته توجه شود که ما در اصطلاح روزمره خود مکر را به معنای حیله به کار میبریم، در صورتی که مکر درواقع به معنی تدبیر است که تدبیر میتواند خوب و مفید باشد و یا میتواند بد و مضر باشد.
بر همین اساس است که در قرآن کریم سوره فاطر میفرماید: «وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ» به این معنی که تدبیر، جز تدبیرکنندهاش را در برنمیگیرد. یعنی هر تدبیری چه خوب باشد و چه بد، حتی اگر در ظاهر به جمعیتی از مردم آسیب برساند یا خیری به آنها برساند، درنهایت آسیب یا خیر درمجموع به خود تدبیرکننده برمیگردد و جز او شامل کسی نمیشود.
به عنوان مثال شاید امروز دولتها از تدبیری دم بزنند و با برنامههای خود بخواهند خیری را به مردم برسانند و یا با رساندن آزار به مردم، به منافع خودشان برسند و این کار را مصداق تدبیر بدانند، ولی حقیقت امر این است که تدبیر آنها در آخر کار فقط به خود آنها برمیگردد. چراکه خدای متعال وعده فرموده که: «وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ» یعنی بهترین تدبیرکنندگان خدای یکتا است که درنهایت آثار اعمال هر کسی را به خودش برمیگرداند و طوق گردنش میکند.
راهکار قرآنی برای توفیق در امتحانهای زندگی
با این توضیحات راهکارهای قرآنی برای موفق شدن در امتحانهای زندگی چیست؟ درواقع میخواهیم خداوندی که ما را آفریده، چه برنامه منسجمی برای موفق شدن ما در دنیا ارائه داده است؟
آن طور که از آیات قرآن کریم مشخص میشود چند دستورالعمل کلی برای توفیق ما در آزمایشهای دنیایی وجود دارد. یکی از راهکارها و روشها این است که در برابر سختیها و مشکلات زندگی مقاوم باشیم و صبری همراه با شکرگزاری و توجه به نعمتها داشته باشیم. آن طور که خدای متعال درباره مردم صبور میفرماید: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ ... أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» درواقع خود خداوند به مردم صبور بشارت و مژده میدهد که نتیجه صبر آنها بسیار عظیم و درخشان خواهد بود.
یک راهکار دیگر برای سربلند شدن در امتحانها این است که تاریخ را مرور کنیم. خداوند در قرآن کریمش ماجرای زندگی و سرنوشت افرادی از گروه حق و باطل را عنوان میکند. این داستانها از سر سرگرم کردن ما نیست، بلکه هر کدام درسی برای زندگی ما دارد. سرنوشت خوش مردمی که به خوبی زندگی کردند و عاقبت بد افرادی که امتحانهای الهی را نادیده گرفته و هر نوع که خواستند زندگی کردند، درسی برای زندگی امروز ما دارد.
از طرف دیگر خداوند به مردم توصیه میکند وقتی در معرض امتحانی قرار میگیرند، از خداوند کمک بخواهند و راه حل مشکلات و گرفتاریها را از او بخواهند. این کار از یک سو انسان را متوجه مبداء عالم هستی میکند و از سوی دیگر باعث میشود که متوجه گذرا بودن خوشیها و سختیها باشد و درنهایت صبر و مقاومت او در گرفتاریها افزایش پیدا کند.