به گزارش حلقه وصل، در ماههای گذشته مناظرهای قلمی میان عباس سلیمینمین پژوهشگر تاریخ معاصر و محسن امین زاده معاون وزیر امور خارجه دولت اصلاحات درباره ماجرای مزار شریف صوت گرفت. سلیمینمین در نامههایی که به امینزاده نوشت با استناد به صحبتهای برخی مسئولان دولت اصلاحات از جمله علی ربیعی و موسویان اثبات کرد اصلاحطلبان در دولت اصلاحات خواستار حمله به افغانستان بودند که با ممانعت رهبری، کشور در این باطلاق گرفتار نشد.
سلیمی نمین در پاسخ به آخرین یادداشت محسن امینزاده متنی را در اختیار به روزنامه سازندگی قرار داده بود که این روزنامه در اقدامی عجیب بخشی از این پاسخ را حذف کرده است.
متن کامل جوابیه سلیمینمین:
جناب آقای محسن امین زاده
با سلام و تشکر بابت آن چه به عنوان آخرین توضیحات خود عرضه داشتید و مساعدت شما تا مناظره ای مکتوب با همراهیتان تجربه شود، امیدوارم این همت در بهبود تعاملات فرهنگی و سیاسی جامعه تأثیری هر چند ناچیز داشته باشد. صرفنظر از محتوا، متأسفانه ادبیات به کار گرفته شده در تبادلات اندیشه ای روز به روز از فضای فرهیختگی دور میشود. حتی بعضاً نیروهای همگون سیاسی حرمت یکدیگر را پاس نمیدارند و حل و فصل تفاوتهای نگاه را با بهره گیری از شیوه درشتگویی و تهاجمی پی میگیرند. سخنانی که امسال به مناسبت 13 آبان میان یکی از دانشجویان سابق پیرو خط امام و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم به عنوان دو چهره اصلاح طلب در فضای مجازی مبادله شد بسیار تلخ و نگران کننده است؛ لذا انتظار کمک از همه نیروهای فکری برای اصلاح این روند چندان، زیاده خواهی نخواهد بود.
در این ارتباط لازم است بدواً یادآور شوم که به وعده خود برای دیداری خصوصی عمل نکردید وتماس تلفنی مرا برای تنظیم قراری به منظور شنیدن نانوشته هایتان تعلیق به محال نمودید. تأخیر طولانی بنده در ارائه آخرین جوابیه از این روست که به عنوان محقق صبر کردم تا شاید ملاقاتی دوستانه به افزایش یافتههایم در مورد یک رخداد مهم تاریخی منجر شود، اما اکنون نا امید از عملیشدن دعوتتان در دو مکتوب خود، نکاتی را متذکر می شوم:
شما واکنش ها به جنایت در مزار شریف برای درگیرکردن ایران با طالبان را محدود به مانور مشترک و گسترده نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در مرزهای شرقی و طرح فرمانده وقت سپاه میکنید و سپس عالمانه مخالفت رهبری با مصوبه شورای عالی امنیت ملی را مربوط به طرح عملیاتی سپاه می سازید تا بدینوسیله تصمیم خطرناک و هدایت شده جریانی که به آن تعلق دارید را به زعم خویش از تاریخ پاک کنید؛ البته ناگزیر از پذیرش این واقعیت خواهید بود که تحقق اراده شما با توجه به مستندات فراوان چندان آسان نیست. همان گونه که قبلاً عرض شد، فرمانده سپاه عضو شورای عالی امنیت ملی نیست. به فرض صحت ادعای شما هر گونه طرح نظامی بهویژه از نوع آفندی آن از سوی ارتش و سپاه مسیر ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی را طی میکند و در صورت پذیرفته شدن در این مرحله به رهبری انعکاس می یابد چنان چه ایشان نیز بر آن صحه گذاشتند مجوز طرح و تشریح در بالاترین سطوح همچون شورای عالی امنیت ملی را می یابد. چگونه ممکن است بحث حمله به افغانستان به عنوان مصوبه شورای عالی امنیت ملی بهسرعت با مخالفت رهبری مواجه شود، اما طرح فرمانده سپاه قبل از ارائه شدن به کانونهای غیر نظامی به تصویب ایشان رسیده باشد؟! علی رغم مستنداتی که از مسئولان کلیدی و برجسته دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در پاسخ های قبلی آورده شد مجدداً ادعا میکنید: « در هر حال، با درایت دولت آقای خاتمی، وزارت امور خارجه و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، مخالفت اکثر نظامیان کشور و نهایتاً با مخالفت مقام رهبری، به رغم پافشاری شدید اصولگرایان و نظامیان تندرو این ترفندها به نتیجه نرسید و طرح سپاه برای حمله به افغانستان واشغال هرات منتفی شد.» ( روزنامه سازندگی، شماره 494، 11/7/98، ص2)آقای امین زاده! اگر از شما سؤال شود در چه جلسه و محفلی طرح حمله به افغانستان با درایت دولت آقای خاتمی و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و مخالفت اکثر نظامیان کشور مواجه می شود چه پاسخی خواهید داد؟تنها مرجعی که مقدمات مباحث آن در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی پخت و پز می شود نشست شورای عالی امنیت ملی است. اگر با این واقعیت همراهید چرا به صراحت به آن اشاره نمی کنید؟!
اگر مرجع قانونی دیگری سراغ دارید که به این موضوع رسیدگی کرده است چرا نام آن ذکر نمی شود، اما به مخالفت اکثر نظامیان کشور اشاره می کنید؟ با توجه به این که در این شورا صرفاً بالاترین مقام نظامی کشور یعنی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح حق رأی دارد این مخالفت اکثر نظامیان در کجا بروز و ظهور یافته است؟ مبهم گذاشتن محل بحث و در نهایت رأیگیری برای حمله به افغانستان، آیا می تواند نظر شما را برای جعل تاریخ تأمین کند؟ مگر طرح های فوق سری در همایش سراسری نظامیان کشور به رأی گذاشته می شود؟! از سوی دیگر به درایت دولت آقای خاتمی اشاره می کنید. درایت قطعاً بدان معناست که به طرح حمله به افغانستان رأی داده نشده است. اگر ادعای شما درست باشد (که نیست) این موضوع در این مقطع متوقف می شود و دیگر به مقام معظم رهبری انتقال نمی یابد تا ایشان به سرعت و با شتاب مصوبه را وتو کنند؛ بنابر این اگر قبول دارید که طرح حمله به رهبری انعکاس یافته این بدان معناست که در شورای عالی امنیت ملی بدون هیچگونه درایتی از سوی دولت آقای خاتمی به تصویب رسیده است. با این توصیفات آیا تصور میکنید خواننده دلیل این پریشانگویی را متوجه نمی شود و این که شما نمی خواهید به تصویب شدن این طرح در نشست شورای عالی امنیت ملی که دولت آقای خاتمی در آن اکثریت داشته اذعان کنید؟
علاوه بر آقای علی ربیعی به عنوان عضو برجسته دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی وقت که به صراحت انعکاس مکتوب مصوبه نشست شورای عالی امنیت ملی به رهبری در نیمه شب و مخالفت عاجل و صریح ایشان در ساعات اولیه بامداد را تشریح می کند، آقای موسویان - رئیس کمیته سیاست خارجی وقت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی - نیز همین روایت را بسیار روشن تر بیان می نماید. هر دو این مقامات عالیرتبه وقت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با شما گرایش سیاسی همگون دارند؛ لذا نمی توانید آن ها را به اغراض گروهی متهم سازید. ایشان در این زمینه می گوید: « در آن زمان بحث های خیلی فشرده ای در دبیرخانه شورای امنیت داشتیم. عجب این بود که اکثر دستگاه ها نظرشان این بود که ارتش ما باید برای انتقام از طالبان وارد خاک افغانستان شده و طالبان را تعقیب کند...موضوع به شورای عالی امنیت ملی رفت. در آن جا هم اکثریت رأی به حمله نظامی دادند... معمولاً داب (روش) آقا حداقل بر اساس تجربه 8 ساله ای که خودم از نزدیک داشتم این نبود که مصوبات شورای عالی امنیت ملی را وتو کند. خیلی وقت ها هم نظر موافق نداشتند، اما اگر نظر اکثریت بود اجازه می دادند اجرا شود، ضمن این که ملاحظه خود را هم مینوشتند. این یکی از موارد نادری بود که با حمله نظامی به افغانستان برای جنگ با طالبان مخالفت و مصوبه را وتو کردند.»(سید حسین موسویان در مصاحبه با روزنامه همشهری، شنبه 2/6/98، شماره 7742، ص10) بنابر این دبیرخانه ای که مدعی هستید با درایت با طرح حمله به افغانستان مخالفت کرده است بر اساس روایت آقای موسویان آن را تصویب میکند و متعاقب آن در نشست شورای عالی امنیت ملی با حضور آقای خاتمی و دیگر مقامات نیز این طرح به تصویب میرسد. متأسفانه شما برای نپذیرفتن خطای استراتژیک دولت مورد نظرتان که با وتوی رهبری ختم به خیر می شود به هر دری می زنید تا چنین مصوبه ای را به جناح مقابلتان نسبت دهید : « اینجانب هرگز به مذاکرات مرحوم احمد شاه مسعود و سپاه پاسداران و دیگران در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی برای بررسی طرح حمله دعوت نشدم و اگر کسی به نام وزارت امور خارجه در این مذاکرات حضور داشته احتمالاً آقای بروجردی بوده است. ظاهراً طبق نقلی که ایشان (صاحب این قلم )از آقای (علی) ربیعی کرده اند مصوبه ای که به اطلاع مقام رهبری رسیده بود وایشان نظر مخالفشان را روی آن ابلاغ کرده بودند مربوط به این جلسات بوده است. »(روزنامه سازندگی، شماره 461، 12/6/98، ص2)اولاً مرحوم احمد شاه مسعود به طور جداگانه با آقای علی ربیعی ملاقات میکند و گزارش این ملاقات به شورای عالی امنیت ملی منعکس می شود، ثانیاً طرح احتمالات برای معطوف داشتن نگاه خواننده به نیرویی از وزارت امورخارجه که گرایشی متفاوت از شما دارد چندان برایتان ره گشا نخواهد بود؛ زیرا حتی به فرض صحت، این گونه نیست که در چنین مسائل حساس و پراهمیتی، افراد موضع شخصی خود را منعکس سازند بلکه نظر دستگاه دیپلماسی را نمایندگی میکنند و در آخر این که هرگز مسائل مربوط به جلساتی در این سطح، به رهبری انعکاس نمی یابد؛ لذا هرچه بیشتر در این وادی بر کتمان حقیقت اصرار ورزید حاصلی جز بی اعتباری بیشتر برای روایاتتان رقم نخواهد خورد.
جناب آقای امین زاده! مگر جنگ طلبیها و یا تسلیم طلبیهای جریان سیاسی شما (که آن هم در صورت تحقق قطعاً به تهاجم دشمن منجر میشد) منحصر به همین یک مورد است که شما بتوانید آن را پنهان سازید؟ بنده در پاسخ به آقای حجاریان به مواردی از این سنخ تندروی ها پرداختم که شما برای تبرئه خود، تنها به موردی که در آن مستقیماً دخیل بودید پرداختید و از کنار موارد دیگر گذشتید. صرف نظر از برخی تلاشهای غیر مستقیم نیروهای تندرو جریان اصلاحات برای در موضع ضعف قرار دادن کشور در برابر زیادهخواهیهای سردمداران جهان سرمایهداری، شخصیتهای خوشخیم اصلاح طلب همچون آقایان محتشمی پور، خلخالی، بهزاد نبوی و... متأثر از همان جریان تندرو رسماً خواهان ورود ایران به جنگ با آمریکا در قامت همپیمان صدام و حمله به اسرائیل شدند.
هرچند ظاهر این پیشنهادات ایستادگی در برابر هژمونی آمریکا بود، اما در واقع موضع ایران را به شدت شکننده و ضربه پذیر میساخت، یعنی شأنیت انقلاب اسلامی را در حد همپیمانی با یک جانی حرفه ای به نام صدام تنزل می داد و اگر آمریکا بعد از حمله به عراق به ایران هجمه می کرد هیچ آزادیخواهی در سطح منطقه و جهان از پایگاه نهضت استقلالخواهی دفاع نمیکرد؛ لذا زمینه برای شکستن ایستادگی ایران در برابر صهیونیسم و حامیان غربی اش هموار میشد.
برای نمونه، آقای بهزاد نبوی در اجتماعی از دانشجویان دانشگاه تهران گفت با وارد نشدن در جنگ با آمریکایی ها یک فرصت طلایی برای درگیری با صهیونیست ها از دست رفت. جعفر شیر علی نیا به نقل از کتاب عباس شادلو در این زمینه می نویسد: « شاید برخی از این موضعگیریها برای تحت فشار قرار دادن رهبری و خود را انقلابی تر نشان دادن از ایشان بود و اثبات این که مشی رهبری همچون امام انقلابی نیست » ( روایتی از زندگی و زمانه آیت الله ا کبر هاشمی رفسنجانی، جعفر شیر علی نیا ) بنابر این نیازمند درایت سیاسی بالایی برای فهم این که اگر در کنار صدام قرار میگرفتیم چه سرنوشتی برای ایران رقم میخورد نیستیم، همچنین تصور این که اگر جایگاه رهبری در قانون اساسی نبود دوستان شما با زیکزاکها و نوسانات یکصد وهشتاد درجهای خود چه فاجعه ای را به بار می آوردند، چندان سخت نیست.
شما برای تن ندادن به قانون و باقیماندن بر مشی خودمحوری سعی دارید واقعیتهای تاریخی را وارونه سازید و می گویید : « امیدوارم در این بحث مطبوعاتی موفق شده باشم حداقل این بخش از رویدادهای 21 سال پیش را تا حدی از آفت تحریف برهانم؛ رویدادهایی که همه شاهذان و مدعیانش هنوز در قید حیات هستند.» (روزنامه سازندگی، شماره494، 18/7/98، ص2)
جناب آقای امین زاده! آیا می توانید بگوییدکدام شاهدان روایت شما راتایید کردهاند؟ در حالی که همه مسئولان وقت برجسته دبیرخانه شورای عالی امنیت ، ادعایتان را بهصراحت رد میکنند و شفاف و روشن می گویند هم در دبیرخانه و هم در نشست شورای عالی امنیت ملی که دوستان شما در آن اکثریت داشتند طرح حمله به افغانستان به تصویب رسید و رهبری آن را وتو کردند سعی می کنید با به میان کشیدن نظر فرمانده کل وقت سپاه یا آقای بروجردی در وزارت خارجه دولت اصلاحات به گونه ای وانمود سازید که گویا مخالفت رهبری با دیدگاه های این عزیزان بوده است.
شما زمانی در چارچوب مناسبات حزبی، معاون وزیر خارجه بودهاید. آیا این سطح از استدلال را شایسته چنین جایگاهی می دانید؟ حتی اگر درظاهر نپذیرید که برای توجیه صرفاً یک مورد از جنگطلبی خود و دوستانتان با مشکل و سختی مواجهید چرا با ناپختگی و شتابزدگی وارد بازیهای جدیدی می شوید که بر حجم این گونه رفتارهای غیر قابل دفاعتان افزوده شود؟ شما اقدام به امضای بیانیهای در ارتباط با رخدادهای بعد از افزایش قیمت بنزین توسط دولت نمودید که ترویج خشونت و حمایت از موضع آمریکا در آن موج می زند. البته بدونتردید دفاع از خشونتطلبان نیز به این دلیل صورت گرفته که وزیر خارجه آمریکا و رسانه های ایرانی زبان مورد پشتیبانی آنان رسماً چنین رویکردی را دنبال می کردند.
آقای امین زاده! در فاصله کوتاهی از کلیدخوردن خشونت های سازمان یافته کم سابقه به بهانه افزایش قیمت بنزین کدام مطالعات میدانی شما را به قضاوتی قطعی رسانده که می نویسید: « پاسخ خشونت بار به تجمعات مردمی در اعتراض به گرانی بنزین طی دو روز گذشته در چندین شهرستان متأسفانه تاکنون فاجعه به همراه داشته و به قرار اطلاع، منجر به جرح و حتی قتل نفس شده است. شلیک بی محابای تفنگی که از محل بیت المال برای دفاع از مردم فراهم شده و به سوی شهروندان عادی و غیر مسلح که برای ابراز اعتراض و یا خشم خود به خیابان آمده اند، مطلقا و فارغ از موضوع اعتراض غیر قابل توجیه و جنایتی است...» (سحام نیوز، منتشر شده در 16 نوامبر 2019 برابر با شنبه 25 آبان 98) در زمینه این ادعا چند نکته قابل تأمل است : 1-سحام نیوز این بیانیه را روز شنبه 16 نوامبر 2019 منتشر کرده است، پس چگونه ادعا می شود طی دو روز گذشته شاهد این مسائل بوده ایم،در حالی که بعد از هر رخدادی جمع آوری امضا و رسیدن به توافق حول یک متن واحد کاری زمانبر است. این بدان معنی است که از زمان اعلام طرح تعدیل قیمت بنزین در اولین ساعت بامداد روز جمعه (24/8/98)دست اندرکاران تهیه بیانیه، وقت چندانی حتی برای هماهنگی با افرادی در خارج و داخل کشور نداشتهاند، تا چه رسد به فرصتی برای تحقیق میدانی؛ دقیقاً به همین دلیل برخلاف واقع به گونهای وانمود می شود که دو روز برای تحقیق فرصت داشته اند!
2-از کدام تجمعات مسالمت آمیز مردمی در اعتراض به گرانی بنزین سخن میگویید که با آن خشونتآمیز برخوردشده باشد؟ در حالی که در جریان اغتشاشات اخیر، با گروههای سازماندهی شده با تعداد اندک، اما با آموزشهای لازم برای تخریب و کشتار مواجه بودیم ای کاش قید می شد در فلان منطقه از کشور تجمعی با این میزان به صورت آرام و با شعارهای مشخص صورت گرفت، اما مسئولان انتظامی با خشونت نظم آن را برهم زدند! « آقای امین زاده! » حتی سحام نیوز که در هماهنگی کامل با شماست، تصویری به همراه بیانیه منتشر ساخته که گروهی اندک را در حال به آتش کشیدن اموال عمومی نشان میدهد.
3- بر اساس کدام مجوز اخلاقی بدون هیچ گونه تحقیق میدانی نیروی انتظامی را متهم به شلیک بی محابا به سوی مردم نموده اید، در حالی که می دانید اولین کشته ها مربوط به خرمشهر در جمعه شب بوده است که طی آن سرنشینان نقابدار موتوری مردم عادی در حال تردد را به رگبار می بندند و دو تن را به شهادت میرسانند و به سرعت صحنه را ترک می کنند؟ بسیاری از مضروبان یا خانواده شهدا نیز نحوه هدف قرار گرفتن خود یا رفتگانشان را توسط اشرار بیان کردهاند. آیا جا نداشت در کنار اتهامزنی، دستکم این جنایات بیّن توسط جریانات مرتبط با غرب مثل الاهوازیه محکوم می شدند؟!
4-از ساعات اولیه التهابات ایجاد شده، رسانه های مرتبط با آمریکا، انگلیس، عربستان و... رسماً به بهانه بحث های کارشناسی، خشونت و حتی آدمکشی را تشویق میکردند. آیا جا نداشت این اقدامات غیر متعارف را میدیدید و به محکوم کردن آن میپرداختید؟ هر چند ناگزیر میشدید آقای علی اصغر رمضانپور – معاون فرهنگی وزارتارشاد دولت اصلاحات – را که از دوستان صمیمی شماست و امروز به طور علنی در خدمت «سعودیها» قرار گرفته و بیش از همه در این ایام به ترویج خشونت میپرداخت، محکوم سازید.
5- در حالی که گروه هایی چون سازمان مجاهدین خلق، الاهوازیه و... رسماً به همراهی با این خشونتآفرینیها اعتراف کردهاند چرا صرفاً در انتهای بیانیه توصیه میکنید تا مردم جلوی سوءاستفادههای احتمالی!! را بگیرند: « مراقب هر نوع سوء استفاده احتمالی بیگانگان و گروه های خشونتطلب و غیر ملتزم به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی باشند.» در حالی که از همان ساعات اولیه با خشونتی کم نظیر مواجه بودیم و همین امر موجب تفکیک سریع مردم عادی از اشرار مورد حمایت آمریکا و انگلیس و متأسفانه شما شد.
6-شما در یک بیانیه پنج پاراگرافی به بهانه دفاع از حقوق مردم که همگان می بایست به آن پایبند باشیم از شریرترین گروههای مورد حمایت غرب طرفداری میکنید و جنایات آنان را بدون اقامه کمترین دلیلی سه بار بی محابا به حساب حافظان امنیت کشور می گذارید و بعد خود را مدافع اقدامات مسالمت آمیز قلمداد می کنید؛ در حالی که خشونت طلبی در این بیانیه چند خطی موج می زند. البته به عقیده صاحب نظران، دست اندرکاران تهیه این بیانیه که بعضاً بدون هماهنگی، نام افراد را ذیل آن قرار داده اند به دنبال تهیه سوژه های لازم برای فشارهای جدید غرب به بهانه مسائل حقوق بشری علیه ایران اند که قراین قابل توجهی حکایت از درستی این نظر دارند.
7-دفاع ناشیانه و شتاب زده تان از یک حرکت ضد حاکمیتی در ایران که مورد حمایت تمام عیار غرب قرار گرفت موجب بروز تناقضاتی در بیانیه صادره از سوی شما شده است. اگر واقعاً نیروی انتظامی در مواجهه با حرکت مسالمت آمیز مردمی متوسل به خشونت شده است و مستنداتی در این زمینه وجود دارد بدون تردید باید آن را محکوم کرد، اما خشونتی که جان و مال مردم را هدف گرفت و نادیده گرفته می شود آیا حجم کمی از تخریب مسکن، محل کسب، آزمایشگاه ها، داروخانه ها، بانک ها، پمپ بنزین ها، اورژانس ها، خودروهای سنگین آتش نشانی و... را در بر میگیرد که شما اساساً آن را کتمان میکنید و به تقبیح آن نمیپردازید؟! آیا این ندیدن و به آن عنوان حرکت مردمی دادن جز ترویج خشونت است؟
جناب آقای امین زاده! این بیانیه راهبردی را دنبال می کند که آقای حجاریان در اولین مطلب خود پیرامون صلح و اصلاحات، مبنایش را گذاشت. هرچند ایشان از منظره مکتوب پیرامون خطوط ترسیم شده در آن مرقومه طفره رفت، اما اگر در فضای منطقی و آرام مورد کنکاش قرار میگرفت مشخص می شد که چرا شما از خشونت غرب طرفدار صهیونیسم علیه ملت ایران دفاع میکنید. لطفاً یک بار دیگر به این جمله دقت کنید: « ما به سهم خود، متصدیان حکومت را دعوت می کنیم تا ... با عادیسازی روابط خارجی بساط تحریمها را جمع کنند.» شما دانسته با این به اصطلاح رهنمود، خشونت غرب علیه ملت ایران را تئوریزه میکنید. این بدان معناست که ایران مادامی که به طرف غرب نرود مستحق خشونت است؛ چه این خشونت در قالب جلوگیری از دسترسی بیماران ایرانی به داروهای ضروری باشد و چه گسیل داشتن گروههای آموزش دیده برای تخریب امکانات عمومی؛ یک ملت میخواهد خود به تشخیص مصالح خود مبادرت کند.
جناب آقای امین زاده! مگر جز این بود که ایران برای رفع بهانه های سردمداران سرمایه داری حاکم بر ایران عصر پهلوی با آنان وارد مذاکره شد تا تحریمهای ناعادلانه و غیر انسانی بر داشته شود؟ مسئولان دولت آقای روحانی( که ظاهراً مورد حمایت شماست) هر محدودیتی در زمینه فعالیت های هستهای صلح آمیز ایران را پذیرفتند و سرانجام توافق نامهای به نام برجام به امضا رسید، اما آیا آنان به وعده های مکتوب خود پای بند ماندند و تحریم هایی که اساس خشونت ورزی علیه ملت ایران است را برداشتند؟! به زعم شما نیروهای افراطی، که زمانی دو آتشه ضد تمام مظاهرغرب بودید و امروز چند آتشه مجذوب آن شده اید ملت ایران می بایست چه حقی را از خود سلب نماید تا خشم، علیهاش فروکش کند؟ آیا مقولهای جز عدول از استقلال مورد قبول واقع خواهد شد؟!